در گفتگو با جام جم آنلاین مطرح شد
رئیسپلیس تهران بزرگ جزئیات بازداشت سارقان مسلحی که یک زندانی را از بیمارستان امام خمینی (ره) فراری دادند، تشریح کرد. متهمان قبل از دستگیری برای مسؤولان کریخوانی کرده و همچنین ادعا کرده بودند دست پلیس به آنها نمیرسد.
سردار حسین رحیمی دیروز درباره جزئیات عملیات بازداشت سارقان مسلحی که یک زندانی را نهم آبان امسال از بیمارستان امامخمینی (ره) فراری دادند، اظهار کرد: این گروه بسیار خشن بودند و اقدامات جنایتکارانه فراوانی را مرتکب شدند و چند مورد درگیری نیز با پلیس در تهران و سایر شهرستانها داشتند. اغلب اقدامات این افراد مسلحانه بود. حدود یک ماه پیش نیز ماموران با اطلاع از دو مورد سرقت منزل در محله میرداماد در محل حادثه حاضر شدند، اما این سارقان با درگیری مسلحانه با پلیس، موفق به فرار شدند.
وی افزود: دستگیری این افراد به صورت ویژه در دستور کار پلیس قرار گرفت، تیمهای متعددی برای کنترل این سارقان به سراسر کشور اعزام شدند و کمتر از 20 روز پیش یکی از آنها بازداشت شد، مابقی نیز در رصد پلیس بودند تااینکه نقطه دقیق آنها چند روز قبل شناسایی شد و بامداد دوازدهم بهمن در یک عملیات غافلگیرانه پنج مرد و پنج زن بازداشت شدند.
رحیمی با بیان اینکه این زنان به عنوان طعمه مورد استفاده قرار میگرفتند، گفت: در مجموع در این عملیاتها شش مرد و پنج زن بازداشت شدند و پنج قبضه سلاح کلت جنگی که یکی از آنها متعلق به مامور بدرقه زندان بود، کشف شد. در حین عملیات یکی از مجرمان قصد تیراندازی به پلیس را داشت که اجازه عکسالعمل به وی داده نشد و از ناحیه پا مصدوم شد.
رئیسپلیس تهران بزرگ با بیان اینکه این افراد به 300 فقره سرقت منزل در تهران، البرز، اصفهان و لرستان اعتراف کردند، تصریح کرد: این سارقان برای اقدامات بعدی آماده میشدند و حتی در فضای مجازی برای مسؤولان کری میخواندند.
دستبرد میلیاردی به خانه استاد دانشگاه
مردمیانسال که استاد دانشگاه و مقیم اتریش است، دیروز با حضور در اداره یکم پلیس آگاهی تهران دزدان خانهاش در محله میرداماد تهران را شناسایی کرد و گفت: برای انجام پروژههای علمی - پژوهشی به اتریش سفرمی کنم. آنجا مقیم بوده و مدام به خاطرهای کارهای علمی و دانشگاهی در سفرم. همراه خانوادهام به شمال کشور سفر کردیم،جمعه شب بازگشتیم تا روز بعد به اتریش سفرکنم که معلوم شد این سارقان دومیلیارد تومان پول، طلا و ارزهای خارجی و پاکتی که ده هزاریورو و 5000 دلار برای سفرم به اتریش بوده را دزدیدهاند.
فکر نمیکردم دوباره دستگیر شوم
سعید 32 ساله مجرد و تا کلاس سوم راهنمایی درس خوانده است. کلکسیونی از جرایم از جمله سرقت، درگیری، دعوا و تیراندازی منجر به جرح در پروندهاش دارد. حتی سالها ماندن در زندان او را تغییر نداد و بعد از فرار از زندان هم همراه برادران و دوستانش به دزدیهای سریالی از خانهها ادامه داد.
قبلا چه کاره بودی؟
من همراه برادرانم به کشاورزی مشغول بودیم، اما به خاطر مشکلات مالی و درگیریهای طایفهای بر سر ملک و زمین با چند نفر دیگر، پایمان به کار خلاف باز شد.
از اولین سرقت بگو؟
17 سالگی با چندپسر جوان خلافکار در قهوهخانه آشنا شده و با آنها همراه شدم و چند بار در سرقت از خانهها با این افراد همراه شدم. کمی پول از این راه به دست آوردم، اما در آخرین سرقتشان ماجرا لو رفت و بازداشت شدم. مدتی در زندان بودم و بعد خانوادهام ردمالم را پرداختند و آزاد شدم.
چرا دوباره پایت به زندان بازشد؟
انگار زندان خانهام شده بود. ده سال پیش به خاطر درگیری با چند نفر در شهرمان و تیراندازی و مجروح شدن فردی محاکمه شدم و زمانی که 20 ساله بودم به زندان خرمآباد رفتم. ده سال آنجا بودم که دو سال پیش محکومیتم پایان گرفت و از زندان بیرون آمدم.
بعد چه شد؟
دو برادرم هم خلافکار و سابقهدار بودند. آنها نیز مثل من هفت تا ده سال در زندان بودند. بعد از آنکه هر سه نفرمان از زندان آزاد شدیم، همراه چند دوست خلافکارمان باند جدید تشکیل داده و به سرقتهای سریالی از خانهها دست زدیم. همیشه کلت همراه داشتیم و مسلح بودیم که اگر شاکی به خانهاش آمد بتوانیم با تهدید فرار کنیم. در همین گیرودار چند بار دعوا و درگیری و تیراندازی در شهرمان داشتم و شاکیان که 5 ـ 4 نفر بودند از من شکایت کردند و پروندههای مفتوح در این باره داریم.
چرا از زندان فرارکردی؟
9 ماه پیش در جریان سرقت از خانهای در حال فرار بودم که مالباخته سر رسید. بعد هم با حضور و شلیک پلیس زخمی و دستگیر شدم. چند روز قبل ازاجرای نقشه فرارم از زندان، برگههایی به دستم رسید که نشان میداد در پروندههایی که مفتوح داشتم حکمهای هفت سال تا ده سال برایم صادر شده و باید برای ادامه محکومیتهایم به زندانهای دیگری هم منتقل شوم. اگر در زندان میماندم باید سالهای زیادی حبس میکشیدم. دوست نداشتم دیگر در زندان بمانم.
چطور فرار کردی؟
یک شب قبل از آن، با برادرم تماس گرفتم و به او گفتم احکام حبس پروندههای دیگرم آمده و باید هر طور شده مرا فراری دهد. روز بعد زمانی که قرار بود برای ادامه درمان و عملجراحیام از ناحیه شکم به بیمارستان امام خمینی(ره) بروم، برادرانم و دوستانمان، مامور محافظ زندان را خلع سلاح کرده و مرا با خودشان بردند.
بعد چه شد؟
بعد از آن مرا به بومهن و بعد به شهرستان منتقل کردند. حالم که در آنجا خوب شد، دوباره سرقت از خانه را شروع کردیم. میدانستم که پلیس در تعقیبمان است به همین خاطر مخفیگاههایمان را عوض میکردیم، اما فکر نمیکردم بازداشت شوم.
خالکوبی روی دستت چیست؟
اسم دوستم و دو برادرم که همیشه با هم کارهای خلافمان را انجام میدادیم به زبان انگلیسی خالکوبی کردم و در کنار آن عکس دو تبر را خالکوبی کردم که نشان از قدرت و زورم بود.
در جشن تولد دستگیر شدیم
یونس، برادر بزرگتر است که نقشه فرار برادرش در زندان را با کمک برادر دیگرش حمید و دوستانش اجرا کرده بود. او نیز مجموعهای از جرایم در پروندهاش دارد.
سابقهداری؟
سابقه سرقت، تیراندازی و درگیری مسلحانه دارم. هشت سالی در زندان بودم. بعد از آن، سرقت از خانهها را شروع کردم.
از نحوه فراری دادن برادرت بگو؟
نقشه فرار او را با کمک برادرم حمید و دوستان دیگرمان طراحی کرده و به اجرا گذاشتیم. یکی از دوستانم وی را از زندان تعقیب کرد. دوست دیگرم با موتورسیکلت در صد متری نزدیک بیمارستان توقف کرد و منتظر دستورمان بود. چند خودروی پژو و دنا هم آورده بودیم. ساعت 8 صبح اطراف بیمارستان کشیک میدادیم. نزدیک ساعت 11 صبح، خودروی زندان که برادرم در آن بود وارد محوطه بیمارستان شد. برادرم را یک مامور و سرباز به داخل محوطه بیمارستان بردند و با اشاره من کار شروع شد. من و برادرم حمید و دوست دیگرمان که هر سه سلاح کلت همراه داشتیم وارد بیمارستان شدیم. تیراندازی هوایی کردیم. برادرم را روی دوشم انداختم و پیاده فرار کردم. او را تحویل دوست موتور سوارم دادم و با سوار شدن به یکی از خودروها فرار کردیم.
بعد چه شد؟
پزشکی را به آن خانه آوردیم و برادرم را هشت ساعت جراحی کرد و در قبال آن مبلغی پول گرفت. چند روزی آنجا بودیم و بعد به شهرستان رفتیم. میدانستیم آنجا نمیتوانیم زیاد بمانیم به همین خاطر به کوه زدیم. خانوادهام در کوهستان برایمان غذا میآوردند.
چطور بازداشت شدید؟
خانه ویلایی را در هشتگرد اجاره کردیم که صاحبخانه برای هر روز اجاره از ما یک میلیون تومان گرفته بود. پنجشنبهشب جشن تولد دختر 22ساله مورد علاقه برادرم حمید بود. قرار شد که جشن تولدش را در آن خانه ویلایی بگیریم. مشروب خوردیم و جشن گرفتیم. نیمه شب بود که پلیس به آن خانه شبیخون زد و همه ما و دخترانی که دوستانمان بودند را بازداشت کردند.
در گفتگو با جام جم آنلاین مطرح شد
در واکنش به حمله رژیم صهیونیستی به ایران مطرح شد
در یادداشتی اختصاصی برای جام جم آنلاین مطرح شد
در یادداشتی اختصاصی برای جام جم آنلاین مطرح شد
رییس مرکز جوانی جمعیت وزارت بهداشت در گفتگو با جام جم آنلاین:
گفتوگوی «جامجم» با سیده عذرا موسوی، نویسنده کتاب «فصل توتهای سفید»
یک نماینده مجلس:
علی برکه از رهبران حماس در گفتوگو با «جامجم»: