به گزارش جام جم آنلاین و به نقل از دانشنامه اسلامی؛در قرآن از حضرت موسی به پیامبر اولواالعزم یاد می کند که در این مقاله آیه ها وروایات مربوط آورده شده است.
از آیات قرآن که اشاره به مقام حضرت موسی علیه السلام دارد می توان به موارد زیر اشاره نمود:
- موسى علیه السلام يكى از پنج پيغمبر اولواالعزم است، كه آنان سادات انبياء بودند، و كتاب و شريعت داشتند، و خداى تعالى در آيه شريفه «وَ إِذْ أَخَذْنا مِنَ النَّبِيِّينَ مِيثاقَهُمْ، وَ مِنْكَ وَ مِنْ نُوحٍ وَ إِبْراهِيمَ وَ مُوسى وَ عِيسَى ابْنِ مَرْيَمَ وَ أَخَذْنا مِنْهُمْ مِيثاقاً غَلِيظاً»: و زمانى كه گرفتيم ما از پیامبران تعهدهايشان را، و از تو، و از حضرت نوح و حضرت ابراهیم و حضرت موسی و حضرت عیسی بن مريم و گرفتيم از تو ميثاقى شديد. (سوره احزاب، آيه 7) و آيه «شَرَعَ لَكُمْ مِنَ الدِّينِ ما وَصَّى بِهِ نُوحاً، وَالَّذِي أَوْحَيْنا إِلَيْكَ وَ ما وَصَّيْنا بِهِ إِبْراهِيمَ وَ مُوسى وَ عِيسى»: آئين نهاد براى شما از دين آن چه وصيت نمود به آن نوح را و آنچه را وحى كرديم به تو و آن چه را وصيت نموديم به آن ابراهيم را و موسى و عيسى را. (سوره شورى، آيه 13) كه راجع به شريعت هاى آسمانى، و انبياى داراى شريعت است، آن جناب را در زمره آنان برشمرده است.
- خدا بر او و بر برادرش منت نهاده و فرموده: «وَلَقَدْ مَنَنَّا عَلى مُوسى وَ هارُونَ» ما بر موسى و هارون منت نهاديم. (سوره صافات، آيه 114)
- خدا بر آن دو بزرگوار سلام كرده، فرموده: «سَلامٌ عَلى مُوسى وَ هارُونَ» (سوره صافات، آيه 120) و نيز او را به بهترين مدح و ثنا ستوده،
- «وَاذْكُرْ فِي الْكِتابِ مُوسى، إِنَّهُ كانَ مُخْلَصاً، وَ كانَ رَسُولًا نَبِيًّا، وَ نادَيْناهُ مِنْ جانِبِ الطُّورِ الْأَيْمَنِ، وَ قَرَّبْناهُ نَجِيًّا»: ياد آور در كتاب موسى را كه مخلص و رسولى نبى بود و ما او را از جانب طور ايمن ندا داده، براى هم سخنى خود نزديكش كرديم. (سوره مريم، آيه 52)
- «وَكانَ عِنْدَاللَّهِ وَجِيهاً»: او نزد خدا آبرومند بود. (سوره احزاب، آيه 69)
- «وَكَلَّمَ اللَّهُ مُوسى تَكْلِيماً»: خدا با موسى به نحوى كه شما نمى دانيد، هم سخن شد. (سوره نساء، آيه 164)
- آن جناب را در سوره انعام و در چند جاى ديگر در زمره انبياء ذكر كرده و در آيه هاى 84-88 سوره انبياء او و ساير انبياء را ستوده به اين كه ايشان پيامبرانى نيكوكار و صالح بودند كه خدا بر عالميان اجتباء و برتريشان داده بود و به سوى صراط مستقيم هدايتشان كرده بود. و در سوره مريم در آيه 58 ايشان را چنين ستوده كه اينان از كسانى هستند كه خدا بر آنان انعام كرده است، در نتيجه صفات زير براى موسى جمع شده است: اخلاص، تقريب، وجاهت، احسان، صلاحيت، تفضيل، اجتباء، هدايت و انعام كه در مورد مناسب با آنها، هر يك از اين صفات در اين كتاب مورد بحث قرار گرفته و همچنين پيرامون معناى نبوت و رسالت و تكليم گفتگو شده است.
- كتابى كه بر آن جناب نازل شده قرآن کریم آن را "تورات" معرفى نموده و در سوره احقاف، آيه 12 آن را به دو وصف "امام" و "رحمت" توصيف نموده، در سوره انبياء آيه 48 آن را "فرقان" و "ضياء" خوانده، در سوره مائده آيه 44 آن را "هدى" و "نور" خوانده و در سوره اعراف، آيه 145 فرموده: «وَ كَتَبْنا لَهُ فِي الْأَلْواحِ مِنْ كُلِّ شَيْ ءٍ مَوْعِظَةً وَ تَفْصِيلًا لِكُلِّ شَيْ ءٍ» - برايش در الواح از هر چيزى موعظه اى و نيز براى هر چيزى تفصيلى نوشتيم.
حضرت موسی در روايات
- پيامبر خدا صلي الله عليه و آله فرمودند: حضرت داود نبي عليه السلام در روز شنبه به مرگ ناگهاني درگذشت. پس پرندگان با بالهاي خود بر او سايه افكندند. موسي «كليم الله» عليه السلام نيز در تيه (بيابان برهوت) مرد. پس آواز دهنده اي از آسمان جار زد: موسي عليه السلام مرد و كيست كه نميرد؟
- پيامبر خدا صلي الله عليه و آله فرمودند: موسي در حالي برانگيخته شد كه گوسفندان خانواده خود را مي چراند و من نيز در حالي برانگيخته شدم كه گوسفندان خانواده ام را در جياد مي چراندم.
- امام زين العابدين عليه السلام فرمودند: آخرين سفارشي كه خضر به موسي بن عمران عليهما السلام كرد اين بود: هيچ كس در دنيا با كسي نرمي نكند مگر آن كه خداوند عزوجل در روز قيامت با او نرمي كند.
- امام صادق عليه السلام: به آن چه اميد نداري اميدوارتر باش تا به آنچه اميد داري؛ زيرا موسي عليه السلام رفت كه مقداري آتش بياورد اما وقتي به سوي خانواده خود برگشت، پيامبري مرسل بود.
- امام صادق عليه السلام: موسي بن عمران عليه السلام گفت: پروردگارا، كدام عمل نزد تو برتر است؟ فرمود: دوست داشتن كودكان؛ زيرا سرشت آنان بر توحيد من است و اگر آنها را بميرانم، به رحمت خود به بهشت شان مي برم.
- خداوند خطاب به موسي فرمود: «يا موسي، لاتُطَوِّلْ في الدُّنْيا أملَكَ فَيَقْسُوَ قَلْبُكَ، والقاسِي القلبِ منّي بَعِيدٌ»: اي موسي! در دنيا آرزوي دراز نكن كه قلبت سخت مي شود و انسان سخت دل از من بدور است.
- روايت شده است كه موسي عليه السلام گفت: پروردگارا! مرا از نشانه خشنودي خود از بنده ات خبر ده. خداي تعالي به او وحی فرمود: هرگاه ديدي كه من بنده ام را براي طاعت خود آماده و از معصيتم روي گردان مي كنم، اين نشانه خشنودي من است.
داستان موسی و خضر
این داستان در سوره کهف آمده است:
و (به ياد آر) وقتى كه موسى به شاگردش (يوشع كه وصى و خليفه او بود) گفت: من دست از طلب برندارم تا به مجمع البحرين (به محل برخورد دو دريا) برسم يا سالها عمر در طلب بگذرانم.
و چون موسى و شاگردش بدان مجمع البحرين رسيدند ماهى غذاى خود را فراموش كردند و آن ماهى راه به دريا برگرفت و رفت.
پس چون كه از آن مكان بگذشتند موسى به شاگردش گفت: چاشت ما را بياور كه ما در اين سفر رنج بسيار ديديم.
وى گفت: در نظر دارى آنجا كه بر سر سنگى منزل گرفتيم؟ من (آنجا) ماهى را فراموش كردم و آن را جز شيطان از يادم نبرد و شگفت آنكه ماهى بريان راه دريا گرفت و برفت.
موسى گفت: آنجا همان مقصدى است كه ما در طلب آن بوديم، و از آن راهى كه آمدند به آنجا برگشتند.
در آنجا بندهاى از بندگان خاص ما را يافتند كه او را رحمت و لطف خاصى از نزد خود عطا كرديم و هم از نزد خود وى را علم (لدنّى و اسرار غيب الهى) آموختيم. (65)
موسى به آن شخص دانا (و خضر زمان) گفت: آيا من تبعيت (و خدمت) تو كنم تا از علم لدنّى خود مرا بياموزى؟
آن عالم پاسخ داد كه تو هرگز نمىتوانى كه (تحمل اسرار كرده و) با من صبر پيشه كنى.
و چگونه صبر توانى كرد بر چيزى كه از علم آن آگهى كامل نيافتهاى؟
موسى گفت: به خواست خدا مرا با صبر و تحمل خواهى يافت و هرگز در هيچ امر با تو مخالفت نخواهم كرد.
آن عالم گفت: پس اگر تابع من شدى ديگر از هر چه من كنم هيچ سؤال مكن تا وقتى كه من خود تو را از آن راز آگاه سازم.
سپس هر دو با هم برفتند تا وقتى كه در كشتى سوار شدند. آن عالم كشتى را بشكست، موسى گفت: اى مرد، آيا كشتى شكستى تا اهل آن را به دريا غرق كنى؟! بسيار كار منكر و شگفتى به جاى آوردى.
گفت: آيا من نگفتم كه هرگز ظرفيت و توانايى آنكه با من صبر كنى ندارى؟
موسى گفت: (اين يك بار) بر من مگير كه شرط خود را فراموش كردم و مرا تكليف سخت طاقت فرسا نفرما.
و باز هم روان شدند تا به پسرى برخوردند، او پسر را (بىگفتگو) به قتل رسانيد. باز موسى گفت: آيا نفس محترمى كه كسى را نكشته بود بىگناه كشتى؟ همانا كار بسيار منكر و ناپسندى كردى.
گفت: آيا با تو نگفتم كه تو هرگز ظرفيت و مقام آنكه با من صبر كنى نخواهى داشت؟
موسى گفت: اگر بار ديگر از تو مؤاخذه و اعتراضى كردم از آن بعد با من ترك صحبت و رفاقت كن كه از (تقصير) من عذر موجه (بر متاركه دوستى) به دست خواهى داشت.
باز با هم روان شدند تا وارد بر شهرى شدند و از اهل آن شهر طعام خواستند، مردم از طعام دادن و مهمانى آنها ابا كردند (آنها هم از آن شهر به عزم خروج رفتند تا) در (نزديكى دروازه آن) شهر به ديوارى كه نزديك به انهدام بود رسيدند و آن عالم به استحكام و تعمير آن پرداخت. باز موسى گفت: روا بود كه بر اين كار اجرتى مىگرفتى.
آن عالم گفت: اين (سه بار كمظرفى و بىصبرى و اعتراض، عذر) مفارقت بين من و توست، من همين ساعت تو را بر اسرار كارهايم كه بر فهم آن صبر و ظرفيت نداشتى آگاه مىسازم.
اما آن كشتى، صاحبش خانواده فقيرى بود كه در دريا كار مىكردند (و از آن كشتى كسب و ارتزاق مىنمودند) خواستم چون كشتىها (ى بىعيب) را پادشاه در سر راه به غصب مىگرفت اين كشتى را ناقص كنم (تا براى آن فقيران باقى بماند).
و اما آن پسر (كافر بود و) پدر و مادر او مؤمن بودند، از آن باك داشتيم كه آن پسر آنها را به خوى كفر و طغيان خود درآورد.
خواستيم تا به جاى او خدايشان فرزندى بهتر و صالحتر و مهذبتر و نزديكتر به ارحام پرستى به آن پدر و مادر بخشد.
و اما آن ديوار از آن دو طفل يتيمى در آن شهر بود كه پدرى صالح داشتند و زير آن گنجى براى آن دو نهفته بود، خدايت خواست تا به لطف خود آن اطفال به حد رشد رسند و خودشان گنج را استخراج كنند. و من اين كارها نه از پيش خود (بلكه به امر خدا) كردم. اين است مآل و باطن كارهايى كه تو طاقت و ظرفيت بر انجام آن نداشتى.