جامجم آنلاین: به منظور بررسی اتفاقات این سلسله و مخصوصا نقشی که کوروش در تاریخ ایران داشته است به سراغ عباس سلیمینمین مدیر دفتر مطالعات و تدوین تاریخ ایران در این درباره گفتوگو کردهایم، در ادامه متن گفتوگوی خبرنگار جامجم آنلاین با این استاد تاریخ ارائه میشود.
7 آبان چه نسبتی با کوروش دارد؟
هیچکسی چنین ادعایی ندارد که نامگذاری چنین روزی مربوط به کوروش باشد، آن چیزی که مطرح میشود این است که امروز روز آزادسازی اشرافیت یهود در بابل بدست کوروش است؛ در این شرایط باید دید که آیا آزادسازی اشرافیت یهود در بابل اقدام مثبت بوده یا خیر؟ براساس آن چیزی که در تورات به عنوان تاریخ یهود آمده، از کسانی که در بابل دچار محدودیت شده بودند به شدت به بدی یاد میشود و تورات آنها را مستحق چنین محدودیتهایی میداند؛ آنها را طغیانگرانی در برابر امر الهی میداند که در مسیر فاسد و تباهی قرار گرفته بودند.
بنابراین براساس تورات این اقدام که اینها از بابل آزاد شدهاند کار نیکی دانسته نمیشود البته بعدها جریان صهیونیست از این روز به نیکی یاد میکنند و آن را مبدا تاریخ باستان میدانند، از آن به عنوان روز حقوق بشر و روزی که اقدامات انسانی در آن انجام شده یاد میکنند؛ این مساله با چیزی که در تورات آمده هیچ سازگاری ندارد و همچنین این موضوع ربطی به کوروش ندارد.
این روز نه روز تولد کوروش است و نه ربطی به ایرانیان دارد، حتی آزادسازی اشرافیت یهود هم اقدام مثبتی نیست چرا که اشرافیت یهود همیشه در تاریخ کارهایی کرده است که مورد تنفر جهان بوده و برای آنها محدودیت ایجاد کرده است، حتی در تاریخ ویل دورانت میخوانید که اروپا در قرون 14 تا 17 میلادی بشدت اشرافیت یهود را در محدودیت قرار میدادند به دلیل اینکه به کارهای بسیار کثیف مالی و اخلاقی مبادرت میکردند، لذا در اروپا با دیوار کشیدن مانع میشدند این افراد ارتباطی با جامعه داشته باشند.
منشور حقوقبشر کوروش به عنوان یکی از نمادهای حقوق بشر باستان معرفی شده است، آیا سابقهای در خصوص رفتار حقوق بشری کوروش وجود دارد؟
روایت در زمینه هخامنشیان بسیار بسیار متفاوت است، هرگز یک نقل و یک نگاه به این مساله وجود نداشته است، حتی منابعی که از کوروش به نیکی یاد کردهاند و در مورد حکومت او تعریف کردهاند هیچکدام در مورد جنگهای کوروش، این نگاه را نداشتهاند که او بدون خونریزی جایی را فتح کرده باشد، آنها هم این اعتراف را دارند که او خونریزیهای زیادی کرده است، بنابراین منابعی که به تبلیغ کوروش پرداختهاند این موضوع که کوروش در همه جا با حقوق بشر و صلح و دوستی کار خود را پیشبرده است را تائید نکردهاند.
بالاخره شهید مطهری کوروش را ذوالقرنین میخوانند.
شهید مطهری میگویند این احتمال وجود دارد که کوروش ذوالقرنین باشد، ضمن اینکه بلافاصله در نقد این قضیه میگویند که خیر نه تنها ذوالقرنین نیست بلکه کوروش اگر باشد یک فرد دو چهره است، مگر میشود که یک فرد هم موحد باشد و هم خدایان بتی را ترویج کند؛ این مساله حتی در حد یک نظریه نیست بلکه فقط یک احتمال است و ایشان به عنوان اینکه چنین چیزی ممکن است وجود داشته باشد مطرح میکند ولی قطعیتی در این خصوص ندارند.
نقش کوروش و هخامنشیان در تاریخ ایران چگونه بوده است؟
ما در آثار باستانی ایرانی چندان کوروش را نمیبینیم یعنی در منابع تاریخی که مربوط به ایران است و ایرانیان نوشتهاند در مورد کوروش سکوت وجود دارد، حداکثر برخی از منابع او را به عنوان والی بابل یاد کردهاند، یعنی او یکی از عاملان پادشاه ایران بوده که در بابل به عنوان فرماندار این شهر گماشته شده است، ما بیشتر از این در تاریخ در این خصوص نداریم.
فردوسی که اصلا هیچ یادی از کوروش نمیکند، یعنی در شرایطی که عنوان کتاب شاهنامه است و قرار است سرگذشت شاهان ایرانی را بیان کند و حتی او در مورد اسکندر سخن زیادی گفته و از قضا به نیکی هم از او یاد کرده است ولی از کوروش هیچ نشانی در این اثر مهم تاریخی ما ایرانیان پیدا نمیشود، نه تنها این بلکه قبل از تحقیقاتی که توسط کمپانی هند شرقی توسط انگلیسیها انجام شد و تاریخ ایران را براساس آثاری که در خارج از ایران تولید شده بود متاثر ساختند، نشانی از کوروش نداریم؛ جالب است بدانید که فروغی در ابتدای پادشاهی رضاخان کتابی در مورد تاریخ ایران در سال 1300نوشته که در آن اصلا سلسله هخامنشایان را ندیده است؛ این را به این دلیل میگویم که قبل از ورود آثار حسابگرایانه کمپانی هند شرقی به تاریخ ایران که در نگارش تاریخ ایران هم تاثیر جدی گذاشت بحثی از کوروش نیست.
چرا باید تاریخ هخامنشیان از اهمیت بیشتری نسبت به بقیه تاریخ کشور برخوردار باشد؟
موضوعی که باید توجه داشت این است که در برخی از آثاری که توسط برخی از مستشرقین و کسانی به تاریخ ایران به عنوان یک تاریخ بشری پرداختهاند این مساله به صراحت آمده است که تاریخ باستان ایران امکانی را به اشرافیت یهود داده تا بتوانند ابهامات تاریخی خودشان را حل و فصل کنند و این را به صراحت در آثار مختلف میخوانیم.
در کتاب تاریخ شاهنشاهی هخامنشی اثر آلبرت تن آیک اومستد، دکتر محمد مقدم از باستانگراهای هخامنشی محور در چند جای کتاب آورده است که اهمیت سلسله هخامنشی برای حل ابهامات تاریخ یهود است. در فرازی از مقدمه کتاب آمده است که در سده هفدهم و هجدهم میلادی نوشتههای کتاب مقدس زیر نکتهسنجی و خردهگیری پژوهندگان و فرزانگان در اروپا قرار گرفت و در همین هنگام پارهای از نویسندگان بزرگ به نوشتههای باستانی و دین و فرهنگ ایران و هند روی آوردند، برای جلوگیری از گسترش این فکر دستگاههای سیاسی اروپا و سپس آمریکا کوشش و خرج بسیار نمودند که از راه پژوهشهای تاریخی بنیاننوینی برای تاریخی جلوه دادن داستانهای دینی خود استوار سازند، (یعنی مشکلات تاریخی خودشان را حل کنند) کاوشهای تاریخی بسیار در سرزمینهای کتاب مقدس پیدرپی انجام گرفت، برروی سرزمینها، قومها و آثاری که یافت میشد نامهای کتاب مقدس گذاشته شد، آن چیزی که برخلاف میل پیدا میشد یا بدست فراموشی سپرده میشد و یا تعبیر دلخواهی از آن انجام میشد؛ گزارشهای باستانشناسی و بحثهای زبانشناسی و تاریخی که نوشته شده با همه دانش و پژوهشی که برای آن نوشته شده است و زمینه بزرگی که برای پژوهشهای آینده بدست داده است هدف اصلی همه آنها جز این چیزی نبوده است، پس جای شگفتی نیست که در این تاریخ شاهنشاهی هخامنشی نویسنده آگاه آن همین روش را به کار بسته و موارد بسیاری را برای نشان دادن درستی داستانهای کتاب مقدس و در درجه دوم نویسندگان یونانی گردآوری و گزارش کرده است؛ بعد آقای مقدم در مقدمه کتاب جمعبندی میکند که بهتر بود نویسنده عنوان این کتاب را تاریخ بابل و یهود در عصر هخامنشی میگذاشت؛ یعنی میخواهند تاریخ یهود را تدوین و یا تحریف کنند به این دلیل برشی در تاریخ ما زدند، بحث هخامنشی را آوردند و هخامنشی بیش از آن که تاریخ ایران باشد تاریخ یهود را حل و فصل میکند، چون در مقطعی در فلات ایران کارهایی صورت گرفته که بشدت اشرافیت یهود را زیر سوال میبرد، قتل عامی که اشرافیت یهود از آن به عنوان عید پوریم یاد میکند در همین ایام انجام شده است و طبیعتا اینها آمدهاند کاری تاریخی انجام میدهند تا با بزرگنمایی کوروش به نوعی بزرگنمایی از اشرافیت یهود باشد.
اینکه تاریخ 8-9 هزار ساله ما را تبدیل به تاریخ 2500 ساله کردند و مبدا تاریخ ما را هخامنشی قرار دادند برای این است که بگویند تاریخ ملت ایران زمانی آغاز شد که اشرافیت یهود وارد فلات ایران شد و به این شکل نوعی کارنامه قابل قبول برای اشرافیت یهود بسازند، هدفشان خدمت به ملت ایران نبوده است.
حتی اگر هخامنشیان را در همین حد و اندازهای بدانیم که آنها جلوهگر میسازند که این هم محل تردید است قبل از آن هم ما تاریخهای دیگری داشتهایم، مقطعی ایلامیها را داشتهایم و مقطعی هم آریاییها را که تمدن بسیار بسیار عظیمی داشتند اما آنها را کاملا پاک میکنند و مبدا تاریخ کشور را از زمانی قرار میدهند که اشرافیت یهود وارد ایران شده است. در حالی که وقتی همین تاریخ را هم مطالعه میکنید میبینید همان جنایاتی که یهودیها در بابل انجام داده بودند که موجب شده بود در این شهر در حصر باشند را در فلات ایران به شکل گسترده انجام میدهند؛ حال آیا این نقطه مثبتی است که اینها از بابل آزاد شدهاند و بعد آمدهاند در فلات ایران همین فتنهگریها را دنبال کردهاند و در نهایت قتل عام گستردهای را در ایران انجام دادهاند.
سید رضا صدرالحسینی در یادداشتی اختصاصی برای جام جم آنلاین مطرح کرد
دانشیار حقوق بینالملل دانشگاه تهران در یادداشتی اختصاصی برای جام جم آنلاین مطرح کرد
یک پژوهشگر روابط بینالملل در گفتگو با جام جم آنلاین مطرح کرد
در یادداشتی اختصاصی برای جام جم آنلاین مطرح شد
در گفتوگو با امین شفیعی، دبیر جشنواره «امضای کری تضمین است» بررسی شد