داستان مهاجرت معکوس یک معمار به روستای پدریش که خالی از سکنه شده بود.
کد خبر: ۱۱۵۴۷۸۷

اسفیدارک سانیج، نام روستایی است در 60 کیلومتری استان یزد بین دو تپه واقع شده است. مردم این روستا در پی زندگی شهری و دسترسی به امکانات بهتر، کم کم تصمیم به ترک این روستا میگیرند تا جایی که حدود ده سال پیش اسفیدارک تقریباً خالی از سکنه و سکونتگاه شده بود، به طوری که اگر به عکسهای ماهوارهای گوگل از این منطقه در تاریخ ده سال گذشته رجوع شود بجز منطقهای خشک بدون سکونتگاه چیز دیگری عایدتان نمیشود. حال این روزهای این روستا اما با سالهای نهچندان دورش متفاوت است. چند دقیقه قدم زدن در روستای اسفیدارک سانیچ مخصوص در فصل بهار شما را به تماشای باغهایی دعوت میکند که دیوارهایشان نتوانستند از سخاوت درختان میوه سر به آسمان کشیده آنها بکاهند و درختان میوههای تازه را به هر مهمان عبوری از کوچه تعارف میکنند. روستای اسفیدارک بازگشت دوبارهاش به زندگی را مدیون مردی است که ده سال پیش تصمیم میگیرد برخلاف مُد این روزها مهاجرت معکوس کند و جان تازهای به روستای آبا و اجدادیاش بدهد. عباس اسفیداری که آن زمان معمار بوده و خانهای بزرگ در یکی از بهترین نقاط شهر یزد یعنی صفائیه داشته برای احیای اسفیدارک سانیج سختیهای زیادی را متحمل شده است.

آنچه در ادامه میخوانید روایت عباس اسفیداری است از مشکلاتی که پشت سر گذاشته تا اسفیدارک را دوباره سرپا کند.

کولر گازی را با گرمای شدید «آفتاب» یزد عوض کردم

آقای اسفیداری میگوید: و من تصمیم گرفتم روستای پدریم را دوباره آباد کنم در یزد بهترین امکانات را در یکی از محلههای خوب یزد داشتم.

شرایط اما در اسفیدارک 180 درجه متفاوت بود. اینجا تقریبا هیچ چیز نبود. نه آب، نه برق، نه گاز و نه حتی جاده آسفالتی برای عبور و مرور. تنها یک مسیر مالرو به اینجا ختم میشد.

من ساختن سر پناه را بلد بودم اما اینکه مصالح ساختمانی را چگونه به این نقطه برسانم مشکل اصلی بود. بسیاری از آشنایان ابتدا سعی کردند تصمیم من را عوض کنند، اما من بر تصمیمم پافشاری میکردم. بالاخره با یکی از سه پسرم شروع به کار کردیم و مصالح ساختمانی را بار چهارپا میکردیم و به اینجا میآوردیم. با آن مصالح شروع به دیوارکشی دور زمینی که از قبل داشتم کردم. دیوارکشی که تمام شد ساختن خانه را آغاز کردیم.

با اضافه شدن محمد یکی دیگر از پسرانم به ما، کار سرعت گرفت. محمد آن زمان در یکی از شرکتهای زیرمجموعه مس در یزد کار میکرد که پس از تعطیلی معدن مس یزد به ما پیوست. کم کم جاده کشیده شد و برق و گاز هم به اینجا رسید تا شرایط برای ما مناسبتر از گذشته شود. پس از اتمام ساختوساز با دریافت وام 20 میلیون تومانی از طریق بسیج سازندگی شروع به گسترش کسبوکار در اینجا کردیم.

چهارفصل سال مشغولیم

در کنار کشاورزی با توجه به زمینهایی که در اختیار داشتیم پرورش شترمرغ، گوسفند و حتی ماهی قزلآلا را راهاندازی کردیم. آبی که از قنات بالا در بهار برای کشاورزی در باغات سرازیر میشود را ابتدا به حوضچههای پرورش ماهی هدایت میکنیم. بعد از گذر از این حوضچهها در ادامه راه برای آبیاری درختان و باغات استفاده میشوند که قزلآلاهایی درشت و بدون تلفات در سهماهه اول سال نصیب ما میکند.

سهماهه دوم سال یعنی در فصل تابستان میوهها آماده برداشت هستند و اکثر زمان ما به رسیدگی به درختان میوه و چیدن میوهها از باغات سپری میشود. شش ماه دوم سال هم رسیدگی به گوسفندان و شترمرغها وقت ما را پر میکند.

ابتدای حضور ما اینجا کاملاً متروکه شده بود، اما پس از حضور ما، خانوادهها برای تفریح و بعد کار به اینجا کوچ کردند. در حال حاضر بیش از 20 خانوار در روستای اسفیدارک ساکن هستند و خانههای زیبا برای خود در این منطقه ساختند که اینجا را تبدیل به تفریحگاهی برای اقوامشان کرده که در ایام تعطیل علاوه بر تازه کردن دیدارها از آب و هوا و باغات اسفیدارک لذت میبرند.

مسلم سروندی

اقتصاد

newsQrCode
ارسال نظرات در انتظار بررسی: ۰ انتشار یافته: ۰
فرزند زمانه خود باش

گفت‌وگوی «جام‌جم» با میثم عبدی، کارگردان نمایش رومئو و ژولیت و چند کاراکتر دیگر

فرزند زمانه خود باش

نیازمندی ها