پوریا شکیبایی از تجربه اش گفت؛

بازیگر بدون تماشاگر هیچ است

گفت‌و‌گوی جام‌جم با سروش صحت در پشت صحنه برنامه کتاب‌باز:

پُز کتابخوانی هم خوب است!

اینجا لوکیشن برنامه کتاب‌باز است و گروه از صبح در حال ضبط قسمت‌های مختلف برنامه هستند. سروش صحت که چند دقیقه‌ای فرصت استراحت پیدا کرده با آمدن ما از خواب بیدار می‌شود. او همانی است که می‌بینید؛ بی‌ادا، رک و ساده.
کد خبر: ۱۱۷۶۸۷۲
پُز کتابخوانی هم خوب است!

چه شد که پیشنهاد اجرای سری سوم کتابباز را پذیرفتید؟

اجرای این برنامه را پذیرفتم چون که حوزه کتاب، حوزه مورد علاقهام است. بارها گفتهام که مجریگری بلد نیستم، اما کتاب، صحبت کردن با دیگران و بویژه گفتوگو درباره کتاب را دوست دارم و به همین دلیل وارد این کار شدم. در این سری نیز دیده شدن برنامه و استقبال مردم انگیزهام را برای ادامه دادن قویتر
کرد.

تا کی با این برنامه همراهید؟

امیدوارم فصلهای دیگر این برنامه نیز ساخته شود و خیلی دوست دارم من هم همیشه همراهیاش کنم.

اگر اجرای برنامه دیگری پیشنهاد شود، میپذیرید؟

خیر. من اصلا مجری نیستم و فکر میکنم نه میتوانم و نه بلد هستم برنامهای با موضوع دیگر را اجرا کنم. من اینجا هم هنوز برای اجرا، ترس و لرز دارم.

نیاز و علاقه به کتاب خواندن یک حس درونی است که عوامل مختلفی در رشد آن نقش دارد. یک برنامه تلویزیونی چقدر میتواند در این زمینه موثر باشد؟

میتواند تشویق و کنجکاو کند و تلنگر بزند، اما مسلما با یک برنامه نمیتوان تاثیر آنچنانی گذاشت و جامعه را کتابخوان کرد. با وجود این کتابباز تا اینجا موثر بوده است. در خیابان مردم به من میگویند برنامه را دنبال میکنیم، یکسری از کتابهای پیشنهاد شده را میخوانیم و به مطالعه علاقهمند شدهایم؛ برای یک برنامه تلویزیونی چه از این بهتر؟

اما بخش اعظمی از شکلگیری این علاقه به کودکی برمیگردد. اینطور نیست؟

من هم همیشه فکر میکردم این عادت و علاقه از بچگی ایجاد میشود، اما در همین برنامه متوجه شدم خیلیها بعدها به سمت کتاب رفته وکتابخوان شدهاند. پوریا شکیبایی یکی از مهمانان برنامهمان بود و گفت من از 31 سالگی به کتاب خواندن علاقهمند شدم.

چه جالب. آدم فکر میکند کودکی که در یک خانواده هنرمند متولد میشود، قطعا به کتاب علاقه بیشتری دارد.

درست است، اما او گفت از جوانی به این موضوع علاقهمند شده است. مهمانان زیادی داشتیم که گفتند از هجده بیست سالگی به کتاب خواندن راغب شدهاند. مثلا یک اتفاق، سوال یا فردی باعث
به وجود آمدن این علقه در آنان شده است. مسلما شروع هر کاری و انس گرفتن با آن از بچگی راحتتر است و در وجود فرد نهادینهتر میشود، اما نه به آن معنا که زمان شروع کتابخوانی الزاما از کودکی است.

برای خودتان این علاقهمندی از کی شروع شد؟

کودکی.

چگونه؟

تحت تاثیر داییهایم بودم. به صورت حرفهای کتاب میخواندند و برای من کتاب خریدن و اصلا اینکه آنها چه میخوانند جالب بود.

آن زمان چه کتابهایی میخواندید؟

آن موقع رمان و قصه وادبیات را دوست داشتم.

الان چه؟

الان ادبیات سر جای خودش هست، اما به فلسفه و جامعهشناسی خیلی علاقه دارم و بعد این دو حوزه، روانشناسی را دنبال میکنم.

اگر بخواهید یک کتاب خوب معرفی کنید. انتخابتان چیست؟

نمیتوانم یک کتاب را نام ببرم. همیشه آثار داستایوفسکی را پیشنهاد میکنم و الان کتابهای رومن گاری را هم میخواهم به این پیشنهاد اضافه کنم. آثار رومن گاری خیلی خوشخوان و لذتبخش است. آثار داستایوفسکی هم که ترکیب ادبیات و فلسفه است.

آخرین کتابی که خواندید چیست؟

الان دارم کتابی بهنام «وزن چیزها» را میخوانم.

نوشته جین کازز؟

بله. عباس مخبر ترجمه کرده است.

کتابهایی را که در برنامه معرفی میکنید خواندهاید؟

بله. برایم خیلی جذاب است که از مهمانها کتاب هدیه میگیریم و اگر نخوانده باشم و موضوع جالبی داشته باشد، حتما میخوانم.

قبول دارید این روزها اهل مطالعه بودن هم یک جور پُز شده است.

اگر قرار است پز باشد که پز خوبی است. میان پزهای دیگر کتابخوانی پز بدی نیست!

مهمانی داشتهاید که جزو این دسته افراد باشد و درباره کتاب یا موضوعی اظهارنظر کند که احساس کنید چیزی در موردش نمیداند.

وقتی تعداد قسمتهای برنامه زیاد میشود، سطح همه مهمانها هم یکسان نیست. بعضی بیشتر و برخی کمتر کتاب میخوانند، ولی خدا را شکر اکثر مهمانانمان کسانی چون نویسندگان و شاعران هستند که بنابر کارشان قطعا مطالعه دارند و اگر بازیگر یا از رسته دیگری هم باشند باز با این فضا بیگانه نیستند. البته چند مورد هم داشتیم که کمتر کتاب خوانده بودند و خودشان درباره علت آن توضیح دادند.

حتما شما هم شنیدهاید که میگویند ایرانیها کم کتاب میخوانند و سرانه مطالعه در کشور پایین است.

شنیدهام، اما واقعیت را نمیدانم چون درباره آمارش اطلاع ندارم؛ امیدوارم اینگونه نباشد.

در میان اطرافیانتان و بیشتر هنرمندان اوضاع مطالعه چگونه است؟

با همه در ارتباط نیستم و نمیتوانم قضاوت درستی داشته باشم. شما ممکن است چند بار کسی را در حالی ببینید که کتاب دستش نیست، اما در منزل مطالعه میکند، پس نمیتوان بر این اساس نظر داد، اما به طور کلی کسانی که اطراف من هستند، همه اهل مطالعهاند و از این بابت خدا را شکر میکنم.

چه میکنید فضای گفتوگوهایتان به سمتی نرود که مخاطب میان خود و شما و مهمانتان که احتمالا کتابهای زیادی خوانده است فاصله حس نکند و برنامه را پس نزند.

ما ساده و صمیمی صحبت میکنیم. امیدوارم مخاطبی که کتاب نمیخواند هم بداند که اگر دلش بخواهد میتواند از همین امروز شروع کند. اگر برایش جالب باشد که میتواند سرنخ حرفهای ما در برنامه را بگیرد و شروع به کتاب خواندن کند. مخاطب میتواند یکسری اطلاعات از این برنامه دریافت کند و کمکم علاقهمند شود.

شنیدهاید که میگویند فلان کتاب زندگیام را عوض کرد. چنین اتفاقی شدنی است؟

به نظر من شدنی است. کتاب میتواند خیلی تاثیرگذار باشد.

کتابی هست که تاثیر اینچنینی روی شما گذاشته باشد؟

یک کتاب نه، ولی میتوانم بگویم مجموعه کتابهایی هست که روی من تاثیر گذاشته است. مثلا یک فهرست ده پانزده تایی از کتابهایی هست که خواندنشان دید من به زندگی را تغییر داد.

کتاب به شما چه میدهد که اینقدر طرفدارش هستید؟

اول از همه لذت و بعد از آن دید، شناخت و در ادامهاش پاسخ به سوالات ذهنی و کنجکاویهایم. در کنار این موارد، کتاب تجربه کردن جهانها و زندگیهای دیگر را برایم ممکن میکند.

اصولا چه کتابهایی را دوست ندارید بخوانید؟

کتابهایی که با سلیقهام انطباق نداشته باشد و موضوع آن جزو دغدغههایم نباشد.

کتاب بد هم داریم؟

بله. مگر میشود نداشته باشیم؟

برخی میگویند هر کتابی دستکم ارزش یکبار خواندن را دارد.

اصلا موافق این دیدگاه نیستم. آنقدر کتابهای خوب زیاد است که اصلا نباید آدم وقتش را برای خواندن یک کتاب بد یا کتابی که دوست ندارد و جزو دغدغههایش نیست صرف کند!

یک پاتوق معروف دارید که خود من بارها شما را آنجا دیدهام.

کتابخانه ملی.

بله اما جالب است که در سالن مطالعه نمینشینید.

برای خودم یک جای بخصوص روی یک نیمکت سنگی دارم.

دقیقا. حضور در آن فضا به شما چه میدهد؟

وقتی با ایمان صفایی فیلمنامه مینویسیم خیلی با هم حرف میزنیم و در سالن نمیشود حرف زد. در آنجایی که من مینشینم هم میتوانم بخوانم، هم بنویسم، هم حرف بزنم و هم به بقیه نگاه کنم. این چهار کاری است که خیلی به آنها احتیاج دارم و در آنجا محقق میشود؛ خواندن، نوشتن، گفتوگو و دیدن.

شما در اینستاگرام هم حضور دارید.

یک صفحه دارم، اما خیلی فعال نیستم.

فکر میکنید حضور در فضای مجازی به کتابخوانی ضربه زده است.

یک عده میگویند ضربه زده است، اما من خیلی با فضای مجازی و فناوری مشکل ندارم و میگویم اگر از آن درست استفاده شود خیلی هم خوب است. لازمه این دوران است و نمیتوان آن را نفی کرد. فقط باید شیوه صحیح استفادهاش را پیدا کرد. اینستاگرام یا جستوجو در فضای مجازی میتواند وسایل خیلی خوبی باشد.

استدلال این است که میگویند در گذشته برای دانستن پاسخ یک پرسش به کتاب مراجعه میکردیم و گاه برای پیداکردن آن، کل کتاب را میخواندیم، اما الان با یک جستوجوی ساده و خواندن یک پاراگراف قضیه حل میشود و این مساله عمق دانش و اطلاعات را کم میکند.

به نظرم همان یک پاراگراف خواندن در اینترنت بهتر از هیچ نخواندن است. اگر کسی واقعا احساس نیاز کند بعد از آن به دنبال کتاب یا جستوجوی بیشتر در فضای مجازی میرود و اگر خودش نخواهد کاری نمیشود کرد.

خودتان کدام را ترجیح میدهید؟

من اگر سوالی داشته باشم که سریعا پاسخش را بخواهم، در اینترنت دنبالش میگردم و اگر پاسخ عمیقتری بخواهم و فرصت بیشتری داشته باشم سراغ کتاب میروم.

الان امکان مطالعه نسخه الکترونیکی کتاب هم فراهم است.

من هنوز کاغذ را ترجیح میدهم و مطالعه کتابهای کاغذی برایم راحتتر است.

و در آخر برگردیم به سروش صحتِ کارگردان؛ ساخت سریال «فوقلیسانسها» به کجا رسید؟

هنوز معلوم نیست.

فیلمنامه را نوشتهاید؟

کارهایی انجام دادهایم، اما هنوز زمان شروع کار مشخص نیست.

نوشین مجلسی

newsQrCode
ارسال نظرات در انتظار بررسی: ۰ انتشار یافته: ۰

نیازمندی ها