حدود 11 سال مصرف‌کننده بودم. حشیش مواد اصلی‌ام بود، ولی همراه با آن شیره و تریاک هم مصرف می‌کردم. از سن خیلی کم، مصرفم اول با چند پک سیگار شروع شد و بعد به مواد مخدر کشیده شد. اوایل مصرفم زیاد نبود، اما به مرور دوز مصرفم بالاتر رفت تا جایی که هر روز مواد مخدر می‌کشیدم یا می‌خوردم. همسرم متوجه اعتیادم شده بود، اما زورش به من نمی‌رسید. به‌شدت بدبین و عصبی شده بودم. به همه حتی زنم تهمت خیانت می‌زدم. نسبت به کار و زندگی بی‌خیال شده بودم. در همین گیرودار، خداوند دو پسر دو قلو به من عطا کرد. دلم می‌خواست از مواد دست بکشم، اما اعتیاد آن‌قدر زورش زیاد بود که نمی‌توانستم.
کد خبر: ۱۲۱۹۲۱۰

به خودم در آینه نگاه می‌کردم و می‌گفتم بی‌وجود تو غیرت نداری، وجدان نداری. زن و بچه‌ات چه گناهی کرده اند که باید پای موادت بسوزند. به خودم فحش می‌دادم تا بلکه آرام شوم، اما نمی‌شد. یک بار به خیال خودم ترک کردم، اما دوباره شروع کردم. به‌قول یک بنده خدایی که می‌گفت ترک کردن کاری ندارد، من تا حالا هزار بار ترک کرده‌ام، حالا حکایت من بود.
همسرم درک نمی‌کرد که به‌خاطر اعتیادم یک بیمار روحی هستم نه جسمی. در شرایطی که به حمایت همسرم نیاز داشتم، او دائما با من بگو و مگو می‌کرد. یک روز با او صحبت کردم و با این‌که خیلی برایم سخت بود، اما به همسرم گفتم که به حمایت و توجه و عشق او نیاز دارم. به او گفتم که من نمی‌خواهم پرخاش کنم و تو و پسرانم را آزار دهم، اما از شر مواد نمی‌توانم خلاص شوم.
همسرم تصور می‌کرد با اعتیاد چند‌ساله‌ای که دارم،دیگر قادر به ترک نیستم. امثال من فقط به قرص و دارو نیاز نداریم، لازم است از نظر روحی هم حمایت شویم. اگر در طول مدت درمان، حمایت نباشد، با به‌وجود آمدن کوچک‌ترین ناراحتی، آدم معتاد دوباره به سمت مواد می‌رود. من همین‌طور بودم. مدتی به کمپ می‌رفتم، ترک می‌کردم، اما وقتی بی‌محلی‌های زنم را می‌دیدم، برای پر کردن حس خلأ و ناراحتی‌ام به مواد پناه می‌آوردم. بعد از این‌که با هم صحبت کردیم، گریه کرد و گفت که قصد جدایی داشته، اما به‌خاطر فرزندانمان سعی کرده مرا نادیده بگیرد و از طلاق صرف‌نظر کرده است.
خانم‌های محترم، اگر دیدید همسرتان خودش تصمیم گرفته است مواد مخدر را ترک کند، خواهش می‌کنم فقط و فقط به او محبت کنید و به خواسته‌هایش احترام بگذارید. طوری رفتار کنید که حس غیرت و مردانگی در وجودش زنده شود. همسرم وقتی دید من هم رفتارم تغییر کرده است و می‌خواهم زندگی سالمی داشته باشم، رفتارش با من عوض شد. دیگر تحقیرم نمی‌کرد و به من احترام می‌گذاشت، جر و بحث نمی‌کرد، تا جایی که می‌توانست به حرف‌هایم هر چند بی‌ربط گوش می‌داد. دو ماه چنین شرایطی داشتیم و بعد به کمک انجمن معتادان گمنام و همسرم توانستم اعتیاد را کنار بگذارم.
به امید این‌که هیچ معتادی دیگر وجود نداشته باشد.

newsQrCode
ارسال نظرات در انتظار بررسی: ۰ انتشار یافته: ۰

نیازمندی ها