پشیمانی قبل از سرقت 50 کیلو طلا

تازه داماد، زمانی که متوجه شد برادرزنش و دوستان او در سودای سرقت 50 کیلو طلا از کارگاه طلاسازی محل کارش هستند، آنها را به پلیس لو داد.
کد خبر: ۱۱۶۳۳۴۰

به گزارش جامجم، چند روز پیش مردی با کلانتری 113 بازار تهران تماس گرفت و از سرقت ناکام اعضای یک باند از کارگاه طلاسازیاش در بازار پایتخت خبر داد. ماموران برای بررسی ماجرا در آنجا حاضر شدندکه معلوم شد سارقان همه جارا به هم ریختهاند، اما موفق به سرقت 50 کیلو طلا موجود در کارگاه نشدهاند و فقط نگهبان آنجا را ربوده و با خودشان بردهاند. در جریان تحقیقات از مرد طلاساز معلوم شد که کارگر 28 سالهاش ماجرای سرقت را به وی لو داده، اما خود او نیز فراری است.

پرونده قضایی در شعبه هشتم بازپرسی دادسرای جنایی تهران تشکیل شد و با دستور بازپرس رضوانی تحقیقات آغاز شد. یک روز بعد از این ماجرا آدمربایان، نگهبان
ربوده شده را آزاد کردند. کارگر 28 ساله کارگاه طلاسازی که ماجرا را لو داده بود نیز شناسایی و بازداشت شد. فرید به افسر تحقیق گفت: برادرزنم در این ماجرا نقش داشت و طراح اصلی بود. او و همدستانش درصدد سرقت از کارگاه طلاسازی محل کارم بودند. در شب اجرای نقشه سرقت، من پشیمان شده و به کارفرمایم و پلیس اطلاع دادم.

شب قبل از سرقت پشیمان شدم

فرید 28 ساله، کارگر طلاسازی که تا سه ماه دیگر جشن عروسی اش برپا میشد، گمان نمیکرد وسوسه طلا اینچنین زندگیاش را به باد دهد.

از کارت بگو؟

از هشت سال پیش درکارگاه طلاسازی شاکی مشغول به کار هستم.ماهی یک میلیون و 800 هزار تومان حقوقم است و مورد اعتمادش بودم .

چرا تصمیم به سرقت گرفتی؟

برادرزنم طراح سرقت بود. او و همسرش هردو پرستار بیمارستان بودنداما چند ماه پیش بهخاطر فوت
یک بیمار، برای برادرزنم در محل کارش مشکلاتی بهوجود آمد و او اخراج شد. او فقط نشانی کارگاه را خواست و من دادم. میخواست با پول طلاها، با همسرش به اروپا بروند.

بعد چه شد؟

آنها یک هفته نقشه این دزدی را با هم مرور میکردند. حتی با دوستانش به شهریار رفته و هوا برش خریده بودند که به کارگاه دستبرد بزنند. من دو روز مانده به سرقت مرخصی گرفته و به خانه یکی از اقوام در شهرستان رفتم.

طبق نقشهشان قرار بود با حکم جلب دروغین نگهبان را بربایند و همین کار را انجام داده و کلید را از او دزدیده بودند. آن شب بهخاطر نان و نمکی که با کارفرمایم خورده بودم، پشیمان شدم. چند بار زنم به برادرش زنگ زد که منصرف شود اما جواب نداد. آخر خودم تماس گرفتم که بعد از تماس‌‌های مداوم پاسخم را داد و گفتم از سرقت صرفنظر کن که گفت خیلی دیر شده و ما نگهبان را ربودهایم. من هم به پلیس و کارفرمایم خبر دادم. اعضای باند سرقت ناکام مانده و بدون سرقت طلا فرار کردند.

newsQrCode
ارسال نظرات در انتظار بررسی: ۰ انتشار یافته: ۰

نیازمندی ها