در مصائب کتابخوانی در روزگار بنزین 3000 تومانی...

با زبان مودار خود چــه کنیــم؟

آن‌قدر گفتند و گفتیم و می‌گویند که کتاب بخوانید، حالا صاحب زبانی مودار شده‌ایم که نمی‌دانیم با آن باید چه کنیم؟ دیگر حرف‌های شیک و قالبی مانند این‌که کتاب بخوانید تا چنان شوید و کتاب چنین است و با کتاب زیباتر شوید و جذابیت‌تان را با کتاب‌ها افزایش دهید و ... نه کارکرد دارد و نه اثر می‌گذارد. البته به‌درد تبلیغات محیطی در هفته کتاب و... می‌خورد چون اساسا تبلیغات در این هفته‌ها برای دیده نشدن منتشر می‌شود. حالا ماییم و یک زبان مودار که باید با آن روزگار بگذرانیم.
کد خبر: ۱۲۳۹۲۴۳

اصلا یکی نیست بگوید: «ای بابا! در این گرانی و بنزین 3000تومانی و... دلت خوش است که توصیه می‌کنی کتاب بخوانیم؟ هم ما را اذیت می‌کنی هم زبان خودت را خارخار...»
راست هم می‌گوید در این وضعیت، کتاب خواندن و توصیه کردن به کتاب را کجای دلمان بگذاریم!
وقتی دست روی یک کتاب می‌گذارید می‌بینید پشت جلدش نوشته شده یک میلیون و صد هزار ریال یا همان صد و ده هزار تومان خودمان، چطور توقع داریم کسی که ماهانه دو میلیون تومان درآمد دارد و با همین دو میلیون تومان باید اجاره‌خانه و قسط و بنزین 3000 تومانی و ... پرداخت کند بتواند کتاب را در سبد خانوارش بگنجاند و حرکت فرهیخته‌طور بزند؟ منطقی نیست حتی انصاف هم نیست توقع داشته باشیم در این وضعیت کسی کتاب بخرد!
اگر رمان‌های قرن نوزدهمی را خوانده باشید متوجه می‌شوید چقدر وضعیت امروز ما به قرن نوزدهم شباهت دارد. در این رمان‌ها کتاب کالای لوکسی است که طبقه مرفه و ثروتمند جامعه می‌تواند از آن استفاده کند و ابزاری برای تفاخر فرهنگی است. در این رمان‌ها می‌بینیم که چطور زنان اشراف از کتابی که مشغول مطالعه‌اش هستند سخن می‌گویند و چگونه در باب نکات و ظرایف کتاب فلان نویسنده در مجالس خود داد سخن می‌دهند. حالا امروز هم با این قیمت‌ها، کتاب‌ها تبدیل به کالاهای لوکس و اشرافی شده‌اند که فقط طبقه و گروه خاصی به آنها دسترسی دارند و اکثریت جامعه به سادگی به آنها دسترسی ندارند. البته واقفم که کتابخانه‌های عمومی را ساخته‌اند برای همین که افراد بتوانند با پرداخت
یک حق عضویت ناچیز از مخزن کتابخانه‌ها استفاده کنند ولی خب نباید نادیده بگیریم که برخی کتاب‌ها یا در مخزن کتابخانه‌ها یافت نمی‌شود یا هنوز وارد مخازن نشده‌اند. به هر صورت دیگر باید عادت کنیم که کتاب‌ها کالاهایی عمومی نیستند و فقط کسانی که موجودی حسابشان از یک عددی بالاتر است می‌توانند به این یارهای مهربان و پنددان دسترسی داشته باشند. صدر این وانفسا که نفس کتاب‌ها و مطالعه آنها به شماره افتاده و نیازمند امدادگرند، دل هیچ‌کس برای
این عزیزان کاغذی نمی‌سوزد و نگرانشان نمی‌شود. می‌گوییم دولت و مدیران مرتبط دلسوزی نمی‌کنند، ولی باید یادآوری کنم ناشر و رفقای نشر هم دلشان برای این کتاب‌ها نمی‌سوزد و به بهانه‌های مختلف کاری می‌کنند که مخاطبان خیلی سراغ رفقای کاغذی نروند و یادی از آنها نکنند.
کتاب خواندن کار دشواری نیست، یعنی اگر هزینه‌هایی که بر فرد کتابخوان در این روزگار (پیش از این قیمت کتاب‌ها به این شکل نبود) تحمیل می‌شود را کنار بگذاریم که این نیز قابل مدیریت شدن است و امیدواریم با تدبیر مدیران مرتبط، اوضاع کاغذ و... رو بهبود بگذارد، خواندن کار سختی نیست. جدا از آگاهی‌هایی که به واسطه خواندن ایجاد می‌شود، نباید از لذت‌هایی که فرد کتابخوان از آنها بهره‌مند است و فرد کتاب‌نخوان از آنها طرفی نمی‌بندد به سادگی گذشت و رد شد. آنهایی که می‌خوانند با آنهایی که نمی‌خوانند تفاوت‌های بسیاری دارند که یکی از آنها لذتی است که فرد کتابخوان پس از مواجهه با متن از آن نفع می‌برد. در واقع اگر بخواهم لخت مطلب را بگویم باید بگویم عشق و حالی که در خواندن هست در هیچ تفریح دیگری نیست و هرچند شاید تفریح دیریابی باشد ولی از آنهاست که اگر تجربه کنید دیگر نمی‌توانید کنار بگذارید یا به قول شاعر:
«آن‌کس که تو را شناخت جان را چه کند
فرزند و عیال و خانمان را چه کند
دیوانه کنی هر دو جهانش بخشی
دیوانه تو هردو جهان را چه کند»
و باید یادآوری کنم که این دو بیت از جناب مولوی در وصف معبود است ولی خب ما مصادره به مطلوب کردیم و حرف را به نفع خودمان برگرداندیم!
پس دیدید گفتن از کتاب‌ها و نوشتن از آنها سبب می‌شود جز یک زبان مودار چیز دیگری عایدمان نشود و فقط خودمان را خسته کنیم. البته باید یادآوری کنم نگارنده (خودم را عرض می‌کنم) نه‌تنها از داشتن زبان مودار بدش نمی‌آید، بلکه
از این زبان برای جذب مخاطبان به کتاب‌ها استفاده می‌کند. حتی خسته هم نمی‌شوم و تا جان دارم فریاد می‌زنم کتاب بخوانید. در هر حال قبول داریم کتاب گران است و کسی به فکر کتاب‌ها نیست و دستمزد و درآمد هم کم است و همه اینها سبب شده کتاب‌ها تبدیل به کالاهای لوکس شوند، ولی خب دلیل نمی‌شود از کتاب‌ها حرف نزنیم!

حسام آبنوس

دبیر قفسه

newsQrCode
ارسال نظرات در انتظار بررسی: ۰ انتشار یافته: ۰
فرزند زمانه خود باش

گفت‌وگوی «جام‌جم» با میثم عبدی، کارگردان نمایش رومئو و ژولیت و چند کاراکتر دیگر

فرزند زمانه خود باش

نیازمندی ها