جام جم آنلاین گزارش میدهد
برای این سفر هیجانانگیز بهتر است از خواب صبحگاهیتان بزنید و سحرگاه دل از رختخواب بکنید. شاید سحرگاه پنجشنبه؛ حدود ساعت 4، بهترین زمان باشد، مبدا سفر و محل قرارمان با دوستان برای حرکت، میدان آزادی (تهران) است و بعد از آن اتوبان تهران -قزوین. اما پیش از رسیدن به شهر قزوین وارد جاده فرعی معلمکلایه میشویم. این جاده با فراز و نشیب زیاد و پیچهای تند یادآور پیچهای جاده لشکرک است، ولی با طولی حدود 75 کیلومتر و با مناظری زیبا و چشمنواز.
به شهر معلمکلایه که تنها شهرستان منطقه الموت است، میرسیم و از آن هم عبور میکنیم، پس از حدود 17 کیلومتر وارد جاده فرعی میشویم. (خروجی روستای گازرخان که محل قلعه الموت است حدود 5/2 کیلومتر قبل از این خروجی است) و پس از طی مسافت 16 کیلومتر و عبور از هرانک، آتان و کلایه نهایتا به هنیز میرسیم. در طول مسیر همچنان آثار فعالیت راهسازی برای جادهالموت به 3000 مشهود است .
هنیز هنوز سنتی و زیباست
فاصله میدان آزادی تا هنیز 247 کیلومتر است و حدود ساعت 9 و 30 دقیقه به هنیز میرسیم؛ روستایی بسیار بکر و دور از هیاهوی شهری و تمدن. اینجا هنوز خانههایی با تیرهای چوبی در حال ساخت است. پس از جدا شدن از راننده بسیار خونگرم و خوشصحبتمان، بهخاطر نگرانی از تاریک شدن هوا و طی مسیر طولانی و سنگینی کولهها تصمیم گرفتیم از قاطر برای حمل کولهها استفاده کنیم. حالا دیگر قاطربان، نامزدش و سگ وفادارشان نیز با ما همراه شدهاند.
حدود ساعت 10 و 30 دقیقه با عبور از میان باغات هنیز راه افتاده و کمکم ارتفاع میگیریم. شباهتهای این دره با روستاهای منطقه رودبار قصران و لواسانات کاملا مشهود است. در میان مسیر چند گله بود و چشمههایی گوارا و زلال. تمامی مسیر سینهکش کوه، پاکوبی مال رو است و با عرض یک تا دو نفر، بالاخره ساعت حدود 2 و 15 دقیقه.
به جان پناه میرسیم و پس از صرف ناهار و کمی استراحت ساعت 14 و45 به سمت گردنه حرکت میکنیم و حدود ساعت 17 به گردنه میرسیم. ارتفاع گردنه 3850 است و قله سیالان که روبهروی ما قد برافراشته، با تراورسی که به شیب زیر قله منتهی میشود، طی زمانی کمتر از یک ساعت قابل دسترس است. ولی باتوجه به نزدیکی به تاریکی و باد شدید از صعود به قله سیالان صرفنظر میکنیم و پس از چند عکس یادگاری، بلافاصله به سمت دیگر گردنه سرازیر میشویم. باد شدید بعد از گردنه حرکت را دشوار کرده و از جانپناه به این سو تلفنهمراه نیز آنتن دهی ندارد.
اتراق میکنیم
حالا دیگر وقت آن رسیده از ارتفاع مان کم کنیم، 300 متر و با این کاهش ارتفاع، در اولین محل مسطح که سنگ چین کوتاهی نیز دارد و در کنار دریاچهای کوچک و زیبا، چادرها را علم میکنیم. یکی از زیباییهای طبیعتگردی، همین چادرزدنهایش و نشستن کنار چادر و آتش برپا کردن است؛ چای نوشیدن و غذا خوردن؛ چای و غذای مختصری که روی آتش و زیر آسمان پرستاره و تاریک شب آماده شده. و البته دورهمی دوستانه و باصفایی که در کنار عطر چای آتشی، روح آدمی را به پرواز درمیآورد.
دریاسر داریم میآییم
صبح ساعت 6 و 30 دقیقه از چادر بیرون میآییم و پس از جمع کردن چادرها به سمت دریاسر حرکت میکنیم . استراحتی کوچک در گوسفند سرای وینی (ارتفاع 3300 متری) داریم و پس از آن از مسیر پاکوب در میان کوههای بکر و سربه فلک کشیده به سرعت ارتفاع کم میکنیم و پس از گذر از چند صخره در کنار اولین چشمه در ارتفاع 2740 متری بساط صبحانهمان را پهن میکنیم. شاید فقط باشید تا لذت نوش جان کردن یک صبحانه ساده در ارتفاعات سرسبز و زیبا و سحرانگیز را درک کنید؛ مثل تمام لذتی که ما چشیدیم و نوش جان کردیم.
از گردنه پایین میآییم با طی یک مسیر طولانی. آفتاب دیگر از پشت کوهها بیرون آمده و مسیر درهای ما را روشن و گرم کرده است. از مسیر باریک پاکوب پس از عبور از چند دهلیز در سینهکش کوه به ابتدای یالی صخرهای رسیدهایم که البته باید کمی مسیر را به سمت بالا برای رسیدن به آن طی کرد. رسیدن به محوطه صافی که بر روی یال قرار دارد، چشماندازی بسیار زیبا را به روی چشمهای ما میگشاید؛ دره هرتنگه و پس از آن دریاسر چشمنواز.
در همان نقطه با کوهنوردانی باصفا از شهسوار آشنا میشویم و پس از گرفتن چند عکس از مناظر، همراه ایشان از دشتی پوشیده از علفزار که شیب تندی هم دارد، با عبور از پاکوبی زیگزاگ به سمت جنگل زیر پایمان حرکت میکنیم. جنگل همیشه زیباست؛ در این فصل زیباتر؛ چشمنوازتر و رنگارنگتر.
در میان جنگل هم چشمه آبی گواراست در ارتفاع 2020 متری با نام ولگه بن که پس از کمی استراحت در کنار آن به حرکتمان ادامه میدهیم تا به دره هرتنگه و مجددا کنار مسیر رودخانه میرسیم.
کلبهای در دل جنگل
جانپناهی به شکل کلبه در کنار صخرهها منظره زیبایی را ایجاد کرده است. در امتداد رود راهی میشویم. دره باز میشود و وارد جنگلهای تنک خزری میشویم که به دشت سرسبز دریاسر منتهی میشود. تراورس از روی پاکوبهایی که یکدیگر را قطع میکردند، چند گاوداری و کپرهای ییلاقی و اندک گردشگران محلی که برای گردش تا آنجا صعود کرده بودند. پس از آن دوباره به مسیر پرشیبی میرسیم که در انتهای آن روستای عسل محله آرمیده است. پایین آمدن از دره که شیبی تند دارد برای ما که پس از طی آن مسیر طولانی خسته شدهایم، کمی آزاردهنده است. به هر حال طی میشود و حدود ساعت 3 و 30 دقیقه به درخت معروف روستای عسل محله میرسیم.
بهدنبال وسیلهای برای رسیدن به شهسوار هستیم که یک وانت نیسان که به سمت شهسوار میرود، پیدا میشود. در قسمت بار آن سوار میشویم. هوا بسیار مطبوع است و مناظری که چشممان را پر کردهاند، دلربا و سحرانگیز و جادویی.
به رستوران مورد علاقهمان (رستوران خانه کوچک تیشینی که در ابتدای کمربندی قدیم شهسوار قرار دارد) میرویم و کباب ترش و خوشطعم رستوران جانی دوباره به ما میبخشد. پس از صرف ناهار ـ شام هم بلافاصله راهی پایانه مسافری میشویم تا برای تهران وسیله مناسب پیدا کنیم. از اتوبوس خبری نیست و سواریهای خط تهران - شهسوار به علت شلوغی جاده، نرخ دو برابری پیشنهاد میکنند، اما با اندکی شانس رانندهای آذری زبانی مییابیم که تنها 20هزار تومان اضافه کرایه قبول میکند از جاده چالوس ما را به تهران برگرداند.
داوود فضائلی
ایران
جام جم آنلاین گزارش میدهد
جام جم آنلاین گزارش میدهد
در گفتگو با جام جم آنلاین مطرح شد؛
در یادداشتی اختصاصی برای جام جم آنلاین مطرح شد
یک فعال سیاسی:
یک نماینده مجلس:
در گفتوگوی «جامجم» با استاد حوزه و مبلغ بینالملل بررسی شد
گفتوگو با موسی اکبری،درخصوص تشکیل کمپین«سرزمین من»وساخت و مرمت۵۰خانه در منطقه زنده جان