خالکوبی روی گردنش او را از باقی کودکان و نوجوانان زباله‌گرد متمایز کرده است. خال یک ستاره دنباله‌دار را زده، به امید این که روزی یکی از همین ستاره‌ها بختش را باز کند و او را از این کار طاقت‌فرسا بیرون بکشد.
کد خبر: ۱۲۳۸۲۰۸

می‌گوید این تتو را یک سال پیش آرایشگری در محله شوش تهران برایش زده است و بابت آن هم صد هزار تومان گرفته. تنها خالکوبی‌اش نیز همین است و از ترس مادرش در افغانستان تتوی دیگری روی بدنش کار نکرده است.
مسعود 17 ساله است. علاوه بر خالکوبی، مشخصه ظاهری دیگری هم دارد که آن داشتن موهای بلند، بور و لخت است که در بین افغان‌ها کمتر پیدا می‌شود. سه سال است که از هرات به تهران آمده و در تمام این مدت نیز به زباله‌گردی مشغول بوده است.
سطل‌های زباله را یکی یکی با سرعت زیادی وارسی می‌کند، می‌گوید نیم‌ساعت دیگر وانت صاحب‌کارش از راه خواهد رسید و او هنوز آن‌قدر که دلش می‌خواسته، زباله جمع نکرده است. در مجموع از درآمدش راضی است و می‌گوید ماهی بین دو میلیون تا دو میلیون و 500 هزار تومان پول درمی‌آورد. البته هر ماه باید حداقل 5/1 میلیون تومان از این مبلغ را برای خانواده‌اش به افغانستان بفرستد.
مسعود و رفقایش، هفته‌ای یک بار تعطیل می‌کنند و در روزهای تعطیل بیشتر به حمام، نظافت و استراحت و کمی هم به تفریح می‌پردازند. سبک تفریحات او و هم‌اتاقی‌هایش در محله اشرف‌آباد از بقیه زباله‌گردها لاکچری‌تر است. چراکه آنها در کارگاهشان علاوه بر تلویزیون، پلی‌استیشن هم دارند. جالب است که در افغانستان هم که بود، زیاد پلی‌استیشن بازی می‌کرده است. تعریف می‌کند که در بعضی شهرهای افغانستان از جمله هرات مغازه‌هایی مثل گیم‌نت‌های داخل ایران وجود دارد که چند کنسول بازی چیده‌اند و خیلی‌هایشان پاتوق کودکان و نوجوانان افغان هستند.
از طالبان و داعش که جنگ را برای افغانستان به ارمغان آورده‌اند، می‌نالد. بعد هم از برخی دزدها و زورگیرهایی که هرچند وقت یک بار به او و امثال او شبیخون می‌زنند. چندباری شده که زورگیرها خفتش کنند و پول و گوشی‌اش را بدزدند. یک شب که اتفاقا خوب هم کار کرده بود، ناگهان سه نفر ریختند سرش، خودش را کتک زدند و گونی‌هایی را که حاصل کار چند ساعت او بود، یک جا بردند.
از این کار خسته شده است و دوست دارد دو سه ماه پول‌هایش را جمع کند و به افغانستان بازگردد. البته می‌داند آنجا هم که برود، کاری برایش نیست و مجبور است روز و شب را در خانه سر کند. می‌گوید چند ماه که در افغانستان بماند، بالاخره پول‌هایش تمام می‌شود و ناچار به ایران بازمی‌گردد. اینجا هم که کار دیگری جز زباله‌گردی گیرش نمی‌آید، چون آشنایی ندارد که او را سر کار دیگری بگذارد. به همین دلیل باید بسوزد و بسازد و با سرنوشت خود کنار بیاید.

newsQrCode
ارسال نظرات در انتظار بررسی: ۰ انتشار یافته: ۰
فرزند زمانه خود باش

گفت‌وگوی «جام‌جم» با میثم عبدی، کارگردان نمایش رومئو و ژولیت و چند کاراکتر دیگر

فرزند زمانه خود باش

نیازمندی ها