به گزارش جام جم آنلاین به نقل از خبرگزاری حوزه؛ برای لزوم و ضرورت تشکیل حکومت اسلامی در عصر غیبت به ذکر چند دلیل می پردازیم:
جامعه اسلامی از سایر جوامع بشری که لازمه ی آن برقراری نظم و قانون گذاری در میان افراد جامعه است جدا نیست و همانند جوامع دیگر نیاز به برقراری حکومتی دارد که قوانین را اجرا کند تا هدف از تنظیم قوانین تحقق یابد. جامعه ی اسلامی با بقیه ی جوامع از نظر نیازمندی به داشتن حکومت، مانند سایر جوامع بشری است. به همین دلیل، تشکیل حکومت اسلامی در زمان غیبت، ضرورت پیدا می کند و بدیهی است که جامعه اسلامی، حکومت اسلامی می طلبد، نه حکومت دیگری.
حضرت امام خمینی(ره) در این باره می فرمایند:
سنت و رویه ی پیغمبر اکرم(ص) دلیل بر لزوم تشکیل حکومت است؛ زیرا: اولاً، خود تشکیل حکومت داد، و تاریخ گواهی می دهد که تشکیل حکومت داده، و به اجرای قوانین و برقراری نظامات اسلام پرداخته و به اداره ی جامعه برخاسته است: والی به اطراف می فرستاده؛به قضاوت می نشسته؛ و قاضی نصب می فرموده؛ سفرایی به خارج و نزد رؤسای قبایل و پادشاهان روانه می کرده، معاهده و پیمان می بسته، جنگ را فرماندهی می کرده، و خلاصه، احکام حکومتی را به جریان می انداخته است. (امام خمینی، 1377: ج2، 118)
وقتی خداوند متعال برای جامعه ی پس از پیامبر اکرم(ص) تعیین حاکم می کند، به این معناست که حکومت پس از رحلت رسول اکرم(ص) نیز لازم است.
اعتقاد به دین اسلام، انسان را به این باور می رساند که قیام برای پیاده کردن احکام اسلام در دوران زندگانی بر او واجب است و پیداست که برخی از این مقررات، مانند قوانین اجتماعی، اقتصادی، و سیاسی، جز از طریق داشتن حکومت، به طور کامل اجرا نمی شود، بنابراین تشکیل یک حکومت اسلامی در دوران غیبت، امری لازم وضروری است.
در روایات اسلامی که شیعه و سنی نقل کرده اند، آمده است که پیش از ظهور مهدی(عج) مردمی قیام می کنند و مقدمات حکومت مهدی(عج) را فراهم می سازند. از جمله آنها روایتی است که گنجی شافعی از رسول خدا(ص) نقل می کند، که در منابع معتبر ما مثل کشف الغمه نیز آمده است که فرمود:
یَخْرُجُ اُناسٌ مِنَ الْمَشرِقِ، فَیُوَطِّئُونَ لِلْمَهدی سُلْطانَه؛
مردمی از شرق قیام می کنند و زمینه ی حکومت مهدی(ع) را فراهم می سازند. (اربلی، 1404: ج2، 478)
بعد از بیان مطالب و روایات فوق، لازم به ذکر است که دانشمندان و علمای اسلامی خصوصاً شیعه، بر لزوم تشکیل حکومت اسلامی در زمان غیبت تأکید داشته و دارند. بعضی از دانشمندان برای آن دلیل ذکر کرده اند و بعضی آن را از ضروریات دین و بی نیاز از اثبات و استدلال می دانند.
مرحوم فیض کاشانی (1090ق) می گوید:
وجوب جهاد، امر به معروف و نهی از منکر و ترویج نیکی و تقوا فتوا دادن، حکم به حق در میان مردم، برپاداشتن حدود و تعزیرات و سایر سیاست های دینی، همه از ضروریات دین است و تشکیل حکومت، قطب اعظم دین و امر مهمی است که خداوند پیامبران را به آن منظور مبعوث فرموده و اگر ترک شود اساس نبوت تعطیل و دیانت متلاشی و آشوب و فتنه فراگیر می شود، همه گمراه می شوند و نادانی شایع می گردد، آبادی ها خراب و بندگان به هلاکت دچار می شوند. از همه ی اینها به خدا پناه می بریم. (رجالی تهرانی، 1390: 56)
صاحب جواهر (1266ق) می فرماید:
اجمالاً این مسئله از مسایل روشنی است که نیازی به دلیل ندارد. (رجالی تهرانی، 1390: 56)
آیت الله العظمی بروجردی (1340 ق) می فرماید:
شیعه و سنی بر این امر اتفاق دارند که وجود یک سیاستمدار و رهبری که امور مسلمانان را اداره کند، در حوزه ی اسلام لازم است، بلکه این امر از ضروریات اسلام است. (رجالی تهرانی، 1390: 56)
جمعیت یکی از مؤلفه های قدرت این حکومت زمینه ساز
از اصلی ترین پایه های پیشرفت و توسعه کشور، نیروی انسانی است. کشوری که با پیری جمعیت روبرو شود، خود به خود جمعیت جوان و نخبه آن دچار آسیب می گردد و این کشور مهم ترین برگ برنده خود را در توسعه از دست خواهد داد. همان گونه که بسیاری از کشورهای پیشرفته، فقدان جمعیت نخبه خود را با مغزهای متفکر جوانان کشورهای جهان سوم جبران می کنند.
نیروی جوان و جمعیت فراوان، یکی از شاخص های اقتدار نظامی و دفاعی است. از فرصت های مهم ناشی از جمعیت کشور، می توان به توانمندی و اقتدار نظامی و سیاسی کشور در عرصه بین المللی اشاره کرد. به طور قطعی، جامعه ای که در سطح بین المللی دارای جمعیت بیشتر و جوان تری است، می تواند دارای ارتش و قدرت نظامی قوی تری نیز باشد. دوران جنگ تحمیلی و حضور جوانان در عرصه های نظامی و عملیات های سرنوشت ساز، برگ برنده ای بود که ایران اسلامی توانست در دوران دفاع مقدس آن را کسب کند. مطمئناً کشوری که دارای جمعیت اندک و یا پیر باشد، توان رویارویی مقتدرانه در برابر تجاوز بیگانگان را نخواهد داشت. (سبحانی نیا، 1391: 10)
یکی از آیات کلیدی برای تقویت نیروی انسانی و نظامی از همه ابعاد آیه (وَ أَعِدُّوا لَهمْ ما اسْتَطَعْتُمْ مِنْ قُوَّة) (انفال: 60) است. در تفسیر نمونه مصداق قوه، اعم از قوه مادی و معنوی معرفی شده است، از نیروی انسانی تا تجهیزات، حتی در جزئی ترین تقویت، مثل خضاب کشیدن محاسن را شامل می شود، پس می تواند گفته شود که داشتن جمعیت کافی در یک جامعه منتظر، از مصادیق قوه در برابر دشمنان است.
کلمه «قوة» چه کلمه کوچک و پر معنایی است، نه تنها وسائل جنگی و سلاح های مدرن هر عصری را در بر می گیرد، بلکه تمام نیروها و قدرت هایی را که به نوعی از انواع در پیروزی بر دشمن اثر دارد شامل می شود، اعم از نیروهای مادی و معنوی. جالب این است که در روایات اسلامی برای کلمه قوة تفسیرهای گوناگونی شده که از وسعت مفهوم این کلمه حکایت می کند، مثل این که منظور از قوة؛ تیر، هرگونه اسلحه، شمشیر و سپر و حتی در روایتی دیگر می خوانیم: «منه الخضاب السواد»، یکی از مصداق های قوة در آیه، موهای سفید را به وسیله رنگ، سیاه کردن است. یعنی اسلام حتی رنگ موها را که به سرباز بزرگ سال چهره جوان تری می دهد تا دشمن مرعوب گردد از نظر دور نداشته است و این نشان می دهد که چه اندازه مفهوم قوة در آیه فوق وسیع است. (مکارم شیرازی، 1394: ج7، 222)
پس نتیجه می توان گرفت که با وسعت بخشیدن به مصادیق قوه در آیه 60 انفال، داشتن جمعیت، یکی از مصادیق این آیه است، که نویسنده کتاب رساله نکاحیه هم به این نکته توجه کرده است. (حسینی طهرانی، 1425: 130)
یکی دیگر از آیات کلیدی برای تقویت حکومت اسلامی در جامعه منتظر مقابله با جبهه باطل، آیه (وَ لَنْ یجْعَلَ اللَّهُ لِلْکافِرِینَ عَلَی الْمُؤْمِنِینَ سَبِیلًا) (نساء: 141) است، این آیه عمومیت داشته و هرنوع تضعیف جامعه اسلامی را رد می کند و اگر کاهش جمعیت باعث تضعیف جامعه اسلامی شود و دشمنان این نظام و انقلاب از این جریان خوشحال شوند دامنه این آیه، بحث ما را خواهد گرفت. در تفسیر نمونه به این عمومیت اشاره شده است:
آیا هدف از این جمله تنها عدم پیروزی کفار از نظر منطق بر افراد با ایمان است و یا پیروزی های نظامی و مانند آن را شامل می شود؟ از آنجا که کلمه سبیل به اصطلاح از قبیل نکره در سیاق نفی است و معنی عموم را می رساند از آیه استفاده می شود که کافران نه تنها از نظر منطق بلکه از نظر نظامی و سیاسی و فرهنگی و اقتصادی و خلاصه از هیچ نظر بر افراد با ایمان، چیره نخواهند شد. (مکارم شیرازی، 1394: ج 4، 176)
فقها در مسائل مختلف فقهی، برای اثبات عدم تسلّط کفّار بر مؤمنان، به جمله ی «لَنْ یجْعَلَ اللَّهُ» استناد می کنند و با توجه به این که اگر زمانی کم شدن جمعیت نوعی تقویت جبهه باطل و از آن سو باعث تضعیف جامعه اسلامی گردد می تواند مورد توجه قرار گیرد.
نقش دشمنان حکومت اسلامی در کنترل جمعیت و تضعیف نظام اسلامی
ساموئل هانتینگتون[1] (2008م) در بخشی از مصاحبه خود، درباره تمدن اسلام و چین و چالش آنها با تمدن غرب، با اشاره به نقش روزافزون مسلمانان می گوید:
تمدن اسلام تمدنی است که چالش آن تا حدودی متفاوت از دیگر چالش هاست، این تمدن اساساً ریشه در نوعی پویایی جمعیت دارد. رشد بالای زاد و ولد که در اکثر کشورهای اسلامی شاهد آن هستیم، این چالش را متفاوت کرده است. امروزه بیش از 20 درصد جمعیت جهان اسلام را جوانان 15 تا 25 ساله تشکیل داده اند. (گاردنر، 1386: 296)
نکته حائز اهمیت در خصوص کاهش جمعیت، برنامه ای است که سیاستمداران و استراتژیست های آمریکایی و اروپایی برای مقابله با جمهوری اسلامی ایران در نظر گرفته اند. برژینسکی مشاور سابق امنیت ملی آمریکا در مصاحبه ای با روزنامه وال استریت ژورنال در مارس 2009، در خصوص تغییر جمعیت ایران نکته ای بیان کرد که ابعاد بسیار گسترده ای دارد. وی در این مصاحبه گفته بود:
از فکر کردن به حمله پیش دستانه علیه تأسیسات هسته ای ایران بپرهیزید و گفتگوها با تهران را حفظ کنید، بالاتر از همه بازی طولانی مدتی را انجام دهید چون زمان و آمارهای جمعیتی و تغییر نسل در ایران به نفع رژیم کنونی نیست.
در سال1981 ماکسول تیلور، عضو شورای روابط خارجی رژیم اشغالگر قدس، در جریان مصاحبه ای درباره ازدیاد جمعیت صریحاً اعلام کرد:
من پیشاپیش به مردن بیش از یک میلیارد انسان فکر کرده ام. این ها در آفریقا، آسیا و آمریکای لاتین زندگی می کنند بحران جمعیت و تأمین و عرضه غذا حکم می کند، برای نجات جان این اشخاص تلاش نکنیم. (گارودی، 1375: 141)
این سخنان نشان دهنده نگرانی فوق العاده تحلیل گران غربی از جمعیت جوان کشورهای اسلامی و به ویژه ایران است. آن ها به خوبی می دانند که افزایش جمعیت جوان، افزایش اقتدار سیاسی را در پی دارد چرا که این قشر در هنگام خطر تمام انرژی خود را صرف دفاع از کشور و نوامیس خود می کند.
مطرح شدن کنترل جمعیت از سوی غربیان و استکبار دنیا، و آمد و رفت عناصر فاسد آنها به کشور ما پیرامون این مسئله و اختصاص بودجه کلان برای تأمین نیازمندی های کنترل جمعیتی کشور توسط سازمان ملل و... گویای وجود برخی انگیزه های سیاسی و اقتصادی دنیای غرب از طرح این مسئله است.
خانم دکتر نفیس صدیق سفیر سازمان ملل در ایران در اواخر دهه 60 می گوید:
همه معتقدند که برای جلوگیری از رشد نامعقول جمعیت ایران باید کاری کرد... ما به ایران آمده ایم تا در تنظیم یک برنامه جمعیتی به ایران کمک کنیم. ضمن آن که این برنامه کوتاه مدت دوساله، 4 میلیون دلار هزینه خواهد داشت. (حسینی طهرانی، 1425: 125)
این در حالی است که بوش، رئیس جمهور وقت آمریکا، طرح برنامه کنترل جمعیت آمریکا را رد می کند! حال آیا نباید این سؤال و این فکر در ذهن ما شکل بگیرد که سفیر سازمان ملل برای چه اهدافی راهی کشور ما شده بود؟!
تدوام این سیاست ها موجب شد که طی سال های 65 تا 1384، سطح «باروری» در ایران با سرعتی استثنایی و کم سابقه در سطح بین المللی کاهش یابد. به طوری که شاخص های باروری و به پیروی آن، میزان زاد و ولد در مقایسه با سال 1365، به کمتر از نصف کاهش یافت. براساس مطالعات انجام شده و نیز اطلاعات حاصل از سرشماری عمومی نفوس و مسکن سال 1390، میزان باروری کل در کشور به کمتر از 1/2 فرزند به ازای هر زن (حد جایگزینی) کاهش یافته است در نتیجه با تداوم وضعیت فعلی ساختار جمعیت ایران از وضعیت جوانی خارج شده و به سوی سالخوردگی و پیری سوق پیدا می کند.
در آمارهای رسمی که از اداره آمار و ثبت احوال کشور به دست می آید، این نظریه را ثابت می کند که اجرای سیاست کنترل جمعیت باعث شده که جمعیت شیعیان روز به روز در حال کاهش باشد و اگر روند کنترل جمعیت و تنظیم خانواده ادامه پیدا کند، در آینده ای نه چندان دور در کشورمان با تبدیل اقلیت به اکثریت و اکثریت به اقلیت مواجه خواهیم شد.
قاسم روان بخش (عضو هیئت علمی مؤسسه آموزشی و پژوهشی امام خمینی (ره)) نیز می گوید:
ایران در حال حاضر نیز جزو 10 کشوری است که به سرعت به سمت کهن سالی در حال حرکت هستند و در جایگاه ششمین کشور جهان قرار دارد که افراد آن به سن پیری می رسند. بر اساس این گزارش، تعداد فرزندان در یک خانواده ایرانی، کمتر از تعداد فرزندان در خانواده های انگلیسی، آمریکایی، فرانسوی و حتی یک خانواده اسرائیلی است. (محمدی، 1391: 47)
یکی از آمارهای تکان دهنده، رتبه ایران در فرزندآوری است که زنان ایرانی با دارا بودن 87/1 فرزند، در مکان 144 ام جدول جهانی قرار می گیرند، این در حالی است که اسرائیل با رتبه 75، آفریقای جنوبی 97، برزیل 106، ترکیه 110، فرانسه 118، آمریکا 122، و انگلیس 137 در مکان های بالاتر از ایران قرار می گیرند. (سبحانی نیا، 1391: 17)
هم چنین مطابق مطالعات جمعیت شناسی و دیدگاه های جمعیت شناسان در صورت تداوم روند فعلی باروری، رشد جمعیت کشور در حدود سال های 1420-1415 به صفر خواهد رسید و رشد جمعیت منفی شده و ساختار جمعیت در 20 سال آینده به سمت سالخوردگی خواهد رفت.
در اهمیت این مسئله، بخشی از بیانات مهم رهبر انقلاب اسلامی در تبیین آینده نگران کننده جمعیتی کشور را یادآور می شویم. معظم له در تاریخ 19/9/1392 و در دیدار اعضای شورای عالی انقلاب فرهنگی فرمودند:
یکی از خطراتی که وقتی انسان درست به عمق آن فکر می کند، تن او می لرزد، این مسئله جمعیت است. مسئله جمعیت را جدی بگیرید. جمعیت جوان کشور دارد کاهش پیدا می کند. به جایی خواهیم رسید که دیگر قابل علاج نیست. یعنی مسئله جمعیت از آن مسائلی نیست که بگوییم حالا ده سال دیگر فکر می کنیم. نه اگر چند سال بگذرد، وقتی نسل ها پیر شدند، دیگر قابل علاج نیست.
از بیانات جدید معظم له در 22بهمن 1397در پیام به جوانان وملت ایران، اشاره دارند:
نیروی جوان دهه 60یک ظرفیت برای انقلاب اسلامی بوده است.
مهم ترین ظرفیّت امیدبخش کشور، نیروی انسانی مستعد و کارآمد با زیربنای عمیق و اصیل ایمانی و دینی است. جمعیّت جوان زیر ۴۰ سال که بخش مهمّی از آن نتیجه ی موج جمعیّتی ایجاد شده در دهه ی ۶۰ است، فرصت ارزش مندی برای کشور است. ۳۶ میلیون نفر در سنین میانه ی ۱۵ و ۴۰ سالگی. (پایگاه اطلاع رسانی رهبری، 1397)[2]
باید توجه داشته باشیم که با روند کنونی کنترل جمعیت در 20سال آینده دیگر از این ظرفیت امیدبخش خبری نخواهد بود.
در یادداشتی اختصاصی برای جام جم آنلاین مطرح شد
یک کارشناس روابط بینالملل در گفتگو با جامجمآنلاین مطرح کرد
در گفتگو با جام جم آنلاین مطرح شد
در گفتگو با جام جم آنلاین مطرح شد