چهار پسر جوان با معرفی خود به جای ماموران مخفی، مهندسی را مسلحانه ربودند و بعد از شکنجه، اموالش را سرقت کردند. راننده متهمان به تصور این‌که در طرح پلیس برای دستگیری یک قاچاقچی حرفه‌ای شرکت کرده، با آنها همراه شده بود.
کد خبر: ۱۱۷۶۲۲۸

به گزارش جامجم، شامگاه سوم مهر امسال مردی با پلیس تماس گرفت و خبر داد ماموران مخفی، مسلحانه او را ربوده و اموالش را دزدیدهاند. بعد از سرقت هم او را در بزرگراه آبشناسان رها کردهاند.

ماموران کلانتری باغ فیض آنجا حاضر شدند و مرد مصدوم را به کلانتری منتقل کردند. با تحقیق از وی پروندهای تشکیل شد و پرونده با دستور علی ایرد موسی، بازپرس شعبه پنجم بازپرسی دادسرای ناحیه 34 تهران برای تحقیقات به اداره یکم پلیس آگاهی تهران ارسال شد. شاکی به افسر تحقیق گفت: مهندس صنایع هستم و آن شب مقابل محل کارم منتظر اسنپ بودم تا به خانهام بروم که در دام متهمان افتادم. آنها سرنشینان خودروی پژو 207 بودند. دو نفرشان لباس نظامی تن داشتند، دو کلت، شوکر، بیسیم و دستبند همراهشان بود. عکسی در دست داشتند و میگفتند ما به دنبال یک قاچاقچی معروف به نام ابی هستیم و تو نوچه او هستی. هر چه گفتم اشتباه میکنید فایده نداشت.

وی افزود: با شوکر و باتوم کتکم زدند و شکنجهام دادند. گاز اشکآور به چشمانم زدند. مرا داخل خودرو انداختند و با خود به جاجرود بردند. مرا تهدید به قتل میکردند. میگفتند باید مخفیگاه قاچاقچی را بگویم. هر چه گفتم اشتباهی مرا گرفتید توجهی نمیکردند. گوشی تلفنهمراهم، دو کارت بانکی و رمزشان و 35هزارتومان پول از من گرفتند. بعد از دوساعت شکنجه مرا در بزرگراه آبشناسان رها کردند.

با شماره پلاکی که شاکی از متهمان بهخاطر سپرده بود، ماموران متوجه شدند مالک آن یک زن است. از او تحقیق کردندکه معلوم شد در حال حاضر خودرو در تعمیرگاه است و مدتی پسرش از آن استفاده میکرده و از چند روز قبل به خانه نیامده است.

دو روز پیش پسر جوان بازداشت شد و به افسر تحقیق گفت: نمیدانستم دوستانم قصد ربودن آن مرد و سرقت از او را دارند. فکر میکردم ماموریت جمعآوری معتادان را دارند. با اعتراف او، سه همدستش نیز شناسایی و بازداشت شدند. یکی گفت از ماجرا بیخبر بوده و دو نفر دیگر مدعی شدند با پلیس مخفیبازی میخواستند از معتادان پول بگیرند که شاکی را اشتباهی ربودهاند و سلاحهایشان اسباببازی بوده است. تحقیقات از آنها در پلیس آگاهی ادامه دارد.

عاشق پلیسبازی بودم

امیر 21 ساله یکی از متهمان است‌. او می‌گوید گمان کردم دوستانم پلیس‌مخفی هستند و برای پاکسازی معتادان می‌روند فکر نمی‌کردم ماجرا دروغ باشد. دانشجوی ترم ششم حسابداری دانشگاه آزادم. چهارماه است در شرکتی حسابدارم و یک میلیون تومان حقوق می‌گیرم .

چطور با همدستانت آشنا شدی؟

آنها هم‌محلی‌ام بودند. از یک‌سال قبل ارتباطمان بیشتر شده و دونفرشان به من گفته بودند پلیس‌مخفی شده‌اند و ماموریت جمع‌آوری معتادان را دارند. از کودکی عاشق پلیس‌بازی بودم و می‌خواستم یک‌بار هم با آنها ماموریت بروم .

از شب آدم‌ربایی و سرقت بگو؟

با من تماس گرفتند که ماموریت می‌روند و می‌توانم با آنها بروم که قبول کردم. همراه شدم تا به طرح جمع‌آوری معتادان دره‌فرحزاد و بازداشت یک قاچاقچی به نام ابی برویم. آنها عکسی از یک قاچاقچی داشتند. رفتیم دره فرحزاد، اما با دیدن معتادان طرح دستگیری آنها را اجرا نکردند. گفتند برویم دنبال ابی و بعد باز‌گردیم.

رفتیم سمت بزرگراه آبشناسان، مردی را دیدیم. آنها گفتند همدست و نوچه ابی است. او را بگیریم و ماموریت شروع شد. آن مرد را بازداشت کردیم، با شوکر و باتوم شکنجه‌اش دادیم‌. دو ساعت گروگانمان بود و دوستانم اموالش را گرفتند. آنها قرار شد روزهای بعد در طرح جمع‌آوی معتادان مرا با خود ببرند.

newsQrCode
ارسال نظرات در انتظار بررسی: ۰ انتشار یافته: ۰

نیازمندی ها