بازگشت

پای شوهرتان بمانید

سلام به خانم‌های عزیز خسته و تنهاکه مثل من همسر معتاد دارند. خیلی از شما شاید نمی‌دانستید همسرتان اعتیاد دارد یا بعد از ازدواج متوجه شده‌اید، اما من با این‌که می‌دانستم پنج سال است شیره و تریاک مصرف می‌کند، کنار او پای سفره عقد نشستم. چون همدیگر را دوست داشتیم و می‌دانستم که می‌توانم کمکش کنم تا ترک کند، با او ازدواج کردم. خودش هم آمادگی ترک کردن را داشت.
کد خبر: ۱۲۱۷۹۲۴

بعد از عقد، او را به یکی از کمپ‌های ترک 21 روزه فرستادم. بعد از رفتن شوهرم، سعی کردم اطلاعات بیشتری در مورد ترک اعتیاد به دست آورم. چون می‌دانستم بعد از خارج شدن از کمپ، رفتارها و خلق و خویش تغییر خواهد کرد. خودم را برای دیدن هر برخوردی از طرف شوهرم آماده کرده بودم. 21 روز بعد، وقتی به خانه برگشت، ساکت بود و با کسی حرف نمی‌زد. ناراحت بودم، اما به او دلداری می‌دادم که اتفاقی نیفتاده و کم‌کم همه چیز درست خواهد شد.
بعضی وقت‌ها که کلافه بود وآماده دعوا، هیچ حرفی نمی‌زدم و او را تنها می‌گذاشتم. از طرف دیگر چون به خاطر کمپ رفتن، کارش در مغازه‌ را از دست داده بود، حوصله هیچ کاری را نداشت. با این حال دائم به او روحیه می‌دادم. در تمام مدتی‌که برای حفظ زندگی و شوهرم می‌جنگیدم، کلمه‌ای از اعتیاد او به خانواده‌ام نگفتم. مثل یک راز پیش خودم مانده بود. دلم نمی‌خواست خانواده‌ام با ترحم با او رفتارکنند. سه ماه بعد، سرخانه و زندگی خودمان رفتیم. اخلاقش زمین تا آسمان عوض شده بود. نیازش به محبتم از قبل هم بیشتر شده بود و مدام بهانه‌گیری می‌کرد. اجازه نمی‌دادم به او استرسی وارد شود. اگر هم جر و بحثی می‌کردیم، با این‌که زن هستم و حساس، اما سعی می‌کردم از دلش در بیاورم. او هم مثل خودم بود. قبلا که گرفتار اعتیاد بود، نازم را می‌کشید. دعوای‌مان که می‌شد و ناراحت می‌شدم، آن‌قدر با من حرف می‌زد و شوخی می‌کرد تا آشتی کنیم. نمی‌گذاشت چیزی ته دلم بماند. به خاطر همین معرفتش بود که پایش ماندم. خانم‌ها باور کنید محبت، مرد را می‌سازد. هر موقع حرفی می‌زد که ناراحت می‌شدم، با خودم می‌گفتم او یک بیمار است و باید با او مدارا کنم.
دوماه بی‌قراری‌هایش را تحمل کردم. در تمام مدتی که تشنه عشق و محبت همسرم بودم، کلامی نگفتم و کاری نکردم ناراحت شود. چشم به روی تمام نیازهای زنانه‌ام بستم، چون می‌دانستم او بیش از من به توجه و محبت نیاز دارد.
دو ماه بعد همسرم را نزد روان‌شناس بردم و شرایط زندگی‌مان از قبل هم بهتر شد. حتی توانست کار خوب با درآمد عالی پیدا کند. من به کمک خدا و البته تلاش و همت و صبوری همسرم توانستم زندگی‌مان را نجات دهم. خانم‌های عزیز، می‌خواهم بگویم، اگر فکر می‌کنید مرد معتادی که با شما زندگی می‌کند، ارزش محبت و یک زندگی خوب را دارد، به خاطر اعتیاد زندگی‌تان را نابود نکنید و پایش بمانید. طلاق آخرین راه است.

newsQrCode
ارسال نظرات در انتظار بررسی: ۰ انتشار یافته: ۰

نیازمندی ها