چک لطفا!
راهروی اصلی قطعه را هم داربست زده و تزیین کردهاند برای خوشامد. بچههای دفتر حفظ و نشر آثار رهبری مشخصات را میگیرند و کارت خبرنگاری مراسم را تحویلم میدهند که مثلا دست و بالمان توی مراسم باز باشد. کارت را میگیرم و همزمان ذهنم میرود به خاطره چند سال قبل سفر استانی رهبری و ناهماهنگیهایی که پیش آمد و در نهایت هم بازداشت توسط وزارت اطلاعات! شرحش بماند برای بعد. شاید برای کسی که سابقه مظنونیت توسط نیروهای امنیتی را توی کارنامهاش دارد، حفاظت چنین برنامهای خیلی جدی نباشد ولو آنکه برادر خوشبرخورد امنیتی وسط کار برسد و محترمانه، درخواست چک شدن و ایکسری شدن کیفِ روی دوشم را بکند.
ترکیب آدمهایی که خودشان را رساندهاند به مراسم هم جالب است. از نادرِ قدیانی انتشارات قدیانی بگیرید تا ناصرِ فیضِ طنزپرداز و فرمانده کل ارتش و یکی دو جین روحانی معمم و عکاس و خبرنگار که همین جور توی جمعیت وول میخورند. تجربه میگوید در چنین رویدادهای اتوکشیدهای، انتهای جمعیت مستقر شدن، دست و بال آدم بازتر است همین است که خیلی بیسر و صدا راهی آخرین ردیف میشوم. جاگیر نشدهام که زمزمه چند نفر از درجهداران خانمِ ناجا را میشنوم که دارند بحث میکنند هر کدامشان کجا مستقر شوند.
مختارپور، دبیرکل نهاد کتابخانههای کشور رفته پشت تریبون و دارد از فلسفه انتشار تقریظ اخیر رهبری بر کتاب میگوید. ناگفته پیداست که حرفش چیست و چه خواهد گفت. اینکه فاصله زمانی بین سالروز شهادت صیاد(21 فروردین) و روز ارتش(29 فروردین) بهترین زمان برای این کار بوده. حالا بسیج یگانهای مختلف ارتش برای خدمت به مردم سیلزده از همان اولین ساعات سال جدید در استان گلستان تا همین روزهای اخیر را هم اضافه کنید که چه زمانی بهتر از این برای یادبود یک افسر شهید ارتشی و در سایه آن همزبان به تمجید ارتش و ارتشیها گشودن.
شمارگان 65 هزار تایی
کتاب را سالها پیش در دهه 80 خواندم. کاشف به عمل آمد که تقریظ رهبری هم مربوط به الان نیست و بر میگردد به روزهای 13 سال قبل در سال 1384. خود کتاب هم گویا پیش از این حرف و حدیثها، فروش پایینی نداشته. چاپ جدید کتاب که در این روزها منتشر شده و بی مناسبت با انتشار تقریظ رهبری نیست، بیست و سومین چاپ «در کمین گل سرخ» محسوب میشود با این احتساب گویا تا سال 93 بیست و دو چاپ خورده است. با احتساب اینکه هر چاپ حدود 3000 نسخه شمارگان داشته باشد یعنی حدود 65 هزار نسخه فروش رفته است. شاید برای کتابی که تبلیغ خاصی در این سالها نشده است آمار قبول قبولی باشد.
اگر از قیمت کتاب نالان هستید، بگویم که چاپ جدید کتاب با قیمت 30 هزار تومان منتشر شده که اگر در جریان فجایعی که اخیرا در وضعیت کاغذ و نشر و قیمتها اتفاق افتاد باشید، باید اعتراف کرد قیمت مناسبی است آن هم برای یک کتاب تقریبا 380 صفحهای. برای اینکه کمی از آلامتان کاسته باشیم، باید عرض کنیم این قیمت از صفحهای صد تومان هم کمتر است و قیمت دو سال قبل محسوب میشود. روی همین حساب خیلی روی این قیمت ان قلت نیاورید و خست هم به خرج ندهید. چند نفر مثل صیاد شیرازی داریم که نخواهید 30 هزار تومان برایش خرج کنید؟
افسری که هیچ وقت گلایه نداشت
از یک جا نشستن و رفت و آمد زیاد عکاسها خسته میشویم و با یکی از رفقای خبرنگار عزم رفتن سر مزار خود صیاد را میکنیم. همان تصویر همیشگی روی مزارش خودنمایی میکند و لبخندی که روی لبش است. سنگ مزارش هم همیشه تمیز است با آن جمله معروفی که در خیلی از دستنوشتهها، امضایش محسوب میشد: «من کانلله، کانا... له!» (هر که با خدا و برای او باشد، خدا هم برای او و با اوست) عبارتی که هرچند مشخص نیست به کدام یک از ائمه معصومین(ع) تعلق دارد اما میشود آن را خلاصه زندگی صیاد شیرازی دانست؛ حدیثی که احتمالا او در جلسات خصوصی اخلاق شنیده که به حضور در آنها اصرار داشت.
برای همین هم بود که از ناخوشایندیهای زندگی هیچوقت زبان به گلایه باز نکرد، چه آن زمان که در دانشکده افسری نیروی زمینی ارتش شاهنشاهی حق او را در معرفی نکردنش به عنوان نفر اول دوره خوردند چه آن زمان که زیر فشار ماههای اول جنگ و حوادث کردستان او را خلع درجه و از لباس و جایگاه سربازیاش جدا کردند. صیاد کسی نبود که برای این مسائل لباس سربازی تن کرده باشد. او سرش را پایین انداخته و کاری که فکر میکرد وظیفهاش است را انجام میداد، درست مثل یک سرباز. به تعبیر آیتا... خامنهای، حیف بود که صیاد به مرگ طبیعی از این دنیا راهی سرای آخرت شود.
روی همین حساب هم بود که شهادتش پس از سالها بعد از خاتمه جنگ رقم خورد. زمانی که در شهر بود و پشت خودرویش نشسته و در حیاط را باز کرد و از منزل بیرون رفت؛ کیلومترها دورتر از تیر و ترکش. کمی آنطرفتر دارند تقریظ رهبری را میخوانند: «او حقا نمونهای از یک ارتشی مومن و شجاع و فداکار بود. رحمت خدا بر او!» همینجور خیره شدهام به لبخند صیاد. چند دژبانی که خبردار در نزدیکی مزار صیاد ایستادهاند با دستور فرماندهشان میروند توی حالت راحتباش. فرمانده هم توصیه میکند تا زمانی که موسوی (سرلشکر موسوی فرمانده کل ارتش) سمت مزار نیامده میتوانند راحت باشند. موقعیت را مقایسه میکنم با سفت و سخت گرفتن دوستی که با خنده مشخصات مرا میگرفت برای هماهنگی با حفاظت و برنامهریزی افسران خانم ناجا که در مراسم حاضر بودند.
نظر رهبری در مورد کتاب چه بود؟
متن تقریظ رهبر انقلاب که روز گذشته در محل قطعه 29 بهشت زهرا(س) و مزار شهید صیاد شیرازی منتشر شد به شرح زیر است: «این نمونه جالب و بی سابقهای است از گزارش جنگ در ضمن داستان شیرین زندگی یکی از شخصیت های آن. آن را یکسره مطالعه کردم (تا 7/6/84) زیبا و هنرمندانه نوشته شده است. با بسیاری از حوادث آن کاملا آشنایم. البته بسیاری دیگر از حوادث آن دوران و نیز مطالب بسیاری از آنچه مربوط به این شهید عزیز است ناگفته مانده است. و این طبیعی است. البته برجستگیهای شخصیت شهید صیاد شیرازی را در نوشته و کتاب بهدرستی نمی توان نشان داد. او حقا نمونهای از یک ارتشی مومن و شجاع و فداکار بود. رحمت خدا بر او.»
محمدصادق علیزاده
فرهنگ و هنر
در یادداشتی اختصاصی برای جام جم آنلاین مطرح شد
یک کارشناس روابط بینالملل در گفتگو با جامجمآنلاین مطرح کرد
در گفتگو با جام جم آنلاین مطرح شد
در گفتگو با جام جم آنلاین مطرح شد