مرد گروگانگیر درباره انگیزه ربودن معلم زبانش ادعای عجیبی مطرح کرد

پیرمرد مرا آزار داده بود!

مردجوانی که با طرح ادعای عجیب ، با همدستی دو کشاورز، کارمند بازنشسته وزارت خارجه را 42 روز گروگان گرفته بود، بازداشت شد. متهم و همدستانش پول و خانه شش میلیارد تومانی گروگان را تصاحب کرده بودند.
کد خبر: ۱۲۴۱۴۵۹

به گزارش خبرنگار جنایی جام‌جم، 20 شهریور امسال مردی با حضور در شعبه ششم بازپرسی دادسرای جنایی تهران با طرح شکایتی به بازپرس احسان زمانی گفت: برادر 78 ساله‌ام کارمند بازنشسته وزارت خارجه است و سال‌ها مدرس زبان انگلیسی بود. از همسرش جدا شده و فرزندان وی خارج از کشور زندگی می‌کردند. هر از گاهی به دیدنش می‌رفتم و اگر کاری داشت انجام می‌دادم. حتی ما دو نفر یک حساب بانکی مشترک داشتیم .
وی افزود: مدتی بود که از او خبر نداشتم تا این‌که دیروز پیامکی از بانک دریافت کردم که نشان می‌داد از حساب مشترکمان 5/12 میلیون تومان پول برداشت شده است.
شک کردم و به تلفن برادرم زنگ زدم که پاسخ نداد. مقابل خانه‌اش رفتم که خبری از او نبود و همسایه‌هایش گفتند مدت زیادی است که او را ندیده‌اند. گمان می‌کنم بلایی سر او آمده باشد.
تحقیقات ماموران اداره یازدهم پلیس آگاهی تهران در این باره آغاز شد تا این‌که یک هفته بعد شاکی با پلیس تماس تلفنی گرفت و خبرداد فردی با او تماس گرفته و گفته برادرش را ربوده و اکنون او را در خیابان انقلاب رها کرده که به آنجا رفته و وی را دست و پا بسته یافته است.
گروگان نجات یافته درپلیس آگاهی حاضر شد و در جریان تحقیقات گفت: 42 روز پیش بود که هنگام ظهر برای بردن آشغال‌های خانه به خیابان رفتم و موقع برگشتنم دو نفر مرا هل دادند و به زور وارد خانه‌ام در محله فاطمی تهران شدند.
مرا کتک زدند، آب از آنها خواستم که یک لیوان دادند و بعد از نوشیدن آن بیهوش شدم. بعد از به هوش‌آمدنم در خانه دیگری بودیم، آدم‌ربایان می‌گفتند تو را به شهرکرمانشاه آورده‌ایم و 36 ساعت است بیهوش هستی. آنها مدارک و سند خانه شش میلیاردی و حساب بانکی‌ام را سرقت کرده بودند. کتکم زدند، بعد از 42 روز که گروگانشان بودم، پول از حسابم برداشتند و به زور وکالت فروش خانه میلیاردی‌ام را از من گرفتند. بعد مردی که سرکرده‌شان بود به آنها ملحق شد.
او شهروز بود که زبان انگلیسی به او یاد می‌دادم. آخرین روز دست و پایم را با طناب بستند و در خیابان انقلاب تهران رهایم کردند.
تحقیقات پلیسی ادامه داشت تا این‌که چند روز پیش ماموران متوجه شدند خانه به کمک دو نفر از دوستان سرکرده باند به صاحب یک نمایشگاه خودرو فروخته شده است. دو دوست متهم بازداشت شدند. آنها مدعی بودند دوستشان به آنها گفته خانه ارثی است و از پدربزرگش به او ارث رسیده و بعد از معامله به ما 200میلیون تومان داد.
مرد نمایشگاه‌دار نیز شناسایی و در تحقیق از وی معلوم شد که فریب خورده و سرش کلاه رفته و در برابر خرید خانه به شهروز، چهار دستگاه خودروی مدل بالا از جمله لکسوس داده است.
شهروز سرکرده باند تحت تعقیب پلیس بود تا این‌که رد او شامگاه 17 آذر امسال در خانه برادرش در محله شاهین ویلای کرج به دست آمدو او با هماهنگی قضایی بازداشت شد.
او دیروز به شعبه ششم بازپرسی دادسرای جنایی تهران منتقل شد و ادعای عجیبی را درباره انگیزه‌اش ازاین آدمربایی مطرح کردو به بازپرس جنایی گفت: چند سال قبل بعد از آن‌که برای یاد گرفتن زبان انگلیسی به‌خانه پیرمرد می‌رفتم، یک روز مرا بیهوش کرده و مورد آزار و اذیت قرار داد. از آن موقع کینه به دل گرفتم و حتی چندبار خواستم او را بکشم که نشد.
بعد از چند سال موضوع را به دو نفر از دوستانم گفتم و به کمک آنها نقشه این آدم‌ربایی را طراحی کرده و به اجرا گذاشتیم. بعد از 42 روز او را رها کردیم. پول را از حسابش برداشتیم و خانه او را هم فروختیم . دو همدستم در آدم‌ربایی فراری هستند و فقط رابطان فروش خانه دستگیر شدند.
سرکرده باند برای تحقیقات تکمیلی و شناسایی دو همدست فراری وی به اداره یازدهم پلیس آگاهی تهران منتقل شد .

متهم: هدفم انتقام گیری بود

شهروز 36 ساله، یک فرزند دارد و چند روز دیگر دومین فرزندش به دنیا می‌آید. همسرش وقتی فهمید شهروز به اتهام آدم‌ربایی دستگیر شده، دادخواست طلاقش را ثبت کرد. او در گفت‌وگو با جام‌جم به تشریح نقشه سرقتش پرداخت.
چطور با گروگان آشنا شدی؟
سال 88 تا 90 با شاکی آشنا شدم. او زمانی که فهمید به زبان انگلیسی علاقه دارم قبول کرد به من آموزش دهد و چند بار برای یادگیری زبان به خانه‌اش رفتم.
انگیزه‌ات از آدم‌ربایی چه بود؟
یک روز که برای یادگرفتن زبان انگلیسی به خانه‌اش رفته بودم با خوراندن آبمیوه مسموم مرا بیهوش کرده و مورد آزارو اذیت قرار داد .
چرا شکایت نکردی؟
موضوع را به دوستانم گفتم که با توجه به این که او فرد بانفوذی بود شکایتم به جایی نمی‌رسید .
بعد چه شد؟
چند ماه بعد از ماجرا، او به من 50 میلیون تومان حق سکوت داد که شکایت نکنم و از ترس این‌که آبرویم برود و ماجرا فاش نشود از آن محله رفتم. باپولی که او به من داد، یک کامیون خریدم و برای کار به جیرفت رفتم و آنجا با دو همدستم که کشاورز بودند، آشنا شدم.
دوباره سراغ پیرمرد رفتی؟
تا قبل از گروگانگیری خیر. یک بار خواستم در خیابان او را با خودرو زیر بگیرم که منصرف شدم. خواستم خفه‌اش کنم که چند نفر سررسیدند و نقشه اجرا نشد و آخرین بار هم خواستم به خانه‌اش بروم و آنجا را منفجر کرده و آتش بزنم تا پیرمرد بمیرد که از ترسم منصرف شدم.
از اجرای نقشه آدم‌ربایی بگو .
موضوع اتفاقی که برایم رخ داده بود را به آن دو کشاورز جیرفتی که دوستانم بودند گفتم و قرار شد با آنها نقشه ربودن پیرمرد و تصاحب اموالش را اجرا کنیم که سه نفری به تهران آمدیم. من روز حادثه بیرون خانه پیرمرد کشیک می‌دادم و بعد از آن‌که او سطل آشغال را بیرون گذاشت و خواست به خانه بازگردد دو همدستم به زور وارد خانه او شدند و با دادن آب آلوده به ماده بی‌هوشی او را ربودند و با انداختن داخل یک خودروی پژو 206 وی را به خانه‌ای در محله شوش انتقال دادیم. پیرمرد 42 روز گروگان ما بود و 5/12 میلیون تومان پول را از حسابش در بانک خارج کردیم. بعد به زور وکالتی خانه شش میلیاردی‌اش را به نام خودمان ثبت کرده و به مردی که نمایشگاه خودرو داشت فروختیم .

معصومه ملکی

حوادث

newsQrCode
ارسال نظرات در انتظار بررسی: ۰ انتشار یافته: ۰

نیازمندی ها