به گزارش جام جم آنلاین به نقل از رادیو عشق ، ازدواج اجباری به این معناست که دو طرف یا یکی از طرفین برای ازدواج رضایت قلبی نداشته باشد و با زور و تهدید و عوامل فشار مختلف تن به ازدواج داده باشد. ازدواج اجباری دلایل متعددی دارد و این اجبار معمولا از طرف والدین و سرپرستان فرد به او اعمال میشود.
ازدواج اجباری به شکلهای مختلفی رخ میدهد. لازم نیست که حتما قربانی یک فرد کم سن و سال باشد و یا با زور و آزار فیزیکی راهی خانه بخت شود. حتی وقتی خانواده با بی محلی و فشار روانی فرد را ملزم به ازدواج میکنند، به نوعی یک ازدواج اجباری رخ داده است. گاهی والدین با بیتوجهی به حقوق ابتدایی فرزندانشان باعث بروز این نوع ازدواجها میشوند. وادار کردن گاهی با آزار فیزیکی هم همراه می شود و گاهی تنها روانی و زبانی میباشد. مثلا خانواده به طور غیر مستقیم او را طرد میکنند. آنها مدام گوشزد میکنند که وقت ازدواجش رسیده است و یا به او میفهمانند که نمیخواهند در خانه بماند و پذیرای او نیستند. در نهایت این روند باعث می شود فرد خود را به ازدواج با کسی که قلبا او را نمیخواهد، مجاب کند.
گاهی یک خانواده تصمیم می گیرند به خاطر علاقهای که خودشان به شرایط یک خواستگار دارند، دخترشان را به ازدواج وادار کنند. ممکن است شرایط آن خواستگار به نظر آن ها ایده آل باشد و جواب منفی دختر برای خانواده اش قابل پذیرش نباشد. گاهی نیز خانواده دختری از آشنایان را برای پسرشان در نظر میگیرند و ازدواج با او را فطعی و حتمی تصور میکنند و با اصرار از پسرشان میخواهند که او را به ازدواج خود درآورد.
برخی از زنان با بالاتر رفتن سنشان احساس می کنند که در خانه پدری جایی ندارند. پس حتی اگر آن ها هنوز آمادگی ازدواج را نداشته باشند، خانواده از نظر مالی و عاطفی پذیرای آنها در خانه خود نیستند. یا گاهی حتی دخترانی که استقلال دارند و تحصیلکرده هستند وقتی حس میکنند که جامعه به خاطر مجرد ماندن در سن بالا، ارزش کمتری برای شان قائل است، حواشی مختلفی برای شان پیش می آید و جامعه مدام سعی دارد به آن ها برچسب بزند، برای رسیدن به امنیت بیشتر خودشان را ملزم به ازدواج میدانند.
ازدواج های قبیله ای هم هنوز رایج هستند. گاهی افراد وادار به ازدواج میشوند تا برخی از خصومتها و مشکلاتی که بین خانواده ها هست برطرف شود.
برخی اوقات افراد برای فرار از فقر تن به ازدواج میدهند و به دنبال پیدا کردن یک سرپناه و داشتن امنیت مالی حاضر می شوند با فردی که علاقهای به او ندارند، زیر یک سقف زندگی کنند.
اجبار در ازدواج چه از طرف دیگران باشد چه از طرف خود فرد و به خاطر فرار از شرایط اتفاق بیفتد، پیامدهای ناخوشایند و سختی در پی دارد. زنی که با زور کتک و تحقیر عروس می شود و زنی که برای فرار از فشارهای روانی خانواده و جامعه تن به ازدواج میدهد، هر چند شبیه به هم نیستند اما هر کدام به یک اندازه درگیر موضوع اجبار و عدم تمایل برای زندگی زناشویی هستند. آنها میل و رغبتی برای زندگی ندارند و این بیرغبتی را در تمام مراحل زندگی نمایش می دهند.
زنان بعد از ازدواج اجباری ضربههای روحی زیادی میخورند. آن ها تمایلی به زندگی ندارند و با کوچک ترین مشکلی صبرشان را از دست میدهند. به عبارتی آنها برای زندگی زناشویی سازش ندارند. این مورد باعث میشود که دعواها و اختلافات بین زن و شوهر زیاد شود. معمولا این زنان دچار انواع مشکلات روحی مانند افسردگی میشوند و در موارد شدیدتر به فکر خودکشی میافتند. همچنین ازدواج اجباری خود دلیلی برای افزایش آمارهای خیانت یا طلاق در آینده خواهد شد. این ازدواج از پایه غلط است و نمیتواند یک زندگی آرام و درست را به همراه داشته باشد. در نتیجه بچههایی که ماحصل این گونه ازدواجها هستند، در یک خانه پر از اختلاف و دعوا و بدون محبت بزرگ میشوند و رشد میکنند. این کودکان دچار آسیبهای متعددی میشوند که در بزرگسالی در شکلهای مختلف آن را نشان میدهند.
اگر در موقعیتی هستید که اطرافیان یا خانوادتان اصرار به ازدواج شما با شخص خاصی دارند، راهکارهای زیر را پیش بگیرید:
درست است که یکی از ابتداییترین حقوق شما دارد پایمال میشود. اما با خشونت و دعوا فقط اوضاع پیچیدهتر میشود. به هر دلیلی که پدر مادرتان تصمیم گرفتهاند، به نظر شما احترام نگذارند، شما در مقابل سعی کنید با احترام و صبوری نظرشان را عوض کنید. آن ها خیرخواه شما هستند. پس سعی کنید با آرامش وضعیت پیش آمده را مدیریت کنید.
در حین اینکه احترام پدر مادرتان را حفظ میکنید و جو را آرام نگه میدارید، سعی کنید از حقوق طبیعیتان هم دفاع کنید. انتخاب شریک زندگی حق طبیعی شماست و تصمیمش دقیقا با خود شماست. اجازه ندهید دیگران با هر دلیلی شما را از این حقوق طبیعیتان محروم کنند.
یکی از مهمترین اصول ابتدایی برای ازدواج موفق عشق و علاقه بین طرفین است. نبود علاقه حتی اگر به فروپاشی یک ازدواج منجر نشود، افراد را مجبور به داشتن یک زندگی سرد و خستهکننده در کنار هم میکند. اگر در اطراف تان زوج هایی هستند که به خاطر همین روند ازدواج اجباری یا ازدواج سنتی یا عدم علاقه به مشکل خورده اند، وضعیت آن ها را به پدر مادرتان یادآوری کنید. به آنها توضیح دهید که علاقه ای به فرد مورد نظرشان ندارید و نمیتوانید در کنار او زندگی خوبی داشته باشید.
همانطور که گفتیم ازدواج اجباری پیامدهای منفی زیادی در پی دارد. این نوع ازدواج ها باعث بروز افسردگی و بی علاقگی به زندگی میشود. شما برای زندگی که فرد دیگری برای تان انتخاب کرده است، رغبت و علاقه کمتری دارید و انرژی کمتری هم صرف حل مسائل و مشکلات آن میکنید. در این قبیل ازدواجها علاوه بر اینکه خود فرد به شدت آسیب میبیند، اطرافیان و بخصوص بچه ها هم دچار آسیب میشوند.
اگر خودتان نمیتوانید یا نمیخواهید حرف بزنید، از واسطه ای که حرفش روی پدر مادرتان تاثیر دارد، بخواهید تا با آن ها صحبت کند. بزرگترها زبان هم را بهتر می فهمند. آن ها خوب میدانند که چطور پدر مادرتان را راضی کنند.
اگر پدر مادرتان شما را برای ازدواج تحت فشار میگذارند یا به هر طریقی برایتان مشکل درست کرده اند، سعی کنید به جای تسلیم شدن و پذیرفتن شرایط با آنها صحبت کنید و خواستههایتان را بگویید. شاید آنها متوجه نیستند که حرفها و کارهایشان برایتان آزاردهنده است. از آنها بخواهید که برای یک مدت دیگر شما را در خانه بپذیرند و کمک کنند تا بتوانید در آرامش شریک زندگیتان را انتخاب کنید. برایشان توضیح دهید که بعضی از حرف ها و کارهایشان برای شما قابل تحمل نیست و باعث ناراحتیتان می شوند.
با مشاور مشورت کنید
در هر مشکلی مراجعه به یک مشاور میتواند موثر باشد. وقتی شرایطتان را با تمام جزئیات با یک مشاور دلسوز و حرفه ای در میان بگذارید، او میتواند با بررسی شرایط بهترین روش مقابله را به شما یاد بدهد.
ممکن است پدر مادرتان به هر طریقی سعی کنند شما را به این ازدوج راضی کنند. اما فراموش نکنید که این شما هستید که باید سر سفره عقد جواب بله بدهید. قطعا ازدواج با فردی که دوستش ندارید، عاقبت خوشی ندارد. تحت هیچ شرایطی از حرف تان کوتاه نیایید و در هر فرصتی که پیش میآید به آنها یادآوری کنید که فرد مورد نظر، انتخاب شما نیست بلکه پدر مادرتان او را انتخاب کردهاند.
بعضی از پدر مادرها با این تفکر که فرزندانشان از مصلحتشان خبر ندارند، آن ها را به انتخاب خود راهی خانه بخت میکنند و به عبارتی به جای آنها تصیم میگیرند. شاید شما هم به خاطر علاقه و اعتمادی که به آنها دارید، با این تصمیم موافقت کنید و حرف آنها را بپذیرید. این کار درست نیست. حتی اگر فرد مورد نظر، گزینه مناسبی باشد، انتخاب و صلاح دید والدین ملاک درستی برای انتخاب همسر نیست. خود شما باید کسی که میخواهید یک عمر کنارش زندگی کنید را انتخاب کنید. این جمله که شما صلاح خودتان را نمیدانید یک طرز فکر غلط است و عموما اعتماد به نفس شما را نشانه گرفته است. سعی کنید به این حرف بهایی ندهید و با آن مقابله کنید.
اگر شما یک فرد بالغ و مسئولیتپذیر به نظر برسید، کمتر احتمال دارد پدر مادرتان یا هر کس دیگری بخواهد برای شما تصمیم بگیرید. درواقع خود شما هستید که با رفتارتان مجوز بسیاری از کارها را به دیگران میدهید. سعی کنید با رفتارهای درست و منطقی نظر مثبت والدینتان را به خود جلب کنید و به آنها نشان بدهید که صلاحیت تصمیمگیری برای ازدواج را دارید. یکی از بهترین روشها برای این کار صحبت کردن است. خجالت را کنار بگذارید و حرف های تان را بیپرده به آنها بگویید. وقتی آنها بدانند که شما آگاهی و دانش بالایی دارید، بیش از پیش به شما اعتماد میکنند.
حتی اگر تا آخر عمر مجرد بمایند، بهتر از این است که درگیر یک ازدواج غلط شوید. پدر مادرها معمولا نگران بالا رفتن سن فرزندان و ازدواج نکردنشان هستند. و این ترس را به آنها هم انتقال میدهند. سعی کنید به خودتان مسلط باشید و ترسهای بیهود را به خود راه ندهید. در بدترین حالتی که وجود دارد، شما مجرد میمانید و تمام مسئولیتهای زندگی تان به عهده خود شما خواهد بود. تا وقتی که برای مسائل مختلف زندگی آزادی یا امکانات کافی را داشته باشید، مجرد ماندن هیچ ترسی ندارد. و حالا تصور کنید که به اجبار با کسی که دوستش ندارید ازدواج کرده اید. خودتان پیش بینی میکنید که تا چه مدت میتوانید این زندگی را ادامه دهید؟ آیا آرامش و رضایت را در زندگی مشترکی که بر اساس ازدواج اجباری و بدون علاقه صورت گرفته است تجربه خواهید گرد. تمام جوانب را بسنجید و به راحتی به خاطر تنهایی تسلیم نشوید.
ازدواج اجباری تحت اجبار والدین یا سرپرست یا حتی به خاطر فرار از برخی شرایط توسط خود فرد صورت میگیرد. فرد بعد از ازدواج دچار بی علاقگی به زندگی مشترک، مشکلات روحی مانند افسردگی و اختلافات و دعوا با همسر میشود. بهتر است به جای پذیرش این نوع ازدواج صبور باشید، با متانت و احترام سعی کنید با ترفندهای مختلف والدینتان را متوجه اشتباهشان بکنید. برای مثال سرگذشت ازدواج های ناموفق دیگر را به آنها یادآوری کنید، پیامدهای ازدواج اجباری را به آنها گوشزد کنید از بزرگترها و اقوام کمک بگیرید.، خواسته های به زبان بیاورید، با مشاور مشورت کنید، تسلیم نشوید و مطمئن باشید که شما از مصلحتتان بیخبر نیستید. شما یاد می گیرید که خودتان را ثابت کنید، از حق طبیعیتان دفاع کنید و از تنهایی نترسید.
یک کارشناس روابط بینالملل در گفتگو با جامجمآنلاین مطرح کرد
در گفتگو با جام جم آنلاین مطرح شد
در گفتگو با جام جم آنلاین مطرح شد
در گفتگو با جام جم آنلاین مطرح شد