کتاب هایی که به فاجعه «سینما رکس» پرداختند

بزرگ ترین فاجعه چیست؟ می تواند این باشد که 700 نفر را درون یک سینما قرار بدهند، درها را از پشت قفل کنند و سپس آنجا را آتش بزنند؟
کد خبر: ۱۱۵۹۸۳۳
کتاب هایی که به فاجعه «سینما رکس» پرداختند

به گزارش جام جم آنلاین ، فاجعه همین است. ابعاد تاریخی این فاجعه به قدری بزرگ است که می توان پس از گذشت 40 سال درباره آن صحبت کرد. به راستی آن فاجعه تقصیر چه کسی بود؟ فارغ از پاسخ به این پرسش باید به این نکته اشاره کنیم که در سال های گذشته بسیاری از نویسندگان، پژوهشگران، مورخان و محققان در قالب مقاله، پژوهش های تفصیلی و البته کتاب سعی در تشریح جزئیات این فاجعه پرداخته اند. با اینکه این فاجعه ابعاد گسترده ای داشته است، اما تعداد کتاب ها در اینباره کم است. با این حال سعی بر این داریم بخشی از کتاب های منتشر شده را که در آن آتش سوزی سینما رکس شرح داده شده، معرفی و بخشی از متن کتاب را نیز مرور کنیم.

نام کتاب: «آخ‍ری‍ن‌ روزه‍ا: پ‍ای‍ان‌ س‍ل‍طن‍ت‌ و درگذشت ش‍اه‌»

این کتاب را هوشنگ نهاوندی، ‌وزیر آبادانی و مسکن، وزیر علوم و رئیس دانشگاه تهران در دوران محمدرضا پهلوی نوشته است. او در بخشی از کتاب خود آورده است: «روز نوزدهم اوت، که پنج‌شنبه‌ای بود، اوایل بعد از ظهر، آتشی سینما رکس آبادان، پایتخت صنعت نفت، را سوزاند و ویران کرد و چهار صد و هفتاد و هفت تن که بیشترشان زنان و کودکان بودند خفه شدند یا سوختند و مردند. در آن سکانس بعد از ظهر پیش از پایان هفته، بسیاری از مادران، فرزندان خود را به سینما برده بودند و همه درهای خروجی، با دقت ویژه‌ای قفل شده بود. ماموران آتش‌نشانی شهر و همچنین آتش‌نشانان پالایشگاه نفت آبادان نتوانستند کسی را از مرگ نجات دهند. آتش‌سوزی عمدی بود؛ جنایتی دهشتناک و فراموش‌نشدنی... حکومت با بی‌خیالی به این ماجرا پرداخت به گونه‌ای که گویا یکی از حوادث معمول رخ داده است. از مطبوعات خواستند که زیاد به این ماجرا بند نکنند و مطبوعات نیز تقریبا همین‌گونه رفتار کردند. این روش برخورد، افکار عمومی را شگفت‌زده و منزجر ساخت. اعلیحضرت در نوشهر بودند و نه نخست وزیر و نه وزیری از دولت او، به خود زحمت رفتن به آبادان را نداد. چرا این روش را برگزیدند؟» (ص 134)

نام کتاب: عنوان «یک‌سال‌ مبارزه‌ برای‌ سرنگونی‌ رژیم‌ شاه»

این کتاب را روح الله حسینیان نوشته و تاریخ زمانی بهمن 56 تا بهمن 57 را در برمی­گیرد. این کتاب ماجراهای این یک سال از جمله سینما رکس را زیر ذره بین می برد.

حسینیان می نویسد: «دادسرای‌ ویژه‌ای‌ بعد از انقلاب ‌برای‌ رسیدگی‌ به‌ این‌ موضوع‌ تشکیل‌ شد. هاشم‌ آشور که‌ بعداً معلوم‌ شد هاشم‌ منیشدپور‌، کارگر ریل‌ شادگان‌ و ساکن‌ خرمشهر است‌، فقط‌ به‌ خاطر فقر و بدبختی‌ و برای‌ کار به‌ عراِق رفته‌ بود. وی‌ تحت‌ فشار در کمیته‌ مشترک‌ تهران‌ افراد بی‌گناهی‌ را به‌ عنوان‌ هم‌دست‌ معرفی‌ کرده‌ بود، ولی‌ من‌ زیر بار صدور قرار مجرمیت ‌نرفتم‌. رژیم‌ تلاش‌ می‌کرد که‌ وانمود کند مسببین‌ حادثه‌، روحانیت‌ مبارز تحت‌ رهبری‌ امام‌ خمینی‌ بوده‌اند، رویای‌ طلایی‌ و خیالی‌ ساواک‌ به‌ این‌ شکل‌ بود که‌ اینجانب‌ در مقابل‌ رادیو و تلویزیون‌های‌ دنیا که‌ قرار بود در آبادان حاضر باشند، حاضر شوم‌ و با متهمی‌ که‌ ساخته‌‌ دست‌ آنها بود و به‌ اقاریر بی‌سر و ته‌ او و معرفی‌ افراد بی‌گناه‌ می‌خواستند جامه‌‌ حقیقت‌ پوشانده‌ و چنین‌ اعلام‌ کنند که‌ سینما رکس‌ توسط‌ عمال‌ بیگانه‌، من‌ جمله‌ قذافی‌ در ارتباط‌ با رهبر انقلاب‌ و به‌ دستور روحانیون‌ مبارز این‌ فاجعه‌ به‌وجود آمده‌ اما با مقاومت‌ اینجانب‌ مواجه‌ شد حتی‌ حاضر به‌ استعفای‌ از شغل‌ خود شد‌»

وی در جایی دیگر می‌نویسد: «قطعا به آتش کشیده شدن چند سینما، آن هم به‌طور پی‌درپی، نمی­توانست مسئله­‌ای عادی و معمولی باشد. مسئله‌ی دوم، موضوع قفل بودن درهای سالن سینما بود. در این رابطه نیز نجات‌یافتگان‌ همگی‌ اظهار کردند «هنگام‌ آتش‌سوزی،‌ کلیه‌ی‌ ‌درهای‌ خروجی‌ و اضطراری‌ قفل‌ بوده‌ و آن‌ها توانسته‌اند با شکستن‌ یکی‌ از درهای ‌اضطراری،‌ خود را نجات‌ دهند.»

نام کتاب: «خروج ممنوع»

«خروج ممنوع» یکی دیگر از کتاب‌هایی است که به این موضوع پرداخته است. لیلا اشرفی، نویسنده این کتاب آورده است: «شاه، در پی ایجاد جو سرکوب و خفقان، باور کرده بود که تنها حرکت جدی علیه رژیم شاهنشاهی را در نطفه خفه کرده است و از این همه اقتدار (!) به خود می‌بالید. در ظاهر نیز به جز تحرکات یک سری تشکل‌ها و سازمان‌های انقلابی و معدود افرادی که مشتری دائم ساواک و بازجوهایش بودند، توده‌ مردم همراهی چندانی با امام و انقلاب نداشتند. اما چه کسی تصور می‌کرد که رژیم، به دست خود، اسباب همراهی توده‌ مردم با حرکت حضرت امام (ره) را فراهم کند؟ رژیم پهلوی، با چند اشتباه استراتژیک که به حماقت می‌ماند، کاری را کرد که تمام گروه‌های مخالف و معارض با رژیم، سال‌ها به دنبال دستیابی به آن بودند: بسیج مردم علیه شاه، یکی از این اشتباهات، آتش زدن سینما رکس آبادان و دیگری، ضرب و جرح مردم در مقدس‌ترین مکان کرمان: مسجد جامع کرمان بود. تأثیر این دو واقعه بر پیروزی انقلاب را می‌توان در فاصله‌ زمانی اندک میان اتفاق افتادن این فجایع تا 22 بهمن 1357 و ظهور و بروز آنها در شعارهای مردم علیه رژیم، در ماه‌های بعد جستجو کرد.»

newsQrCode
ارسال نظرات در انتظار بررسی: ۰ انتشار یافته: ۰

نیازمندی ها