مجموعه شعر ملاحظات از امید مهدی‌نژاد شامل 28 غزل است. او این آثار را به انتشارات شهرستان ادب سپرده تا در میان دو جلد سپید با مربع سبزی روی جلد چاپ شود. اشعار به سه بخش تقسیم شده‌اند که هر کدام برای خود نامی دارد: اول، نقطه چین آخر خط؛ دوم، حق با سپیدار است و سوم، شاید صدایی. بخش اول عاطفی و تا حدی عاشقانه هستند. بخش دوم اشعاری هستی شناسانه را نشان می‌دهند با ارائه جهان‌بینی‌های خاص شاعر و گاهی کار به مناجات می‌کشد. بخش سوم را غزل‌های انقلابی پر‌کرده است. از تقدیم غزل به محسن نفر که یکی از آهنگسازان جبهه فرهنگی انقلاب است تا غزلی که به رفتگر شهید تقدیم شده یا اشعاری که حامل نحوی اعتراض به بی‌عدالتی و بند و بست‌های سیاسی است. کل کتاب شامل سروده‌های مهدی‌نژاد در میان سال‌های 89 تا96 است. تقدیم‌نامچه‌ها بر سر در صفحات با فونت درشت متمایز شده‌است.
کد خبر: ۱۱۷۳۸۶۲

اشعار این مجموعه، هم از لحاظ طول بحور و هم از حیث اوزان انتخابی از تنوع خوبی برخوردارند. مقایسه کنید:«ای منتها مسیر تماشا تو/ من نامه نگاهم و امضا تو»که اولین شعر است را با «گاهی به ضرب زور زرداران، گاهی به لطف کید مکاران/ چرخ مراد دهر میگردد، آسان به دلخواه شکمخواران». از این رو حتی اگر کتاب را یک نفس بخوانیم خسته نمیشویم. موضوعاتی که شاعر انتخاب کرده نیز از همین تنوع برخوردار است. این احتمالا به تجربیات متفاوت و گوناگون شاعر مربوط میشود. دایره کلمات شاعر گسترده است. هم از این رو که به نظر میرسد سبد واژگانیاش پر است و هم از آنجا که از کلماتی که کمتر میان شاعران نخنما شده استفاده میکند. طیف واژگانی گستردهای که از پوییدن و اصفاهان و قراولان و ارتجالی گرفته تا فرز و گشت و قاهقاه؛ یعنی کلماتی که در نظم و نثر قدما یافت میشود در کنار واژگان افواه ترکیبی دلپذیر از قدیم و جدید ساخته است. این رو کردن به زبان مردم گاه در ترکیب یا نحو به چشم میآید: «خودم را هم که میبینم، همین یاد تو میافتم...» در این مصرع عبارت«همین» نقشی را به عهده گرفته که در لهجه تهرانی سراغ داریم و البته وزن را هم پر میکند. نتیجه این تنوع، تصاویر فراوانی است که در هر شعر به دست میدهد. اشعار مهدینژاد پر از پاره جملههایی است که با تصویرهایشان بهرغم یکدیگر میآیند و در کنار هم برای پیوند دادنشان مدام باید از ویرگول استفاده کند. تمام مدت مثل این است که صدای کسی را میشنویم که بریده بریده حرف میزند؛ هر چند لکنتی در کار نیست، ولی تصویرها به جای آنکه آرام شکل بگیرند، به نحوی کهکشانی معنایی را افاده میکنند «زندگی دوست، زندگی دشمن، زندگی تلخ، زندگی شیرین/ شوکرانش که قسمت ما شد، تا که خوردست شکرش را هم» اما چنانچه گفته شد همین تصاویر متناوب میتوانند ظرفیت تحول تعابیر را یاری رساند.

مثلا در همین غزل که میتوانست سرتاپا گلایه از زندگی باشد میخوانیم «زندگی آه... رنج بیفرجام؛ و خدا از همه بزرگتر است/ بد به این زندگی بگو، اما بعد ا...اکبرش را هم» احتمالا آنچه این ظرفیت را در اختیار شاعر گذاشته شوخطبعی اوست. این طنز و طیبت همه جا هست؛ از گوشه کنایههای عاشق به معشوق مثل «چراغی بود در چشمت به سوسویی اساطیری/ نباید روشنش میکردی آن شب، منتها کردی» تا جایی که آشکارا زبان سیاست باز میکند«از بیشه صدای پای ببر آمد، فیالفور قراولان کمربستند/ ششلولی عطسه کرد: صبر آمد، از جاده الفرار برگشتند.» این سویه سیاسی به یمن هزل و هجو چنان برنده میشود که میگذارد شاعر ترکیبسازی کند بدون آنکه مخاطب را برنجاند «و عاشقان حسین و نواسگان یزید/ بر این بساط نبردی دوباره میکردند». عبارت«نواسگان» که دو واژه نوادگان و سگان را به هم آمیخته در واقع تمرکز بخشیدن به هجو و سویه سیاسی در قامت یک عبارت است. این ترکیب میتواند معرف تلاش ادبی مهدینژاد باشد.

لحظهای که خروش انقلابیاش را در افق سنتی مجاهدهگون مینمایاند. حتی میتواند به نحوی اشاره گون لعن بددینان را یادآور شود، زیرا در غزلی آمده که رویارویی اصحاب فتنه داعش را با مدافعان حرم به تصویر میکشد.

علیرضا سمیعی

محقق و پژوهشگر فلسفه

newsQrCode
ارسال نظرات در انتظار بررسی: ۰ انتشار یافته: ۰

نیازمندی ها