در گفتگو با جام جم آنلاین مطرح شد
حال و هوای پاییز امسال برای شعر و شاعری چطور است؟
از قدیم گفتهاند، پاییز، بهار شاعران است. فصلی که طبیعت پر از رنگ شده و میتوان آن را نمایشگاه رنگ دانست. شاید برخی آدمها از کنار این دنیای رنگ بیتفاوت عبور کنند اما شاعران چون شاخکهای تیزی دارند، زیباییهای پاییز را بیشتر احساس کرده و آنها را در اشعار خود بازنمایی میکنند. مهمتر از رنگها آفریدگاری است که پشت همه این زیباییها قرار دارد.
قرنهاست پاییز تکرار میشود با همان رنگهای همیشگی اما شاعران معمولا به تکرار نمیافتند در وصف پاییز و میتوانند هر سال شعر تازهای برای این فصل داشته باشند؟
چنین نیست که شاعران در پاییز فقط در وصف زیباییهای این فصل شعر بگویند، بلکه زیباییهای پاییز چنان مسحور کننده و شگفتانگیز است که به شاعر انگیزه میدهد درباره موضوعات مختلف شعر بگوید؛ شعر عاشقانه، اجتماعی و... اشعاری که درباره پاییز سروده شده آنقدر زیبا و با معناست که برای شاعران دیگر جایی نمیگذارد که بهترین آن متعلق به منوچهری دامغانی است، آنجا که میسراید:
خیزید و خز آرید که هنگام خزان است... این شاعر پاییز را به کارگاه رنگرزی تشبیه کرده که همه را مبهوت میکند. پاییز فصل خیالانگیزی است و بهترین زمان برای سرودن شعر.
زندهیاد حسین پناهی جایی گفته: شاعران دیوانه به من آموختند تا از جهنم زندگی برای خود بهشت بسازم... به نظرم بهترین توصیفی است که میتوان از شاعر داشت و اینکه چگونه یک شاعر میتواند حال و هوای متفاوتی را به مردم القا کند. شاعران از چه زاویهای به دنیا نگاه میکنند که میتوانند حال مردم را خوب کنند؟ حال خودشان خوب است یا قدرت این را دارند که انتقالدهنده حال خوب باشند؟
این یک پرسش قدیمی است که حتی زمان دانشآموزی از معلمها میپرسیدیم که شعر به چه دردی میخورد؟ وقتی مجبورمان میکردند اشعار حافظ و سعدی را از بَر کنیم. بعد که بزرگ شدیم فهمیدم اگر شاعران نباشند، تحمل زندگی چقدر دشوار میشود. شاعران نیازهای عاطفی آدمها را برآورده میکنند. هر آدمی در زندگی گاهی در شرایط دشوار قرار میگیرد، گاهی احساس میکند به پایان زندگی رسیده و فردایی وجود نخواهد داشت؛ در چنین شرایطی شعر میتواند نجاتدهنده باشد. یک شعر امیدبخش مانند آبی است بر آتش درون. این کار بزرگی است که شعر به عهده دارد و به داد همه آدمها در هر مرتبه اجتماعی و طبقاتی میرسد. شعر به خلوت محرمانه آدمها نفوذ میکند، جایی که گاهی فقط دو نفر هستند و خدایشان و آن دونفر شعری از یک نفر سوم (شاعر) را زمزمه میکنند. شعر به خلوتهایی نفوذ میکند که هیچ هنری نمیتواند به آن راه پیدا کند. زیباتر از این مگر داریم که دو آدم عاشق به یکدیگر شعر هدیه بدهند! کار بزرگ شاعران پیوند دادن دلها به یکدیگر است و اینکه زندگی را تحملپذیر میکنند. دنیای بدون سعدی، حافظ و مولانا و... دنیای زشتی خواهد بود.
چه اتفاقی میافتد که شاعر با چیدن کلمات کنار هم مخاطبان زیادی را با خود همراه میکند؟
شاعران بر اریکه سخن سوارند و هرگز نمیتوانند دروغ بگویند. همینکه کلمات آنها راست میگویند باعث نفوذ شعر بر دل و ذهن مردم است. شعر بینقاب که تعبیر دکتر زرینکوب است، در چنین بزنگاههایی خود را نشان میدهد. اتفاقاتی در جهان رخ میدهد، رسانهها، متفکران، سیاستمداران و... به آن واکنش نشان میدهند اما بعد از گذشت چندین سال همه این واکنشها فراموش میشود بجز اشعاری که درباره آن اتفاق سروده شده. چون صداقتی که در شعر هست در بقیه چیزها نیست. قدرت شاعران در ماندگاری کلامشان است. نکته جالب دیگر این است که شعر بدون حضور شاعر میتواند به همه نقاط دنیا سفر کند. شعر نیاز به دستگاه تکثیر ندارد ! نهاد و فطرت و ذات زبان انسانها آن را حفظ کرده و سینه به سینه نقل میکند.
در اشعار شما با کلمات و واژههای پیچیده روبهرو نیستیم، زندگی روزمره در شعر شما جریان دارد، گاهی هم طناز میشوید و با اشیا و افراد شوخی میکنید، این نوع شاعری برای چیست، سادگی و عبور از اتفاقات پیرامون یا میخواهید سبک خاص خودتان را داشته باشید؟
عمده تفاوت شعر امروز و دیروز (قبل نیما و بعد نیما) در این است که نیما شعر را به متن زندگی نزدیک کرد. شاعران قدیم بیشتر از اشعار قدما الهام میگرفتند اما نیما کاری کرد که شاعران از زندگی الهام بگیرند! به نظرم شعری موفق و ماندگار است که از زندگی الهام بگیرد، یعنی مخاطب شعر، زندگی و دغدغههای خود را در شعر ببیند. شاعر امروز باید گرانی، ترافیک، دود و ...که زندگی مردم را احاطه کرده، ببیند و در اشعار خود آنها را بازگو کند.
یعنی شاعر نگاهی عمیق و متفاوت به زندگی داشته باشد؟
دقیقا! باید زندگی را در شعر خود بازآفرینی کند! همان اتفاقی که در اشعار فروغ، سهراب، اخوان و... افتاده است. ما هم چون متصل به این شاعران هستیم راه آنها را ادامه میدهیم. خودم همیشه از دیروزی بودن فراریام و تلاش کردهام آیینه زمانه خودم باشم که اگر مثلا صد سال بعد، کسی شعری از من خواند، بتواند دورهای که در آن زندگی میکردهام را تجسم کند.
در آستانه تولد پیامبر (ص) و امام جعفر صادق(ع) هستیم، همین نگاه نو را چگونه در اشعار آیینی خود بازنمایی میکنید؟
در اشعار آیینی تلاش میکنم نگاهم استعاری باشد. مستقیمگویی و شعار را نمیپسندم، چون معتقدم کار شاعر چیز دیگری است. برخی از اشعار موضوعشان آیینی است و برخی موضعشان آیینی است. این دو با هم فرق دارد. دین راستی، صداقت و اخلاق است و موضعم در همه اشعار دینی چنین است. تا حالا همه اشعار آیینیام چنین بوده و مردم هم دوست داشتهاند و از آنها استقبال کردهاند. به نظرم شاعر باید ذهن و تفکر مخاطب را هم با شعر و مفهوم آن درگیر کند و به او اجازه دهد تا در کشف شعر و مفهوم شریک باشد. رمزگشایی همیشه برای مخاطب جالب است و تلاش میکنم این فرصت را به مخاطبانم بدهم.
در اشعار آیینی به دل خودتان مراجعه میکنید و حسی را که از یک شخصیت یا اتفاق مذهبی دارید با مخاطب به اشتراک میگذارید؟
بله! شعر سفارش جامعه به شاعر است! مدیرمسؤول یا مدیر یک موسسه نمیتواند به شاعر سفارش بدهد. شعر به سراغ شاعر میآید و این شاعر نیست که تصمیم میگیرد در چه زمان و مکانی شعر بگوید. مثلا در ایام محرم و تاسوعا و عاشورا فضای جامعه به گونهای است که ذهن و احساس شاعر را برای سرودن اشعار مرتبط با این واقعه آماده میکند.
طاهره آشیانی
روزنامهنگار
در گفتگو با جام جم آنلاین مطرح شد
در واکنش به حمله رژیم صهیونیستی به ایران مطرح شد
در یادداشتی اختصاصی برای جام جم آنلاین مطرح شد
در یادداشتی اختصاصی برای جام جم آنلاین مطرح شد
رییس مرکز جوانی جمعیت وزارت بهداشت در گفتگو با جام جم آنلاین:
گفتوگوی «جامجم» با سیده عذرا موسوی، نویسنده کتاب «فصل توتهای سفید»
یک نماینده مجلس:
علی برکه از رهبران حماس در گفتوگو با «جامجم»: