بهار که به دشت و دمن می‌زنید تا چشم کار می‌کند کوه‌های مخملی است و دشت سبز و گل‌های رنگ به رنگ. بابونه‌های سفید، شقایق‌های قرمز، خردل‌های وحشی زرد، کلاغک‌های بنفش، سیزاب‌های آبی، سوزن چوپان‌های یاسی و هزاران گل دیگر که عمرشان کوتاه است و همین روزهای اول فصل بهار می‌بینیم‌شان و تمام.
کد خبر: ۱۲۰۱۴۶۸

هوا که رو به گرمی می‌رود، وعده دیدارمان‌ با این همه رنگ و زندگی می‌افتد به سال بعد. انگار نه انگار اصلا بوده‌اند. فراموش می‌شوند از حافظه امسال طبیعت. شاید این پیامبران زیبای رنگی آمده‌اند تا یادمان بیاورند نمی‌شود به این همه فریبندگی دل بست. وقتی آدمی در اوج لذت، مدام هراس و التهاب ناپایداری فردایش را دارد. چطور می‌شود از این همه امکانات و قدرت و ثروت، انتظار امنیت و آرامش داشت؟ به قول استاد علی صفایی حائری« آنجا که احساس می‌کنی تو یا بهار رفتنی هستید، چه امنی می‌تواند ریشه بگیرد؟.»*
* تطهیر با جاری قرآن، ج۱، ص۴۲۴

newsQrCode
ارسال نظرات در انتظار بررسی: ۰ انتشار یافته: ۰

نیازمندی ها