به گزارش جام جم آنلاین؛از جمله افرادی که در یک خانواده تربیت می شوند فرزندان یک خانواده هستند که تمام اصول تربیتی یک فرزنددر خانواده تشکیل می شود از جمله اصول تربیتی که یک خانواده برای فرزند در نظر میگیرد و در تمام مراحل تربیت و رشد او را همراهی میکند اصل بصیرت است. بصیرت یک اصل تربیتی مهم است که باعث می شود فرزندان مسیر زندگی خود را با شیوه ی درست انتخاب کرده وموفقیت هایی را در زندگی داشته باشند و اصول تربیت صحیح را به نسل های بعد منتقل کرده و خود در جایگاه والدینی قرار بگیرند که باعث رشد بصیرت در فرزندان خود شوند.
معنای لغوی
بصیرت:به معنای بینش و دانایی،روشن بینی ،زیرکی و هوشیاری است.[1]
تربیت:پروردن یا پروراندن،آداب و اخلاق را به کسی آموختن است. [2]
فرزند: معروف است و به عربی ولد و گویند. فرزند در قانون ارث از طبقه اول به شمار می آید. [3]
والدین: پدر و مادر [4]
معانی اصطلاحی
بصیرت:بصیرت به معنی دلیل و برهان است.و آدمی خود برنفس خویش گواه است.امام صادق علیه السلام می فرماید:«این چه کاری است که آدمی می کند؟ظاهرو برون خویش رانیکو جلوه می دهد و بدی ها را همچنان در درون نگه می دارد،مگرنه این است که چون به خویشتن بازمی گردد می داند که چنین نیست؟! و خداوند سبحان می فرماید:« بل الانسان علی نفسه بصیره »این را بداند که چون درون اصلاح گردید؛برون قوت می گیرد».[5]
تربیت:پرورش دادن،نیروی بالقوه را به فعلیت رساندن،که در دین مبین اسلام از وظایف حسنه هر کسی است که خود وهر کسی را که در حوزه تسلط اوست،تربیت کند و خویشتن را مسئول پرورش آن داند. پیغمبر(ص) می فرماید:«فرزندانتان را گرامی دارید و آن ها را نیکو ادب کنید».[6]
فرزند:معروف است و به عربی ولد و نسل گویند.فرزند در قانون ارث از طبقه اول به شمار می آید،خداوند درباره فرزندانتان به شما سفارش می کند:«سهم ارث فرزند پسر دو برابر سهم ارث دختر است».[7]
والدین:پدر و مادر.«لا تعبدون الا الله وبالوالدین احسانا» ؛از بنی اسرائیل پیمان گرفتیم که جز خدای یکتا را نپرستید وبه پدر و مادر و.....نکو رفتارباشید.رسول خدا می فرماید:«نگاه به پدر و مادر عبادت است. حضرت فاطمه الزهراسلام الله علیها می فرماید:«نیکی به پدر ومادر،آدمی رااز خشم خدا محفوظ می دارد».[8]
جایگاه بصیرت والدین درتربیت فرزندان
در فرهنگ اسلامی،ازدواج وتشکیل خانواده،به منزله ساختن بهترین ودوست داشتنی ترینبنا در نزد خداوند است.تأکید بر پاسداشت خانواده،به دلیل جایگاه یگانه ی آن در باز تولید فرهنگ وشکل دهی به ارزش های اخلاقی،اقتصادی،سیاسی و اجتماعی است. خانواده کارآمد با صفات و ویژگی های زیر،در مجموع،خود را از نهاد های تربیتی دیگرممتاز میکند. در علوم اجتماعی وعلوم تربیتی،به این صفات وکارکردها توجه می شودوآموزه های اسلامی نیز،به برخی از آنهاتصریح کرده اند:
اوّل.خانواده نخستین جایگاهی است که هنجارهای خودرا به کودک منتقل می کندوهمین هنجارها است که غالباً مبنای قضاوت بعدی کودک می شود.همه ما برای فراگیری علوم،متون تخصصی پایه را فرا گرفته ایم وپس ازرویارویی با کتاب دوم،این احتمال که کتاب اول مبنای قضاوت ما در باره کتاب دوم قرار گیرد،از حالت عکس آن بیشتراست .درذهن کودک نیز،همین اتفاق می افتد و اوباور های نخستین خود را که مبنای قضاوت های بعدی اواست،از اعضای خانواده می گیرد.
خانواده جزء پایدارترین اجتماعات است که اعضای آن،غالباً بیش از بیست سال با یکدیگرزندگی می کنند.اینجا است که خانواده می تواند رفتارها وارزش های پایدار تولید کند،به گونه ای که فرزندان،ناخودآگاه،بسیاری از روحیّات ورفتارهای والدین خود را باز تاب می دهند. [9]
دوم.خانواده،مهم ترین نهادی است که در آن،اراده آزاد و اختیار بیشتری جریان دارد؛یعنی والدین،ارزش های خود را بر اساس اعتقاد و اراده خویش،انتخاب و به نسل بعد منتقل می کنند؛نه براساس بخشنامه های ابلاغی.به علاوه،بهترین و مطمئن ترین گونه ارتباط-که ارتباط چهره به چهره،درازمدت،براساس شناخت کامل دو طرف از یکدیگروبناشده براعتماد است-شکل می گیرد.در این فضا،پشت صحنه ای وجود ندارد وارتباطات براساس خلوص و همدلی است و کمتر احتمال دارد که در خانواده،با رفتارهای ظاهرسازانه وچاپلوسانه روبه رو شویم.در خانواده،اعتماد و همدلی و همفکری و همیاری بی نظیری وجود دارد که زمینه ساز تعادل روانی می گردد واز خانواده،مهمترین کانون نشاط را می سازد.
سوم.والدین اصولاً،نسبت به انتقاد ارزش های مورد نظرخود به نسل آینده،حساس و در برابر سرنوشت فرزندان،نگران هستند.والدین برای تربیت فرزند خویش،به آب وآتش می زنند و از انحرافات وی بی تاب می شوند.به علاوه،اعضای خانواده از نظر عاطفی و اقتصادی و اجتماعی (آبرو) به هم وابسته اند و به همین دلیل،برای بهبود وضعیت یکدیگر مایه میگذارند.
چهارم.از ویژگی های مهم خانواده،این است که در آن تربیت جامع شکل می گیرد؛به این معنا که کسی در پی هدایت وخیر خواهی فرزندان برمی آید که عهده دار حمایت مالی،حمایت عاطفی،مراقبت و محافظت نیزهست. از سوی دیگر،ارتباط تربیتی والدین و فرزندان،برخلاف تربیت رسمی،برای دریافت مزد انجام نمی شود و بدون منت است؛در چنین حالتی تأثیرگزاری تربیتی بیشتر خواهد بود.[10]
پنجم.خانواده سالم،به رعایت سلسله مراتب و الگوی تفکیک نقش ها،حساس است.رعیت سلسله مراتب در خانواده سبب می شود که سلسله مراتب اجتماعی برای فرزندان،فهم پذیرتر و احتمال رغایت آن،بیشتر باشد.فرزندی که تربیت شده تا والدین خود را احترام کند؛آنان را با لفظ های محترمانه خطاب کند؛نظر آن را تا جای ممکن برنظرات خود مقدم سازد و تصمیمات سرپرست خانواده را-به دلیل آن که سرپرست است-محترم شمارد،در زندگی اجتماعی نیز،به راحتی سلسله مراتب ولایی را درک میکند وبه علت اختلاف نظر حریم ها را نمی شکند. [11]
اصول تربیت فرزندان
دوران جنینی
پس از تکون فرزند و رشد او در رحم بیشتر مسؤلیت ها متوجه مادر است.استفاده مادر از برخی غذاها و میوه ها،هم در شکل ظاهری فرزند تأثیر دارد و هم در اخلاق وروحیات او. برای نمونه،خوردن میوه ی به وخربزه،چهره و خلق وخوی فرزند را نیکو میکند.باید وسایل زندگی مادر از مال حلال تهیه شود،این امر هم بر مادر و هم بر فرزند او مؤثر است.والدین بایداز راه حلال،غذا و وسایل زندگی کودک را تأمین کنند.حالات عاطفی مادر،از جمله عواطف منفی،بر جنین اثر دارد.
فشار عاطفی مادر باردار در طولانی مدت چه ناشی از مشکلات زناشویی باشد یا عقاید منفی یاحوادث ناگوار زندگی،آثار نامطلوبی بر کودک دارد.نوزادان مادران غمگین وناشاد،ممکن است پیش از موعد،متولد شوند یا کم وزن بوده یا اینکه بیش از حد فعال و ناآرام باشند.به دلیل عوارض یاد شده،زن و شوهر منتظر فرزند،باید روابط عاطفی مثبت وآرامش بخشی داشته باشند،از زمینه های تعارض واختلاف در حد توان دوری کنند و از رفتار های نامناسب و به عبارتی گناهان اجتناب کنند.انجام رفتارهای شایسته دینی،عبادات وقرائت قرآن از سوی مادر بی تردید به رشد معنوی او کمک کرده و در فرزند تأثیر مستقیم وغیر مستقیم دارد که بر بصیرت فرزندان تأثیر بسیاری دارد. [12]
دوران کودکی
مرحله اول کودکی(قبل از دبستان)
از مسائل مهم در دوره اول کودکی،آشنایی با محیط طبیعی،اشیاء واشخاص گوناگون است.بازی با اشیاء واشخاص،وسیله مناسبی برای شناخت محیط است وشاید غالب فعالیت های کودک در این دوره،به بازی و سرگرمی مربوط می شود و او زمان کمی را به آموزش رسمی و معین می پردازد.در این مورد پیامبر اکرم(ص) میفرماید:«اجازه دهید کودکان در هفت سال اول زندگی به بازی مشغول شوند وپس از آن به تعلیم وتربیت آن ها بپردازید.» البته آموزش کودک از همان ماه های اول زندگی آغاز می شود،ولی آنچه باید از آن دوری کرد،آموزش رسمی و نظام مند است که در آن کودک باید طبق برنامه ای خاص به فراگیری اموری خاص مشغول شود. پیامبر و اولیای دین علیهم السلام نه تنها بر بازی کودکان تأکید داشتند،بلکه خود بارها با کودکان بازی می کردند. [13]
بازی از چند جهت،نقش مؤثر و اهمیت فوق العاده در تربیت و بصیرت کودک دارد.
1.بازی نیاز طبیعی و اساسی کودک است و بی توجهی به این نیاز خسارت روانی بسیاری به بار خواهد آورد.
کودک بر اثر تغذیه،انرژی فراوانی دارد و مصرف این انرژی در کودک جزء از راه بازی میسر نیست.در این زمینه امام کاظم علیه السلام میفرماید:«مستحب است که فرزند در کودکی به بازی و جست و خیز بپردازد تا در بزرگسالی حلیم باشد.» سپس میفرماید:«جز این کار،سزاوار نیست.»یعنی در واقع،انسان در کودکی باید روحیه ستیزه جویی وجنگ جویی و ترس ها و تردید های خود را با بازی ارضا کند تا در بزرگی حلیم باشد.
2.بازی،وسیله ای برای رشد همه جانبه وهماهنگ کودک است،زیرا بازی انواع و اقسام گوناگونی دارد وکودکان در هر ساعتی به یکی از انواع بازی ها و در دوران و سنین مختلف کودکی به نوعی از بازی ها روی می آورند وهر یک از این بازی ها،جنبه های متفاوت از شخصیت کودک را رشد می دهد.
در سنین اولیه کودکی،بازی در تقویت حواس پنج گانه،کنترل اعضا و هماهنگی آنها نقش اساسی ایفا می کند.در همین سنین،کودک در بازی،عواطف و احساسات خود را به عروسک یا افرادی که در بازی با او شرکت می کنند،نشان می دهد،ترس عا وتردیدهای خود را بیرون می ریزد،محبت کردن را تجربه میکند.کودک در بازی گاه می خندد وگاه می گرید و از این طریق به تعادل عاطفی می رسد.
3.بازی وسیله ای برای شناخت کودک از خود وشناخت دیگران از کودک است. کودک در بازی،همه ضعف ها و قوت ها،ترس ها ونگرانی ها،بینش ها ونگرش ها،علایق و نفرت ها و به طور کلی شخصیت خود را بروز می دهد و در بسیاری از موارد،به ضعف ها وقوت های خود پی میبرد ودر صدد برطرف کردن ضعف ها وتقویت نقاط قوت خود برخواهد آمد.همچنین والدین ومربیان میتوانند از طریق نظارت بر بازی کودکان و با شرکت در بازی آن ها،به نگرش ها و علایق ونفرت های کودکان خود پی ببرند و راهکارهایی برای تربیت بهتر آن ها فراهم سازند،حتی آن ها می توانند از این طریق به ضعف های خود در تربیت فرزندان و کودکان نیز پی ببرند و در صدد جبران آن ها برآیند.[14]
4.ارزش دیگر بازی کودکان،ارزش آموزشی آن است.کودکان بر اثر بازی بسیاری از چیزها را می آموزند.دایره لغات آن ها افزایش می یابد و با رنگ ها،شکل ها و اشیای مختلفی آشنا می شوند. همچنین با آداب ومقررات اجتماعی آشنا می شوند. اصولاً یادگیری کودک در هفت سال اول زندگیفیعنی دوران پیش از مدرسه،از طریق عمل صورت می گیرد.این یاد گیری عملی ضمن بازی صورت می گیرد،چون در این دوران،کار و زندگی کودک،بازی است. حال اگر کودک،در این دوران به حال خود واگذاشته شود،بازی ها خود به خود و به صورت غیرآگاهانه چیزهای بسیاری را به کودکان می آموزد. اما اگر والدین و مربیان،این بازی ها را هدایت و برنامه ریزی کنند،در این صورت کیفیت آموزشی،تفاوت خواهد داشت.[15]
2.مرحله دوم کودکی(دوران مدرسه)
در این دوره،کودک تا حدی آماده آموزش علوم و پذیرش آداب و سنن اجتماعی و دینی است.از این رو،خود کودک نیز از صرف همه اوقات در بازی خسته می شود و نیازمند برنامه ثابتی برای آموزش های لازم است. کنترل والدین در این دوره باید بیشتر شود. کلمات اولیای دین نیز حاکی و مراقبت بیشتر والدین در این دوره است.
وظایف والدین در این دوران دارای سه بعد می باشد که شامل:
1. تربیت عاطفی و اجتماعی
در بعد عاطفی واجتماعی باید نیازهای کودک در این دوره شناخته شود و زمینه تأمین این نیازها ورشد کودک فراهم شود.به بیان دیگر،در این دوره به عواطف کودک بیشتر توجه کرده و زمینه کنترل و تأمین آن هارا فراهم می کنیم. همچنین باید به روابط اجتماعی و رفتار کودک با دیگران نیز توجه کرد و او را از انزوا و ضعف در روابط اجتماعی باز داریم. از نیاز های کودک،نیاز به امنیت اجتماعی است؛ بدین معنا که می خواهد در کنار دیگران باشد بدون آن که او را تهدید یا ترک کنند.
2.2.تربیت دینی و اخلاقی:کودکان ما با فطرت خدا گرایی متولد می شوند و پرورش این فطرت در آن ها از مسئولیت های والدین است. سعادت و سلامت فرزندان ما در گرو پرورش حس دینی و اخلاقی در آن هاست. از اهداف مهم انبیاء الهی علیهم السلام پرورش اخلاقی و حس بندگی خدا در انسان هاست. در این امر،عوامل متعددی،مانند وراثت،محیط طبیعی وجامعه مؤثر است.
لازم است والدین به تدریج و متناسب با درک کودک،او را با امور اعتقادی،اخلاقی و فرایض دینی آشنا کنند،از جمله آن ها را از هفت سالگی با نماز اشنا نمایند.به این منظور نه تنها در گفتار،بلکه در رفتار خود دین داری و اخلاق را به کودکان بیاموزند.
3.2.آموزش علوم و رفتن به مدرسه: امروزه نقش مهم آموزش به کودکان را مدرسه به عهده دارد و در این باره،والدین باید نکته هایی را رعایت کنند،از جمله این که کودک را قبل از رشد عقلی و جسمی مناسب به مدرسه نفرستند،بلکه ابتدا وابستگی او را به والدین و خانه به تدریج وبا روش های مناسب کم کنند،به ارتباط با معلمان و تفاهم با آنان در مورد فرزند اهمیت دهند،از مدرسه و کارکنان آن نزد فرزند به خوبی یاد کنند و به معلمان احترام گذاشته،و فرزند را به این کار تشویق کنند،رفتار متعادل با فرزند داشته و از وارد آوردن فشار بیش از توانایی کودک،خود داری کنند و بلأخره در صورت وجود ضعف تحصیلی در فرزند به ریشه یابی علل و حل آن اقدام کنند.و در مجموع به برنامه های آموزشی و تربیتی کودک اهمیت دهند.[16]
رعایت این اصول و ابعاد توسط والدین بر بصیرت افزایی فرزندان تأثیر به سزایی دارد.
مرحله نوجوانی
در این مرحله سرعت رشد جسمانی،تغییرات هورمونی و تشدید ناگهانی میل جنسی،علاوه بر رشد عقلانی در نوجوانی،تحولات روانی شدیدی در نوجوانی به دنبال دارد که گویی دوباره متولد می شود. تولد دوباره،رنج،زحمت وفشار دارد،ولی پر از شور ونشاط و انگیزه برای حرکت است. در این مرحله،والدین باید نیاز ها،ویژگی های روانی،مسائل و مشکلات نوجوانان را در درجه اول بشناسند و سپس ریارویی مناسب با نوجوان و مسائل او و ایفای نقش مؤثر در حل مشکلات ود را سرلوحه رفتار خود قرار دهند. افزون بر این،هر یک از دختر یا پسر علاوه بر نیاز های مشترک،مسائلی ویژه دارد که باید به آن ها توجه نمود.[17]
وظایف والدین در دوره نوجوانی
باتوجه تحولات خانواده در عصر حاضر،نیاز وانتظارات در خانواده تغییر نموده و روابط متقابل میان والدین و فرزندان،به ویژه نوجوانان دچار مشکلات جدی شده است. به همین جهت والدین باید با روش های مناسب برقراری ارتباط،نقش و وظایف خود،روان شناسی نوجوان و روش های نامناسب تربیتی آشنا شوند تا به روابط سالم و متعادلی در خانواده دست یابند. در این باره توجه به چند اصل کلی که برای بصیرت افزایی فرزندان لازم است اشاره می شود:
1.ایجاد امنیت روانی: والدین باید تلاش کنند،فرزندان در خانه احساس امنیتِ روانی کنند و خانواده را بهترین و امن ترین پناه گاه بدانند.طرد شخصیت کلی نوجوان یا سرزنش وتحقیر،امنیت روانی فرد را مختل می کند.باید رابطه ای با نوجوان برقرار کرد که آزادانه احساسات،اضطراب و نگرانی های خود را بدون احساس طرد،با والدین در میان گذارد.
2.برقراری ارتباط کلامی وعاطفی: هرچه روابط عاطفی و کلامی بیشتر باشد،روابط اعضای خانواده،سالم تر و با نشاط تر و محکم تر است. صحبت با نوجوان در یک فضای محبت آمیز،محترمانه و صمیمانه وخلوت کردن با نوجوان و شنیدن مسائل و نگرانی های او و آزادی دادن کامل به او در گفتار،به تعدیل و سلامت نوجوان کمک می کند.
3.اصل پذیرش و احترام: احترام به نوجوان و حقوق او،توجه به نیاز های او و پذیرش او همان طور که هست،از مهم ترین اصول برقراری روابط انسانی است.احساس ارزش مندی و اعتماد به نفس نوجوان،مبتنی بر احترام و پذیرش او است.
4.پرهیز از افراط و تفریط،تحمیل و مقایسه: رفتار متعادل،اجازه به فرد برای درک یک موضوع و تصمیم گیری فردی،و دوری از مقایسه او با دیگران،زمینه روابط مناسب با نوجوان را فراهم می کند.در مقابل،در پیش گرفتن تحمیل و مقایسه،روابط با او را مختل و مانع اصلاح و تکامل او می شود.
ثبات عاطفی والدین
هرچه والدین عواطف نسبتاٌ پایداری داشته باشند،نوجوان بیشتر احساس آرامش می کند و بهتر می تواند بر آن ها تکیه کند.در مقابل،ناپایداری عاطفی و به اصطلاح دمدمی مزاج بودن والدین ،نوجوان را به سوی محل امن یا شخص امن دیگر،هر چند در نظر و برداشت نوجوان،می کشاند.علاوه بر این،ممکن است نوجوان در اثر همانند سازی با والدین،دچار آشفتگی عاطفی شود.[18]
زمینه ایجاد بصیرت در فرزندان
زمینه های ایجاد بصیرت در فرزندان موارد متعددی دارد که به ذکر دو مورد از مهم ترین آن ها می پردازیم:
وراثت:احساس خوشبختی و بدبختی آدمی،در رحم مادر پی ریزی می شود.علم جدید وراثت،ثابت کرده است که خواص موروثی از پدر و مادر به فرزندان به وسیله توزیع کروموزوم هایی که در هسته یافته ها هستند،منتقل می شود.کروموزوم هایی که بر حسب ابعاد خود،ده ها یا صدها،جزء دارند که همان ژن ها یا واحدهای موروثی می باشند.بنابراین خواص ارثی،مربوط به عواملی هستندکه به نام(ژن) موسوم و تعدادشان خیلی زیاد ومانند دانه های تسبیحی در کروموزوم های هسته جای گرفته اند.ژن ها عامل بروز و ناقل صفات موجود به نسل هستند.گاه یک ژن،یک صفت را منتقل می سازد و گاه چند ژن یک صفت را منتقل می کند.
رسول اکرم(ص) و ائمه طاهرین علیهم السلام که حقایق را با نور وحی و الهام می گیرند،به این قانون عظیم خلقت توجه داشته و در بعضی از روایات،درباره این راز بزرگ سخن گفته وکلمه(عِرق) را معرف کامل وراثت قرار داده اند و به عبارت روشن تر همان معنایی را که امروز محافل علمی جهان از کلمه(ژن) استفاده کرده است و برای نمونه بعضی از آن احادیث ذکر می شود:
رسول اکرم(ص) می فرماید:«ببینید نطفه خود را در چه محلی مستقر می کنید،از قانون وراثت غافل نیاشید،توجه کنید زمینه پاکی باشد تا فرزندان شما،وارث صفات ناپسند نشوند.»
امام صادق می فرماید:«با خاندان های شایسته ازدواج کنید،زیرا روش و اخلاق پدران،در فرزندان اثر می گذارد.»
المنجد(لغت نامه عربی) می گوید:«ناقل صفات پدر بر فرزند(عِرق)است و به وسیله ی آن،وراثت از پدران به فرزندان منتقل می شود.
طبق قانون توارث،که مورد قبول دانشمندان است،بسیاری از حالات و صفات جسمی و روحی،از پدر و مادر به فرزند منتقل می شود و همین امر زمینه را برای آینده خوب یا بد کودک آماده می سازد.
صفاتی که از پدر و مادر به فرزند به ارث می رسد،بسیار است،مانند؛ دیوانگی و کودنی،رنگ مو و کیفیت های مربوط به آن،سجایای اخلاقی و صفات پسندیده یا سیئات اخلاقی و ملاک های ناپسند در پدران و مادران نیز در فرزندان،زمینه هایی را ایجاد می کند،پدران و مادران شجاع و سخی،فداکار و خدمتگزار اغلب فرزندانی پرمایه و با فضیلت می آورند و بر عکس از خاندان های بخیل و زبون،خودخواه و ترسو بچه هایی پست و فرومایه متولد می شود.
رسانه: در میان ابعاد مختلف رسانه ای که باعث کاهش بصیرت می شوند؛تحقیقات نشان داده که تماشای تلویزیون برای بچه های کوچک برخی تاثیرات مفید را به همراه دارد.کودکان می توانند با تماشای برنامه های کودک ارزش های مثبتی را کسب کنند،برنامه های اجتماعی دارند؛مانند رعایت حقوق دیگران،مسئولیت پذیری واحساس همدلی با افراد.آن ها می توانند اطلاعات تازه و مهیجی به دست آورند و برخی مهارت های پیش از خواندن را کسب نمایند (مهارت هایی مثل تشخیص حروف و کلمات).با این همه،تماشای بیش از حد تلویزیون امکان یادگیری آن ها از تجربه های واقعی بر بازی را محدود می کند(آن ها منفعل می شوند و برای یادگیری ،کمتر تخیل خود را به کار می برند)وفیلم های خشن یا ترسناک پرخاشگری در کودکان را شدت می بخشدو آن ها را وحشت زده می نماید.توصیه شده والدین با جدیت بر نحوه تماشای تلویزیون توسط کودکان نظارت داشته باشند،به این ترتیب که محدودیت هایی را نسبت به زمان تماشای آن مقرر کنند(یک تا دو ساعت در طول روز)،از تماشای برنامه های خشن و ترسناک جلوگیری کنند و هر زمان که امکان داشت در کنار کودک باشند و مضمون برنامه ها را برای او شرح دهند. این کار اثر فوق العاده ای در افزایش کودکان دارد.[19]
منابع:
1. محمد،معین،فرهنگ فارسی،کتابخانه ملی ایران،ج1، 1388،ص564
2. همان،ص1063
3. همان،ج2،ص2515
4. حسن،انوری،فرهنگ بزرگ سخن،کتابخانه ملی ایران،ج8 ،1381، ص8165
5. مصطفی،حسینی دشتی،دایره المعارف اسلامی،نشر-تهران:سپید موی اندیشه،1392،ج2،ص1380
6. همان،ج3،ص1658
7. همان،ج6،ص4212
8. همان،ج8 ،ص5721
9. محمدرضا،زیبایی نژاد،جایگاه خانواده وجنسیت در نظام تربیت رسمی،مرکز نشر هاجر،1391،ص 144-146
10. همان.
11. همان.
12. محمدرضا،سالاری فر،درآمدی بر نظام خانواده در اسلام،چاپ شانزدهم،مرکز نشر هاجر،1395،ص144-145
13. همان،ص155-151
14. همان،ص151-154
15. همان.
16. همان،ص159
17. همان،ص162-163
18. همان،ص163
19. همان،ص163
در یادداشتی اختصاصی برای جام جم آنلاین مطرح شد
یک کارشناس روابط بینالملل در گفتگو با جامجمآنلاین مطرح کرد
در گفتگو با جام جم آنلاین مطرح شد
در گفتگو با جام جم آنلاین مطرح شد