افشین علا در گفت و گو با جام جم از شعرش در پاسخ به ترانه «چهل سال»گفته است

روی‌ مین رفتم

فهمیدن افشین علا، اشعار و انگیزه‌هایش برای بسیاری از ما که به خط‌کشی‌های مرسوم عادت کرده‌ایم و مدام آدم‌ها را به این طرفی و آن طرفی دسته‌بندی می‌کنیم، چندان ساده نیست. علا شاعری است با انبوه سروده‌های سیاسی ـ اجتماعی که با هر کدام از آنها را به سویی شلیک کرده؛ گاهی بیگانه را نشانه رفته است و گاهی رقیب را ، اما در هر صورت قواعد و اصول خاص خودش را برای شعر دارد و گاهی لابه‌لای حرف‌هایش به آنها اشاره می‌کند. همین چند وقت پیش شعری درباره یمن سروده بود و از طرف مقام معظم رهبری مورد تحسین قرار گرفته بود؛ به همین بهانه ما هم گفت‌وگویی با او داشتیم که در جام‌جم هفتم تیرماه منتشر شد. کمی بیشتر از یک ماه گذشته و به همین زودی، علا با شعر دیگری نقل محافل شده است؛ شعری که در پاسخ به ترانه «چهل سال» سروده و آن را به رفتن روی مین توصیف می‌کند، اما چرا؟ گفت و گوی ما را با او بخوانید.
کد خبر: ۱۱۵۸۴۱۲

ترانهای که در پاسخ به «چهل سال» سرودهاید، به استناد گفتوگویی که قبلا با هم داشتیم باید حاصل احساس تعهد شما باشد و وظیفهای که به عنوان شاعر سیاسی- اجتماعی برای خودتان قائل هستید. چرا فکر کردید لازم است به این ترانه واکنش نشان بدهید؟

احساس نیاز بود. ترانهای بود که ظاهر بسیار فریبندهای دارد و علیرغم همه دلخوریها و تلخکامیهایی که در درون کشور داریم، احساس کردم دستگاههای تبلیغاتی جهانی دست به دست هم دادند و با تولید یک ترانه، به مصاف کشورمان آمدهاند، آن هم در شرایطی که ما هم بحران بینالمللی داریم و هم در داخل کشور مشکلات اقتصادی اوج گرفته است. مردم درگیر و ناراحت هستند، اما وقتی به این فکر میکنم که چه کسی ترانه را گفته و چه کسانی از آن حمایت کردهاند یا چطور باکسهای خبری رسانههای معتبر جهانی در بخشهای خبری مرتب آن را تبلیغ میکنند، احساس کردم لازم است کسی در داخل کشور در این باره حرف بزند.

اینکه شعر شما بند به بند، توصیفی و مقایسهای است از آنچه قبل از انقلاب بوده و آنچه شاعر «چهل سال» در شعرش توصیف کرده، میتواند معنای خاصی داشته باشد؟

به این معناست که من سعی کردهام به مخاطب شعری که میسرایم توهین نشود. آنها کارشان شعر و ترانه است و من هم قصدم توهین به شخص خاصی نبوده. من در پاسخ به این ترانه، دو حیطه را به چالش کشیدهام؛ یکی بحث روشنفکری در ایران است که تا قبل از انقلاب همیشه در تقابل با غرب بوده، اما بعد از انقلاب مسیرش را به سمت غرب تغییر داده است. از این قشر خاص توقع میرود که نه حتی زیر لوای جمهوری اسلامی ایران، بلکه شخصا و به صورت مستقل مواجههای داشته باشند با مفهومی به نام غرب و در مقابل چنین رویدادهایی منفعل نباشند.

تلخکامیها و مصائب درون کشور ما چاره خودش را دارد، اما تقابل با هجمههای تبلیغی بیرون هم راه و رسمی دارد که متاسفانه در داخل کشور اصلا به آن توجه نمیشود، نه متولی دلسوزی داریم و نه ارادهای که به صورت نهادینه مواجههای داشته باشد. در نتیجه فقط تلاشهای فردی باقی میماند و کارهایی از این دست.

حیطه دیگری که آن را به چالش کشیدهام، مرور مختصری است بر تاریخ معاصر و فضایی که منجر به انقلاب شد؛ انقلابی که همه مردم چه روستایی چه شهری، چه روشنفکر چه روحانی، چه دانشگاهی، همه و همه دربارهاش تصمیم گرفتند و غربیها به این تصمیم احترام نگذاشتند. دو خوانندهای که این ترانه را خواندهاند هر دو قبل از انقلاب را دیدهاند، صاحب تجربه هستند و میدانند شرایط چگونه بوده. اگر آنها جوان بودند من هیچ پاسخی نمیدادم!

گمان میکنم دو نکته دست شما را برای جواب دادن بسیار باز گذاشته است؛ یکی جزماندیشی ترانهسرا و دوم فضای امروز ایران که هر شهروند یا مسئولی به راحتی نقد میکند و مضامین مطرح شده در «چهل سال» را برزبان میآورد؛ حتی در تریبونهای رسمی.

درست است، اما شعر من یک واکنش کاملا طبیعی و غریزی بود به یک واقعیت آزاردهنده. چون این ترانه را کسانی و در برههای ارائه کردهاند که دیده و شنیده میشود و این افراد برای خیلیها به مرجع فکری بدل شدهاند و حرفشان پذیرفته میشود.

شما ترانه را شنیدهاید یا نماهنگش را با اجرای خواننده زن لسآنجلسی و خواننده دیگری از لسآنجلس دیدهاید؟

نماهنگش را دیدهام.

به نظر میرسد همه آنهایی که از ایران دور میشوند و چند سالی در کشور دیگری زندگی میکنند، تصویری پررنگتر از واقعیت درباره ایران در ذهنشان شکل میگیرد و این نماهنگ همین حس را تداعی میکند. موافق هستید؟

شاید سازندگان این نماهنگ دردهای جامعه را تشخیص دادهاند، اما راه درمانش را نمیدانند. نه تنها این ترانهسرا و خوانندگان بلکه مشکل اپوزیسیون ما این است که از واقعیتهای جامعه بسیار دور شده؛ نمیداند وقتی اقشاری از مردم به سطوح آمدهاند به معنای آن نیست که مطالبات آنها هم شبیه به مطالبات اپوزیسیونی است که خارج از کشور زندگی میکند یا مثلا تمام معادلات غرب را پذیرفته. من به عنوان یک شاعر منتقد فکر میکنم نباید به هر کسی اجازه داد به واسطه شهرت یا حمایتهای آنچنانی به مرجع فکری مردم تبدیل شود. ترانهای با یک شعر ضعیف یا معمولی که یک شاعر جوان و کمتجربه آن را سروده، در بوق و کرنا میشود و مسئولان فرهنگی معطل نشستهاند تا استعدادها و جوانهای وطنی در گوشه و کنار کشور با آموختهها و اندوختههای بسیار فراموش شوند. اینجاست که به صورت خودجوش و شخصی شعر میگویم. این شعر من نه سفارشی است و نه از جایی ریشه گرفته؛ اما معتقدم اگر لابهلای مشکلات اقتصادی کشور، مقوله فرهنگ را فراموش نکنیم خیلی راحتتر میتوانیم در مقابل مشکلات بایستیم. معمولا در بحرانهای اقتصادی چیزی که از فهرست اولویتها حذف میشود مسائل فرهنگی و هنری است در حالی که فرهنگ در بدترین شرایط راهگشاست و چیزی که توانست هشت سال جنگ را برای مردم قابل تحمل کند، تبلیغات برآمده از اعتقادات مردم بود و بدون کار فرهنگی دفاع اتفاق نمیافتاد. امروز هم اگر چه جنگ نیست، اما هجمهها آنقدر پیچیده است که اگر کار فرهنگی هدفمند انجام نشود عواقب بدی خواهد داشت. به عبارتی شعر من فقط هشدار به بیگانگان نیست، هشدار به مسئولان داخلی هم هست.

خواننده زن لسآنجلسی سالهای قبل از انقلاب، ترانهای بهنام دو ماهی را خوانده بود که به نظر عاشقانه بود، اما تفسیرهای سیاسی متعددی علیه پهلوی در آن استنباط میشد و بسیاری مردم آن را ترانهای سیاسی تلقی میکردند صرفا از این بابت که از صنایع و زیباییشناسی شعری بهره داشت اما شعر «چهل سال» از این زیباییها تهی است. فکر میکنید چنین شعری با این میزان از شعارزدگی چقدر میتواند تاثیرگذار باشد؟

من درباره نگاه سیاسی این خانم قبل از انقلاب چیزی در خاطرم نیست. ولی آنچه به خاطر دارم شعرهای بسیار محکمی است که برای ایشان سروده میشد. معمولا از ترانه سراهای درجه اول استفاده میکردند و خیلی از آثارشان با مضامین اجتماعی یا عاشقانه ماندگار شده است، اما متاسفانه در سالهای اخیر به خواندن ترانههای سیاسی گرایش پیدا کرد؛ آن هم از نوع سطحی مثل همین ترانه و این نشان میدهد که حتی پیشکسوتان هم حاضرند برای تقابل با نظام اسلامی دست به هر کاری بزنند. به اعتقاد من با همه اینها، ترانه «چهل سال» بسیار اثرگذار است؛ مردمی که در اثر چند روز با بالارفتن نرخ دلار، ثروتشان کاهش چندبرابری پیدا میکند، مردمی که به ستوه آمده و هنوز یک توضیح درست و حسابی نشنیدهاند و در سیل خبرهای مربوط به احتکار، رانتخواری و اختلاسهای نجومی که هرگز جزای درست و معینی نداشته، محاصره شدهاند، با یک اثر سست و شعاری هم ممکن است تحریک شوند.

برای یک جماعت خشمگین اگر شعر حافظ بخوانید تاثیری نخواهد داشت، اما اگر به حاکمیت بد و بیراه بگویید برایتان کف میزنند. من اصلا قصد جوابدادن به این ترانهسرای جوان را نداشتم، اما چون در فضای غبارآلودی منتشر شده و برآمده از تبلیغات عظیمی است که علیه کشور و نظام صورت گرفته، وارد میدان شدم و روی مین رفتم!

امالبنین دیوسالار

ادبیات و هنر

newsQrCode
ارسال نظرات در انتظار بررسی: ۰ انتشار یافته: ۰

نیازمندی ها