خواجه شمس‌الدین حافظ شیرازی در توصیف منصور حلاج بیتی دارد که شهره آفاق و انفس است: «آن یار کزو گشت سرِ دار بلند، جرمش این بود که اسرار هویدا می‌کرد!» سروده‌های خواجه چه ربطی به اتفاقات اخیر هنرمندان در هشتگ‌زنی و خاطره‌گویی‌های اخیر جمعی از هنرمندان درباره سانسور دارد؟ عرض می‌کنم... اول از همه این را متذکر شوم که سخن‌سرایی نگارنده از باب دور بودن فضا و نخوردن زخم از جانب کارشناسانِ بعضا کارنشناسی نیست که در خیلی جاهای مملکت - از اقتصاد گرفته تا سیاست و تا همین تلویزیون - مشغول کارند و بعضا به جای آنکه یار شاطر باشند، بارِ خاطرند. این قلم خودش تجربیاتی در برنامه‌سازی در رسانه ملی هم داردو ناآشنا به تعریضات غیرکارشناسانه‌ای که بعضی کارنشناسان می‌زنند نیست.
کد خبر: ۱۱۶۲۳۸۳

چند سال قبل به عنوان یک روزنامه‌نگار فرهنگی با یکی از چهره‌های سینمایی به گپ و گفت نشسته بودم؛ اسم و رسمی دارد و به گمانم آن زمان در خانه سینما هم مسئولیتی داشت. بحث کشید به حرف‌هایی که انتشارشان برای مصاحبه‌شونده ما بی‌هزینه نبود. جهت اطمینان و اینکه متهم به بی‌اخلاقی نشوم حین حرف‌هایش این را پرسیدم که با انتشار این حرف‌ها که مشکلی ندارید؟ پاسخ جالبی داد که کمتر از سوژه‌هایم می‌شنوم: «من رسانه و قواعد و اقتضائاتش را می‌شناسم. این را هم می‌دانم که هر کدام از شما خبرنگارها و رسانه‌ای‌ها که با من مصاحبه می‌کند در پیِ پیش بردن کار خودش است. مشکل بعضی دوستان ما این است که فضا و قواعدش را نمی‌دانند و نمی‌شناسند!»

در یک چرخه ناقص و معیوب فرهنگی که خیلی‌ها با قواعد حرفه‌ای آشنا نیستند، تنگه‌ای مانند ممیزی(ارشاد، تلویزیون یا هر جای دیگری) پیش و بیش از آنکه قاضی‌القضات صنایع فرهنگی باشد، آینه وضعیت واقعی صنایع فرهنگی می‌شود. نیم‌نگاهی به وضعیت این روزهای سلبریتی‌های وطنی در فضای مجازی و غیرمجازی نشان می‌دهد که عمق فاجعه تا چه حد است. یک درهم‌ریختگی نامتناهی که حول مفهوم ستاره به معنای مطلقش شکل گرفته. در چنین وضعیتی مهم نیست که ستاره «چه» می‌گوید، مهم این است که ستاره گفته است!

اجازه بدهید بحث را با مثال دیگری جلو ببریم. سلبریتی میلیونی ما در صفحه شخصی‌اش ویدئویی را منتشر می‌کند که حاوی اتهام به اشخاصی است که لباس حفاظت از امنیت شهروندان را به تن کرده‌اند. به
24 ساعت نمی‌رسد که مشخص می‌شود سلبریتی ما اشتباه کرده و آنچه او منتشر کرده، تمام واقعیت نیست بلکه بخش ناقصی از آن است. هر تماشاگر منصفی وقتی «تمام واقعیت» را در ویدیویی اصلی می‌بیند به نتیجه‌ای می‌رسد که کاملا در نقطه عکس برداشتی است که خانم سلبریتی
قصد القای آن را دارد.

توقع حداقلی هر مخاطب منصفی این است که سلبریتی داستانِ ما اعلام کند اصل واقعیت چیزی دیگری بوده و او اشتباه کرده است. واقعیت اما چیز دیگری است. سلبریتی یادداشت ما با زیر پا گذاشتن چیزی به نام مسئولیت اجتماعی، نه فقط اشتباه خود را تصحیح نکرده، عذرخواهی و اشتباهش را اعلام نمی‌کند بلکه ویدئوی اشتباه مزبور تا هفته‌ها بعد همچنان در صفحه شخصی‌اش پابرجاست تا آن‌که بعد از یکی دو ماه بی سر و صدا حذف می‌شود. همین فرد در یکی از مطالبی که همین روزها در صفحه‌اش منتشر کرده به چالش سانسور پیوسته و کنایه‌ای به ممیزی‎‌های شخصیت اوشین در سریال سرزمین‌های شمالی زده. سلبریتی دیگر ما طعنه به سخن وزیر خارجه می‌زند و خود را یک شخصیت وطن‌دوست معرفی می‌کند. در همان حال جریانی از او حمایت می‎‌کند که جوهر امضای‌ درخواست‌شان از ترامپ برای افزایش تحریم‌ها خشک نشده است.

هنرمند سینماگر دیگر ما در پاسخ به تناقضی که میان مسئولیت اجتماعی او به عنوان هنرمند و شوخی‌های سخیف زیرشکمی اثر سینمایی‌اش روی پرده وجود دارد، سوال‌کننده را حواله به فرهنگ عمومی می‌دهد و الفاظ و شوخی‌هایی که مردم در کف خیابان استفاده می‌کنند. کسی اما نیست که از او بپرسد پس فرق اویِ هنرمند با عابر عبوری پیاده‌روهای خیابان چیست. از این دست تناقض‌ها در جریان غالب فرهنگ و صنایع فرهنگی وطنی ما کم نیست. در یک سازوکار درست و طبیعی فرهنگی، هر کسی در برابر افکار عمومی مورد قضاوت است و باید پاسخگوی اقدامات و حرف‌ها و مواضعش باشد. در چنین سازوکاری نمی‌‎شود با ملعبه شوخی‌های جنسی رکورد فروش را به زیر سقف رساند و همزمان دم از مسئولیت اجتماعی و حق هنرمند برای اصلاح اجتماع و فرهنگ زد.

در یک نظام درهم‌ ریخته و معیوب فرهنگی است که عناصر فرهنگی‌اش در مسیرهای کاتوره‌وار حرکت می‌کنند و حرف می‌زنند و موضع می‌گیرند و متهم می‌کنند بدون این‌که خودشان پاسخگو باشند. گردنه ممیزی - فارغ از آن‌که در مقام عمل چگونه و با چه کیفیتی مجال اجرا پیدا کرده- بیش و پیش از هر چیزی آینه تمام نمایی از این سازوکار درهم ریخته است. تاولی از اوضاع نامساعد حوزه فرهنگ که در تنگه ممیزی بیرون می‌زند. آنچه می‌بینیم بازنمای حدودیِ آن چیزی است که در واقعیت وجود دارد. تصویر اگر کج و معوج است به واقعیتی بر می‌گردد که در آن منعکس شده. در چنین اوضاعی است که شاعر می‌فرماید «آینه گر نقش تو بنمود راست، خود شکن آینه شکستن خطاست» و دقیقا در چنین شرایطی است که سرِ ممیزی در برابر نهضت هشتگ‌زنی #من_و_سانسورچی بالای دار می‌رود، چرا که جرم او این است که «اسرار هویدا می‌کند.»

محمدصادق علیزاده

دبیر فرهنگ و هنر

newsQrCode
ارسال نظرات در انتظار بررسی: ۰ انتشار یافته: ۰

نیازمندی ها