گفت‌وگو با کاسبی که با وجود کسب نه چندان پررونق هیچ‌کس را ناامید از مغازه‌اش رد نمی‌کند

هر که از ما بِبرد ما بُرده‌ایم

از دارایی مهدی جمشیدی خیلی‌ها سهم می‌برند حتی پرنده‌های محله خاورشهر که او گونی‌های صدکیلویی گندم برایشان کنار می‌گذارد و هر صبح می‌کشاندشان در حیاط خانه‌اش. او یک کارمند بازنشسته است، به قول خودش یک آدم معمولی، اما مهدی جمشیدی اصلا معمولی نیست، او از تبار آدم‌های دست به خیری است که در این دنیای پرهیاهو ، ساز خودشان را می‌زنند و به سبک خودشان کیف می‌کنند. مغازه کوچک و کم سرمایه او در یکی از جنوبی‌ترین نقاط تهران که وصل می‌شود به محله‌های فقیر و حاشیه‌های خاکستری جنوب پایتخت، خانه امید خیلی‌هاست. نیازمندان در مغازه این مرد هرگز ناامید نمی‌شوند.
کد خبر: ۱۱۹۳۶۱۶

شما یکی از آدم‌های متفاوت جامعه هستید، صاحب مغازه مهربانی و احیاکننده دیوار مهربانی در محله‌تان. چرا تصمیم گرفتید متفاوت باشید؟
در شهرک خاورشهر و مناطق اطرافش مثل اشرف‌آباد، محمودآباد، قاسم‌آباد و عباس‌آباد به خصوص حوالی کوره‌های آجرپزی، آدم‌های نیازمند آبرودار زیاد هستند. من از سال‌ها قبل به طور مخفیانه و محدود به برخی نیازمندان کمک می‌کردم تا چند سال پیش که متوجه شدم شخصی به نام باباعلی با یک نیسان پر از آذوقه به خاورشهر آمد و آنها را میان نیازمندان توزیع کرد. سال بعدش باباعلی با یک کامیون آذوقه آمد و سال بعدترش با یک تریلی آذوقه. وقتی او را می‌دیدم که با سخاوت به مردم کمک می‌کرد تصمیم گرفتم من هم روزی همین کار را بکنم و مثل او بشوم البته در حد وسعم. با خودم فکر کردم حتما عده‌ای هستند که مشکل نان شب دارند. برای همین با نانوایی‌های خاورشهر صحبت کردم تا اگر کسی برای گرفتن نان آمد و پول نداشت به حساب من به او نان بدهند و آخر هفته با آنها تسویه کنم. برای این که مردم بهتر از این موضوع باخبر شوند بنری نیز کنار نانوایی‌ها نصب کردم با این مضمون که هرکسی به نان رایگان نیاز دارد به مغازه‌ام بیاید و کارت نان بگیرد. این کارت‌ها ابتدا پلاک‌های استیلی بود، اما بعد از مدتی بیشتر این پلاک‌ها به دستم نرسید و تصمیم گرفتم کارت‌های کاغذی چاپ کنم.
وقتی کسی به مغازه می‌آید تا کارت نان بگیرد چطور با او برخورد می‌کنید؟
معمولا حتی سرم را بالا نمی‌گیرم تا به چهره‌اش نگاه کنم که مبادا شرمنده شود.
می‌دانید همیشه عده‌ای هستند که خودشان را نیازمند جا می‌زنند تا از خدمات رایگان اینچنینی استفاده کنند. خودتان هم گفتید که پلاک‌های باارزش استیلی را عده‌ای برداشتند و برنگرداندند. چطور به مردم اعتماد می‌کنید؟
بله. متاسفانه دروغ و سوء‌استفاده هست، ولی من سعی می‌کنم به هرکسی که از من تمنایی دارد پاسخ مثبت بدهم. اگر فرض کنیم در کنار نیازمندان عده‌ای در حال سوء‌استفاده کردن هستند باز هم معتقدم همین که این عده حاضر می‌شوند خودشان را برای کمی نان یا خواربار بشکنند جای ترحم دارند و شاید روزی برسد که به خودشان بیایند و دست از این کار بردارند.
سهم هر نیازمند از نان رایگان چقدر است؟
من حدود 250 نفر را تحت پوشش دارم و به هر نفر هفته‌ای دوبار کارت نان می‌دهم که با آن می‌تواند سه نان بربری، دو سنگک، ده لواش و شش تافتون بگیرد.
و این می‌شود چقدر هزینه برای شما؟
ماهی یک و نیم تا دو میلیون تومان.
اما کارهای خیر شما در خاورشهر به نان ختم نمی‌شود.
بله، بعد از مدتی که این کار را شروع کردم با خودم فکر کردم فقط یک نان دادن به نیازمندان کافی نیست و دردشان را دوا نمی‌کند پس تهیه بسته‌های غذایی را شروع کردم و این کار با تحت پوشش گرفتن 30 خانوار آغاز شد. این موضوع خیلی زود دهان به دهان چرخید و30 خانوار شد250 خانواده. بعضی وقت‌ها افرادی برای گرفتن اقلام می‌آیند که من متعجب می‌شوم از بس راهشان دور است.
این افراد دنبال چه چیزی می‌آیند؟
دنبال همه چیز، پول دارو، شیرخشک، کمک هزینه پوشک بزرگسال، لباس، جهیزیه، لوازم خانه و هرچیزی که فکرش را بکنید. من هر وقت پولی داشته باشم وسایل دست دوم و نو مثل فرش و یخچال و بوفه و مبلمان می‌خرم و در انبار نگه می‌دارم تا اگر کسی سراغم آمد دستم پر باشد. البته همان‌طور که گفتید بعضی‌ها هم از این وضع سوءاستفاده می‌کنند مثل خانمی که چند وقت پیش با گریه و زاری از من یک فرش گرفت و چند روز بعد متوجه شدم از یکی از خیران خاورشهر و یک خیریه هم فرش گرفته. وقتی از او خواستم در مورد کارش توضیح دهد باز هم با گریه و زاری گفت که این فرش‌ها را برای بچه‌هایش می‌خواسته.
این جور اتفاقات باعث نشده محتاط‌تر شوید؟
نه. چون زبانم توان نه گفتن ندارد. من حتی به افراد معتاد کمک می‌کنم چون معتقدم وضعیت این افراد به خودشان مربوط است، اما ما وظیفه داریم نگذاریم گرسنه بمانند چون گرسنگی آنها مساوی است با بالا رفتن آمارسرقت و بقیه جرایم.
اوضاع کار خیر در این گرانی‌ها چطور است؟
سال 94 که این کار را به طور جدی شروع کردم یک بسته خواربار با 120 هزارتومان جمع می‌شد، ولی حالا همان بسته بالای200 هزارتومان قیمت دارد. طبیعی است وقتی اجناس گران می‌شود زور من هم کمتر می‌شود.
خیران معمولا از اتفاقاتی می‌گویند که حاصل انجام کار خیر است. شما هم چنین تجربه‌هایی داشته‌اید؟
بله، چیزهای شگفت‌آور زیاد دیده‌ام. خانمی هست که رابط من و برخی نیازمندان است، چند وقت پیش یک بسته خواربار از من گرفت تا به خانمی در قاسم‌آباد بدهد. او برایم تعریف کرد وقتی به خانه فرد مورد نظر رسید و جعبه را گذاشت زمین و آن خانم محتویاتش را دید، شروع کرد به گریه و گفت خدا شاهد است امروز هر چیز خوردنی که در خانه داشتیم تمام شده بود و این خوراکی‌ها به داد بچه‌هایم رسید. یک روز هم خانم مسنی به مغازه‌ام آمد و یک ظرف پلاستیکی به من داد که چیزهایی داخلش بود و گفت اینها را به یک نیازمند بده. آن خانم که رفت در ظرف را باز کردم و دیدم داخلش دو تا پیاز، دو تا سیب‌زمینی، 50 گرم چای و شاید صدگرم قند و نیم کیلو برنج بود، چون نمی‌دانستم با اینها چه کار کنم تصمیم گرفتم به عنوان یادگاری نگهشان دارم، ولی چند دقیقه بعد خانمی به مغازه آمد و پرسید فلانی، چیزی برای خوردن نداری به من بدهی؟ من هم آن ظرف پلاستیکی را دادم دستش و او به محض این که چشمش به محتویات ظرف افتاد دستش را رو به آسمان کرد و از ته دل خدا را شکر کرد. هر وقت یاد این اتفاق می‌افتم گریه‌ام می‌گیرد، چون کسی که برای چند دانه سیب‌زمینی و پیاز این‌طور خدا را شکر می‌کند معلوم است تا چه حد نیازمند است.
برای خودتان هم اتفاق خوبی افتاده؟
این که خداوند می‌فرماید هر صدقه‌ای بدهی ده برابرش را به تو برمی‌گردانم، حقیقتا درست است و نباید در آن شک کرد. من یک کارمند بازنشسته با ماهی سه میلیون تومان حقوق هستم و سرمایه آنچنانی ندارم، آدم پولداری هم نیستم، ولی نمی‌دانم کارهایی که انجام می‌دهم اسبابش چطور جور می‌شود. این حتما برکت است که از جانب خداوند می‌آید. برکت هم فقط در پول خلاصه نمی‌شود، بلکه همین که همسر و فرزندان خوبی دارم و خیلی از اتفاقات بد برایم رخ نمی‌دهد همه برکت زندگی من است.
با این که می‌گویید آدم پولداری نیستید، اما کمک به دیگران به هرحال پول می‌خواهد.
من سالانه تقریبا30 میلیون تومان برای این قبیل کارها کنار می‌گذارم، علاوه بر این خیران هم به من کمک می‌کنند. در طول هفته افرادی به مغازه‌ام می‌آیند و مبلغ مورد نظرشان را کارت می‌کشند تا صرف امور خیریه شود، نیت‌ها هم متفاوت است و من به تفکیک مشخص می‌کنم که کدام مبلغ باید صرف چه کاری شود. این کمک‌ها در بزنگاه‌ها زیاد به دادم رسیده است. چند وقت پیش تنگ غروب بود و من عجله داشتم که زودتر مغازه را ببندم و به نمازجماعت مسجد برسم. از قضا آن روز مغازه فروش نداشت و پولی در دخلم نبود. وقتی داشتم مغازه را می‌بستم خانمی آمد و از من کارت نان خواست، ولی گفتم ندارم، هی اصرارکرد و من گفتم خب وقتی ندارم چه کار کنم. آن خانم رفت و من هم رفتم مسجد، اما هنگام نماز مدام خودم را می‌خوردم که چرا کمکش نکردم برای همین زودتر نماز را تمام کردم و به مغازه آمدم و به او زنگ زدم که بیاید و 2000 تومان به او دادم تا نان بخرد. چند دقیقه بعد از رفتن او خانمی آمد صدهزار تومان به نیت نان نیازمندان کارت کشید. اینها کار خداست و ما هیچ نقشی در آن نداریم.
خانواده از کارهایی که می‌کنید راضی‌اند؟
البته راضی کردن همه افراد خانواده سخت است، ولی در مجموع خانواده‌ام همراه هستند و به‌خصوص در بسته‌بندی ارزاق کمکم می‌کنند.
آرزویی هم دارید؟
اول این که آرزو دارم خدا به همه سلامتی بدهد و همه نیازمندان را بی‌نیاز کند. بعد آرزو دارم بتوانم زمینی هزارمتری بخرم و در آن سی چهل آپارتمان بسازم و تا دو سال رایگان در اختیار عروس و دامادهای بی‌بضاعت قرار دهم. بعد هم آرزو دارم ارگان‌های دولتی فضایی در اختیارم بگذارند تا مغازه‌ای باز کنم و همه عایدی آن را صرف امور خیریه کنم.
هیچ آرزویی برای خودتان ندارید؟
من برای خودم مطلقا چیزی نمی‌خواهم. دو سال پیش یک جفت کفش خریدم و هنوز آن را می‌پوشم، چون دلم نمی‌آید 200 هزار تومان خرج خودم کنم در حالی که عده‌ای لنگ نان هستند.

مریم خباز

جامعه

newsQrCode
ارسال نظرات در انتظار بررسی: ۰ انتشار یافته: ۰

نیازمندی ها