در گفتگو با جام جم آنلاین مطرح شد
نگاهی به اطراف انداخت و از آنجا که چشمان تیزی داشت، از لابهلای بوتهها شغالان را دید که مشغول خندیدن به او بودند. شیر تلاش کرد طنابها را از دست و پا و گردن خود باز کند، اما سفت بودند و باز نشدند. در این هنگام خری از آن نزدیکی میگذشت. شیر، خر را صدا کرد. خر نخست خواست فرار کند، اما وقتی دست و پای بسته شیر را دید و فهمید خطری از جانب شیر او را تهدید نمیکند، با احتیاط به شیر نزدیک شد و گفت: بفرمایید، در خدمتم.
شیر گفت: این طنابها را از دست و پای من باز کن. خر گفت: من سم دارم. چگونه گرهها را باز کنم؟ شیر گفت: خودت را لوس نکن خره. شغالها هم که مرا بستند پنجه داشتند. چطور آنها توانستند؟
خر گفت: میخواهی مرا بخوری. شیر گفت: نه به جان بچهم. نهتنها تو را نمیخورم، بلکه نیمی از جنگل را به تو میبخشم. خر گفت: واقعا؟ شیر گفت: قسم خوردم. خر دستها و پاهای شیر را باز کرد و کناری ایستاد. شیر برخاست و گرد و خاک را از تن خود زدود و یالهای خود را تکاند و به تن خود کشوقوسی داد و نعره بلندی کشید. سپس نزدیک خر که بسیار ترسیده بود، رفت و گفت: من نیمی از جنگل را به تو نمیدهم.
خر گفت: البته هرچی شما بفرمایید، ولی خب خودتان گفتید. شیر گفت: ای بابا، میخواهم کلام بزرگان بگویم. برای چی در وسط حرف من میپری؟ وی سپس ادامه داد: من تمام جنگل را به تو میدهم. خر گفت: واقعا؟ چرا؟ شیر گفت: زیرا جنگلی که در آن شیری را شغالی به بند کشد و خری از بند رها سازد، جای ماندن نیست. سپس همه جنگل را به خر بخشید و در افق محو شد. خر نیز که در زمینه تجارت چوب و ساخت و ساز غیرقانونی فعال اقتصادی بود، تمام درختان جنگل را برید و فروخت و در حریم جنگل و رودخانه ساختوساز غیرقانونی کرد و پس از اولین بارندگی در پاییندست سیل جاری شد و خر و شغالان و چوببران و ساکنان غیرقانونی را با آب یکسان کرد و باقی ملت را نیز به خاک سیاه نشاند.
امید مهدینژاد
طنزنویس
در گفتگو با جام جم آنلاین مطرح شد
سید رضا صدرالحسینی در یادداشتی اختصاصی برای جام جم آنلاین مطرح کرد
در گفتگو با جام جم آنلاین مطرح شد
سید رضا صدرالحسینی در یادداشتی اختصاصی برای جام جم آنلاین مطرح کرد
در گفتگو با جام جم آنلاین مطرح شد
در گفتگو با جام جم آنلاین مطرح شد
برای بررسی کتاب «خلبان صدیق» با محمد قبادی (نویسنده) و خلبان قادری (راوی) همکلام شدیم