به نام خدواند خالق کودک و زیبایی و با عرض سلام به محضر معلم عزیزتر از جانمان که همچون چراغ راهنمایی در سرما و گرما هدایتگر ماست و مواظب است تا ما خطا نکنیم. درمورد موضوع انشا باید بگوییم که واقعند! موضوع انشای بسیار خوبی می‌باشد.
کد خبر: ۱۱۶۲۲۲۱

ما یک برادر توپول داریم که خیلی از او انتظاری نداریم و اصلا با کارهایش اجازه نمیدهد ما توقعی داشته باشیم. او حتا چند بار دفتر مشق ما را هم خورده است. برادر ما دوسالش است و کیانوش است و خیلی شکمو است و خوراکی و غذا و میوه دوست دارد. خیلی هم طبیعی است که این چیزهایی که میخورد را باید پس بدهد و مشکل خانواده محترم ما از همینجا آغاز میگردد.

هفته گذشته پدرمان بالاخره بعد از مدتها توی نوبت بودن از شرکتشان یک مبلغی مساعده که فکر کنم همان وام باشد گرفت که برای کیانوش مقدارهایی! پوشک بخرد. حالا که پول داشت پوشک پیدا نمیشد. ما به مادرمان چند پیشنهاد جدی دادیم که اگر عملی بشود خیلی به اقتصاد خانوادهمان کمک میکند. یکی از پیشنهادهایمان این بود که اگر کیانوش توی پوشکش شماره یک کرد آن را دور نیندازیم. توی آفتاب پهن کنیم خشک که شد دوباره استفادهاش کند. پیشنهاد دوممان این بود که یک مقداری خوراکیهای سفتکننده شکم به سبد غذایی کیانوش اضافه کنیم و کیانوش چیزهای روانگردان نخورد که مصرف پوشکش به حداقل برسد. یک پیشنهاد دیگرمان این بود که گوشه حیاطمان یک پلاستیک مشماع پهن کنیم و یک دوره آموزشی فشرده برگزار کنیم که کیانوش که بندش کرد برود روی همان مشماع کارش را بکند. البته نگفته نماند ما بابت هر کدام از این پیشنهادها یک پسگردنی نوش جان کردیم و شکست خوردیم . دیشب که بابا جانمان سر سفره داشت شام میخورد آهی کشید و گفت: عیال یادت است زیر لفظی سر عقد به تو یک سکه کامل دادم. مامانمان نخودی خندید و گفت بله پدرمان گفت آن سکه را خریده بودم 90 هزار تومان. حالا باید 50تومان بگذارم رویش یک بسته پوشک بخرم هنرنمایی شازدهات را کادو کند و کلی خندیدیم و پدرمان همانطور که خرت یک تکه پیاز توی دهانش چپاند گفت بر باعث و بانیش صلوات ... این بود انشای ما در مورد انتظارات ما از خواهر و برادر کوچکمان.

newsQrCode
ارسال نظرات در انتظار بررسی: ۰ انتشار یافته: ۰

نیازمندی ها