سید رضا صدرالحسینی در یادداشتی اختصاصی برای جام جم آنلاین مطرح کرد
نقطهای برای بیان همه اتفاقات خوب یا بد. بزرگتر که شدیم اما خودمان را مخفی کردیم، یعنی احساسمان را مخفی کردیم و به جای پناه بردن به آغوش پدر یا مادر در خودمان مچاله شدیم، بعد برایش اسم گذاشتیم؛ خودمان را بغل میگیریم! اما اگر روانشناسان و رفتارشناسان و آدمشناسان حرفهایترین روشهای بغل گرفتن خودمان را یادمان بدهند اما هیچ جا آغوش والدین نمیشود! حتی پناه بردن به بهترین دوستان و بهترین همراهان.فرزند فقط در یک نقطه از دنیا اصیلترین حس دنیا را تجربه میکند؛ آغوش والدین. برای همین آنهایی که هنوز به سلامت روان و روح آدمها اهمیت میدهند 15جولای ( دیروز) را بهنام روز جهانی بغل گرفتن فرزندان نامگذاری کردند، حالا این فرزند در هر سن و سالی که دارد مهم نیست، آنچه اهمیت دارد در بغل گرفتن اوست و دادن حس امنیت و محبت به او.اگر دیروز فرزند خود را بغل نکردهاید، امروز حتما این تجربه خوب را با او شریک شوید.
احساسات دو طرفه
محمود پاکنیت، بازیگر با سابقه و خوب سینما و تلویزیون سالهاست مجموعهای از بهترین نقشها را بازی کرده که برخی از آنها نقش پدر بوده. خودش دو پسر دارد و سه نوه. پسر بزرگتر، دو پسر دارد و پسر کوچکتر یک دختر و پاکنیت میگوید که چقدر این نوه کوچکتر را که دختر است دوست دارد و دلش برایش ضعف میرود! میگوید: مدتی سر کار در ارومیه بودم و امروز برگشتهام تهران و شب میروم خانه پسرم، دلم برایشان یک ذره شده.میروم و بغلشان میکنم و میگویم که چقدر دلتنگشان هستم، میگویم که چقدر دوستشان دارم و بودنشان غنیمتی است برای زندگی. این بازیگر که اصالتا شیرازی است و بسیار مهربان، میگوید: همانقدر که پدر و مادرها تمایل دارند؛ فرزندان آنها را دوست داشته باشند و به آنها توجه کنند، بچهها هم نیاز دارند که پدر و مادر به آنها ابراز احساسات کنند، بغلشان کنند و به آنها بگویند چقدر دوستشان دارند.بغل کردن و ابراز احساسات و بیان میزان دوستداشتن و عشق اصلا به سن و سال ربطی ندارد.پسرهای من هر دو بزرگند و ازدواج کرده و سر خانه و زندگی خودشان هستند اما ما مدام و هر روز برای هم عشق و محبت میفرستیم.تلفنی با هم در ارتباطیم به هم میگوییم دلمان برای هم تنگ شده.پسرهایم هر روز فیلمهایی از نوههایم برایم میفرستند و من قبل خواب آنها را تماشا میکنم و کلی حالم خوب میشود.
نوازش را از بچهها دریغ نکنیم
از پاکنیت درباره تجربههای کودکی خودش و آن زمانهایی که والدینش او را بغل میگرفتند، میپرسم. میگوید: ما خانواده پر جمعیتی بودیم، هشت تا خواهر و برادر بودیم اما والدینم حواسشان کاملا به همه ما بود.اینطور نبود که چون تعدادمان زیاد است، مثلا اگر دیر از مدرسه به خانه برمیگشتیم، نگران نشوند یا نپرسند کجا بودی! مهر و محبت پدر و مادرم آنقدر وسیع بود که همه ما را پوشش میداد.هنوز هم این را که چقدر در آغوش پدر و مادرم احساس خوبی داشتم، یادم هست.امنترین جای دنیا بود و من که بچه بودم به این امنیت نیاز داشتم.آدمها وقتی بزرگ میشوند، یاد میگیرند، چگونه از خودشان مراقبت کنند و با فراز و نشیب زندگی چطور کنار بیایند اما بچهها، بهجز آغوش امن پدر و مادر هیچ جای دیگر را ندارند برای همین معتقدم باید بچهها را زیاد بغل گرفت، باید آنها را زیاد نوازش کرد، باید به آنها این اطمینان را داد که حواسمان به آنها هست در هر کجا و هر زمانی که باشیم، آغوشمان به روی آنها باز است.آدم بزرگها هم بهاندازه بچهها به بغل احتیاج دارند، اما به مرور که بزرگ میشویم این نیاز را پنهان میکنیم اما در بزنگاههایی این نیاز را بروز میدهیم؛ وقتی خیلی ناراحتیم یا خیلی خوشحالیم.دیدهاید آدمها وقتی عزیزی را از دست میدهند، در بغل دیگران گریه میکنند؟ این نشان میدهد جای امنی میخواهند تا غم خود را کمی سبک کنند.
پول جای محبت را نمیگیرد
به پاکنیت میگویم، این روزها اوضاع اقتصادی زیاد خوب نیست، مادر و پدرها باید بیشتر کار کنند، بهخصوص پدرها، این مشغلهها آنقدر زیاد شده که گاهی پدرها، فرزند یا فرزندان خود را حتی نمیبینند چه برسد به نوازش و بغل گرفتن...
این بازیگر میگوید: ما کار میکنیم تا پول دربیاوریم و با آن پول برای خانواده و فرزندانمان آسایش بیشتری فراهم کنیم.اما واقعیت این است چه آرامش و آسایشی بهتر و موثرتر از این که به فرزندانمان عشق بورزیم در کنار آنها باشیم و به بگوییم که چقدر برای ما اهمیت دارند.به نظرم ما آنقدر باید کار کنیم که بتوانیم امورات زندگی را بگذرانیم. در آن حد کار کنیم که خانواده ما دچار کمبود نباشند و اذیت نشوند اما در این تعریف حواسمان باشد که دچار اشرافیگری و تجملهای بیهوده و بیمورد نشویم.به نظرم بچهای که ماشین آخرین مدل سوار میشود اما از مهر پدر و مادر بینصیب است، بیشترین ظلم را تحمل میکند.
کار کنیم، پول در بیاوریم اما بهاندازه! اگر دچار چشم و همچشمی و زیادخواهی شویم و همه عمرمان را فقط صرف کار کردن و پول در آوردن کنیم، بزرگترین لذت زندگی را از خودمان دریغ کردهایم؛ لذت در کنار خانواده بودن.پدری که صبح اول وقت میرود و شب آخر وقت به خانه برمیگردد، فرزندش را نمیبیند وقتی میرود او خواب است، وقتی برمیگردد او خواب است و زمانی که احساس و محبت بین والدین و فرزندان رد و بدل نشود، کم کم عاطفه جاری بین آنها به فراموشی سپرده میشود.حواسمان به بانک عاطفیمان باشد و نگذاریم سپرده این بانک نزد عزیزان و اطرافیانمان ته بکشد.
طاهره آشیانی
روزنامهنگار
سید رضا صدرالحسینی در یادداشتی اختصاصی برای جام جم آنلاین مطرح کرد
در گفتگو با جام جم آنلاین مطرح شد
در گفتگو با جام جم آنلاین مطرح شد
در یادداشتی اختصاصی برای جام جم آنلاین مطرح شد