فوق ‌العاده

آه! من خواب دیدم بچه هایم در یخچالند!

در این بخش به اخبار و خاطرات جالب حدود 50 سال‌پیش پرداخته می‌شود. اخباری که از نظر نگارش تیتر و محتوا بسیار متفاوت‌تر از اخباری است که این‌روزها در روزنامه‌ها چاپ می‌شود.
کد خبر: ۱۲۱۰۹۹۴

چهارشنبه تلفنی به ما اطلاع دادند خودتان را به مدرسه جعفری اسلامی برسانید. چهار بچه ناگهان ناپدید شده‌اند. وقتی ما به مدرسه رسیدیم طیبه مادر بچه‌ها که از ناراحتی مدام به سر و سینه خود می‌زد، گفت: من و شوهرم شش سال است سرایدار این مدرسه هستیم و هیچ‌وقت بچه‌ها بدون اجازه ما از مدرسه خارج نمی‌شوند. امروز صبح چون مسؤولان دبستان مشغول ثبت‌نام از شاگردان برای سال تحصیلی جدید بودند، من و شوهرم هم به آنها کمک می‌کردیم و بچه‌هایم فاطمه 7 ساله، حسن 6 ساله و حسین یک‌ساله و نیمه با فرشته 5 ساله و دختر خواهرم در حیاط مدرسه مشغول بازی بودند و خیال ما هم راحت بود. البته این را بگویم که چون مادر فرشته در بیمارستان بستری است فرشته پیش ماست.
بچه‌ها ناپدید شدند
حوالی ظهر بود که گفتم بروم به حسین پسر کوچکم شیر بدهم، ولی وقتی وارد حیاط مدرسه شدم اثری از آنها نبود، شوهرم بلافاصله به کلانتری محل و اداره آگاهی اطلاع داد، ولی هنوز خبری از بچه‌ها نشده است. پرسیدم آیا شما با شخصی دشمنی داشته‌اید؟ او گفت: نه! فقط یک سرایدار 40 ساله به‌نام حسن از یک‌سال پیش در مدرسه ما بود که خانه‌شان در لواسان است. یک هفته قبل حسن را به علت این‌که بیمار بود از مدرسه اخراج کردند و چون شوهرم به او مشکوک شده، امروز رفته لواسان او را بیاورد.
خواب عجیب
وقتی ما به دفتر مجله برگشتیم طبق وظایفی که داشتیم مسؤولیت‌ها را تقسیم کردیم و هر کس مامور گشت و گذار در یک ناحیه‌ شد. در ضمن منتظر بودیم حسن را از لواسان بیاورند یا نه و تلفنی هم با خانواده بچه‌های گمشده در تماس بودیم. ساعت پنج بعدازظهر خانم امینه، همسایه این خانواده به ما زنگ زد و گفت: خودتان را به مدرسه برسانید. به محض ورود به حیاط مدرسه، سروصدا و شیون شنیدم و خانم امینه گفت: چهار بچه در یخچال خاموش بوفه مدرسه پیدا شده‌اند. گفتیم چطوری؟ گفت: من دائما در کنار طیبه هستم. دل مردم محله کباب است. بالاخره با قرص طیبه را خواباندم و خودم بالای سرش نشسته بودم که بیست دقیقه پیش ناگهان از خواب پرید و فریاد کشید: خواب دیدم بچه‌هایم در یخچالن... و به طرف بوفه مدرسه که در سمت دیگر حیاط مدرسه قرار دارد دوید. من هنوز مات و متحیر بودم که شیون طیبه را شنیدم. او بچه‌ها را پشت شیشه یخچال مدرسه دیده بود.
ماموران و بازپرس رسیدند
بچه‌های گمشده در یخچال روی هم چیده شده بودند. این‌که چگونه بچه‌ها به داخل یخچال رفته‌اند یا کسی آنها را به‌زور وارد یخچال کرده و در را از روی آنها بسته تا خفه شوند به تحقیقات بعدی و دقت پزشکان قانونی مربوط می‌شود. بازپرس کشیک دادسرای تهران به ما گفت: چون اجساد بوگرفته و وضع خاصی دارند فقط پزشکی قانونی می‌تواند علت دقیق مرگ را روشن کند. دایی بچه‌ها به‌ما گفت: از نظر من این یک قتل است .چون در اتاق بوفه قفل بوده و مادر بچه‌ها با کلید در را باز می‌کند. من به حسن، سرایدار اخراجی مشکوکم و فکر می‌کنم او بچه‌ها را خفه کرده ‌است.
مجله جوانان
19 تیر 1357

newsQrCode
ارسال نظرات در انتظار بررسی: ۰ انتشار یافته: ۰

نیازمندی ها