گفت‌وگوی جام جم آنلاین با شاعر و داستان نویس معاصر

خاطره‌بازی با شعر «صد دانه یاقوت»

شعری که در جبهه و با یادآوری چند دانه یاقوت بر گردنبد مادر، در ذهن شاعرش جاری شد و «صد دانه یاقوت» نام گرفت، امروز نوستالوژی بخش بزرگی از ایرانیان است.
کد خبر: ۱۱۶۵۱۶۶
خاطره‌بازی با شعر «صد دانه یاقوت»

به گزارش جام جم آنلاین، مصطفی رحمان دوست معروف به شاعر «صد دانه یاقوت» است، شاعری که شعرهایش قسمتی از کودکی و ادبیات آن دوران ما را ساخته است.

وی همچنان برای کودکان شعر می‌گوید، کتاب می‌نویسد و برای برقراری دوستی بین بچه‌ها و کتاب تلاش می‌کند.

یکی از خاطره‌انگیزترین شعرهای او «صد دانه یاقوت» نام دارد. وی در گفت‌وگو با جام جم آنلاین چگونگی سرودن این شعر را این‌طور تعریف کرد که در ادامه باهم می‌خوانیم:

شعر صد دانه یاقوت با کردستان و شهید چمران هم ارتباط دارد و هم ندارد چراکه سرودن این شعر در دوران جنگ و در جبهه بود. اوایل جنگ که متجاوزین به جنوب کشور تجاوز کردند ما هم مانند دیگر افراد این سرزمین سعی کردیم به دفاع بپردازیم. به جبهه رفتم و جزو جنگ‌های نامنظم شهید چمران شدم.
زمانی که وارد میدان جنگ شدم چیزی بلد نبودم و در همان‌جا یاد می‌گرفتیم و به کار می‌بردیم. دریکی از عملیات برای شناسایی وارد شدیم و به را افتادیم، همین‌طور که می‌رفتیم، با بی‌سیم اطلاع دادند که « زمین‌گیر شوید زیر نظر دشمن قرار گرفتید».

واقعاً نمی‌دانستیم زمین‌گیر شدن یعنی چی؟ روی زمین خوابیدیم و چاله‌ای پیدا کردیم در آن خزیدیم. مجبور شدیم حدود 35 ساعت آنجا بمانیم و بعدازآن به ما خبر دادند که می‌توانیم برگردیم.

وقتی‌که می‌خواستیم ، برگردیم توان نداشتیم، چراکه نه آب و نه غذایی خورده بودیم. زمانی که می‌خواستیم ، برگردیم با یک موتور کمی نان، ماست چکیده و چند تا انار برای ما فرستادند. بچه‌ها هجوم بردن و مشغول خوردن نان و ماست و آب شدند.

مثلاً ادب به خرج دادم و انار را خوردم. وقتی‌که انار را باز کردم و دانه‌هایش بیرون افتاد، یاد مرگ افتادم. وقتی‌که دانه‌ها بیرون افتاد، به یاد گردنبند مرحوم مادرم افتادم که چند دانه یاقوت داشت و گفتم وای چه قدر یاقوت. ازآنجاکه راهی شدیم، در مسیر برگشت این شعر را گفتم و از همان‌جا برای کیهان بچه‌ها ارسال کردم.

این شعر در جبهه گفته‌شده است و خواستگاهش تپه‌های الله‌اکبر است.

صد دانه یاقوت دسته‌به‌دسته
بانظم و ترتیب یکجا نشسته
هر دانه‌ای هست خوش‌رنگ و رخشان
قلب سفیدی در سینه آن
یاقوت‌ها را پیچیده باهم
درپوششی نرم پروردگارم
هم ترش و شیرین هم آب‌دار است
سرخ است و زیبا نامش انار است

نسترن نعمتی - جام جم آنلاین

newsQrCode
ارسال نظرات در انتظار بررسی: ۰ انتشار یافته: ۰
فرزند زمانه خود باش

گفت‌وگوی «جام‌جم» با میثم عبدی، کارگردان نمایش رومئو و ژولیت و چند کاراکتر دیگر

فرزند زمانه خود باش

نیازمندی ها