در یادداشتی اختصاصی برای جام جم آنلاین مطرح شد
مسیری که در حالت عادی بین نیم ساعت تا 40 دقیقه طول میکشد. ازدحام مردمی که ریخته بودند در خیابان برای بدرقه شهدا باعث شد که این زمان کمتر از یک ساعت به چند ساعت تبدیل شود. همین نشان میدهد چه جمعیتی برای استقبال از این بقایای پیکرها به خیابانهای جنوب تهران ریخته بود. نیروهای ناجا هم قرار بود این وضعیت را طوری سامان دهند که هم تریلیها به مقصدشان برسند و هم مزاحم مردم نشوند و افسری که بعدها تصویرش دست به دست بین میلیونها ایرانی چرخید یکی از همینها بود. او مامور شده بود انتظام بخشی از مسیر را به عهده بگیرد اما ظاهرا تابوتهای پیچیده در پرچم سه رنگ روی تریلیها، دل او را هم مثل خیلی از مردم برده بود. دو راهی عجیبی بود: ایستادن سر پُست یا چسبیدن به تریلیها. افسر داستان ما دست به کاری زد که هر دو را داشته باشد. کاری که احتمالا از روی اخلاص بود و همین هم باعث شد دیده شود. پا گذاشت روی همه حجابهای نفس خودش. درست مثل یک مراسم کامل نظامی. افسر ناجا با لباس سبز نظامی خودش که برای سامان دادن به نظام و انتظام جمعیت در حاشیه خیابان جمهوری ایستاده نباید پستش را ترک کند، در حالی که به پهنای صورت اشک میریزد دست بالا میبرد و برای تابوتهای پیبچیده در پرچم سه رنگی که از چند متریاش میگذرند، احترام نظامی میگذارد. انگار فرمانده به بازدید آمده و دارد از نیروهایش سان میبیند. افسر خیلی جوانتر از آن است که سالهای جنگ را درک کرده باشد اما انگاری کاریزما و ابهت فرمانده خیلی بیشتر از این حرفهاست. ابهتی که از خلال روزها و سالهای دهه 60 پیچیده در تونل زمان جلو آمده و بر جان جمعیت زیادی در پایتخت از جمله افسر بامعرفت نشسته و دارد غبار از چهره پاک میکند. حالا خبر رسیده انگار دوباره قرار است بوی کاروان شهدا در کوچه و خیابانهای شهر بپیچد... .
خبرش از هفته قبل آمد. سردار سیدمحمد باقرزاده که حالا دو دههای است که نامش با تفحص گره خورده هفته قبل خبرهای خوشی داده بود. باقرزاده که نام قبلیاش میرفیصل بود و در واکنش به همنامی به سران سعودی نامش را به سیدمحمد تغییر داده بود بیستم تیرماه برای تبادل تعدادی از پیکرهای شهدا با کشتهشدگان عراقی به مرز خسروی رفته بود. سردار در بخشهایی از این مراسم گفته بود: «با دوستان عراقی برای تقویت تجهیزات و نفرات و هم برای تکمیل اطلاعات و توسعه میدان فعالیتها توافق کردیم. قرار شد تا در کردستان عراق در سه حوزه حاج عمران، پنجوین و منطقه ماووت و همچنین در جبهه میانی که ما جبهه غرب میگوییم و عراقیها آن را واسط میگویند، فعالیتها توسعه پیدا کند. علاوه بر منطقه مندلی، منطقه زرباطیه هم اضافه شد و در جنوب هم کار تفحص کماکان ادامه دارد و از نظر تجهیزات تقویت میشود. نکته جالب در صحبتهای سردار باقرزاده اشاره او به همکاری طرفهای عراقی است. اجازه بدهید یک دور حرفهای باقرزاده را با هم مرور کنیم: «خوشبختانه مذاکرات در حوزههای مختلف خوب بوده است و ما به نتایج مثبت رسیدیم؛ از جمله برای تکمیل و تقویت فعالیتها قرار شد که برادر عزیزمان ابومهدی مهندس فرمانده عالی نیروهای حشد الشعبی به ما برای این فعالیت هاکمک بکنند و انشاءا... کار تفحص تقویت خواهد شد. در اقلیم کردستان هم که دوستان کرد، کماکان ما را یاری خواهند داد.» باقرزاده در صحبتهای خود اشارهای به همکاری فرمانده نیروهای حشدالشعبی عراق کرده است. ابومهدی مهندس معروف به ابومهندس روابط نزیدیکی با ایران دارد. شاید بد نباشد بدانید او ارادت زیادی به سردار قاسم سلیمانی دارد.
چه شهدایی در خسروی تبادل شدند؟
طبق صحبتی که فرمانده کمیته جستوجوی مفقودین ستاد کل نیروهای مسلح داشته، جزئیات پیکرهایی که در هفته گذشته در مروز خسروی تبادل شدهاند به این شرح است: ۴۲شهید مربوط به منطقه عملیاتی مندلی حد فاصل مناطق ارتفاعات گیسکه، ۴۰۲، سام واپا، حران و صلاحالدین (ارتفاعات اخیر از مناطقی در خاک عراق محسوب میشود) علاوه بر این، پیکر ۱۸شهید هم در محور غرب تفحص شده بودند. با این تفاصیل مردم شهرهای قصرشیرین و سرپل ذهاب در هفته گذشته در مجموع از پیکر ۶۰ استقبال کردهاند که در همان شب هم مراسم وداع با پیکرهای این شهدا در این دو شهر برگزار شده است. این شهدای مربوط به عملیاتهای مسلمبن عقیل(ع)، کربلای۶ و تک دشمن در فروردین سال ۶۵ است. این پیکرها از منطقه مندلی واقع در استان دیاله عراق توسط گروههای عملیاتی کمیته جستوجوی مفقودین کشف شدهاند. پیکر این 60 شهید امروز به معراج شهدای تهران منتقل میشود و مردم تهران میتوانند برای زیارت این شهدا بین اذان ظهر تا مغرب به معراج مراجعه کنند.
تحویل پیکر80 عراقی
برابر هماهنگیهای به عمل آمده در برابر این تعداد از پیکر شهدا، اجساد ۸۰ عراقی کشف شده توسط نیروهای ایرانی هم در این مراسم تحویل مقامات عراقی شده است.
یک گروه دیگر از شهدا در راه ایران
به غیر از شهدایی که هفته گذشته وارد ایران شدند چهارشنبه این هفته هم تعداد دیگری از شهدا راهی وطن میشوند. طبق چیزی که کمیته جستوجوی مفقودین ستاد کل نیروهای مسلح اعلام کرده این پیکرها در جبهه جنوب تفحص شدهاند و فردا بیست و هفتم تیرماه از مرز بینالمللی شلمچه وارد خاک میهن میشوند. با این احتساب مردم شهرهای خرمشهر و آبادان به استقبال شهدا میروند. پیکرهایی که هفته گذشته وارد ایران شدهاند به همراه پیکرهایی که فردا وارد خاک وطن میشوند، پس از مراسم استقبال، همگی مورد شناسایی تخصصی قرار میگیرند تا در صورت شناسایی، به خانوادههای آنها تحویل داده شوند.
همکاری طرف عراقی
با توجه به همکاریهای زیادی که ابومهندس برای تفحص شهدای ایرانی در خاک عراق داشته شاید بد نباشد او را بیشتر بشناسیم. نام او جمال جعفر محمدعلی آلابراهیم است. 64ساله متولد القرنه در بصره. پدرش عراقی و مادرش ایرانی است. دبستان و دبیرستان را در بصره گذراند. پنج سال قبل از انقلاب ایران وارد دانشکده فناوری بغداد شد. بعدها هم در رشته علوم سیاسی، کارشناسی ارشد و دکترا گرفت. او بعد از حوادث ماه رجب ۱۹۷۹ که به دستگیری محمدباقر صدر و بهقدرترسیدن صدامحسین در عراق انجامید تحت تعقیب قرار گرفت. در نتیجه مجبور به مهاجرت به کویت در سال ۱۹۸۰ شد. سپس سال 1983و بعد از انفجار سفارت آمریکا و سفارت فرانسه، نامش در فهرست متهمان مشارکت در این انفجارها قرار گرفت و به همین دلیل مجددا مجبور به مهاجرت شد و این بار به ایران آمد. او در حالی وارد ایران شد که حدود سه سال از جنگ میگذشت. او از سال ۱۹۸۵ تا ۲۰۰۲ در سپاه بدر و مجلس اعلای عراق فعال بود. آمریکاییها او را متهم میکنند که از سال ۲۰۰۷ به فعالیت علیه نیروهای آمریکایی مشغول بوده و به همین جهت در سال ۲۰۰۹ نام او را وارد لیست تحریمها کردند. او در حال حاضر فرمانده میدانی نیروهای بسیج مردمی عراق است که به حشدالشعبی معروفند. ابومهندس در یک مصاحبه مشهور خود را سرباز قاسم سلیمانی خوانده است.
بوی سیب میاد!
یکی از قطعاتی که برای شهدا خوانده شده و خیلی هم دست به دست شده، قطعهای است که فریدون آسرایی برای شهدایی خوانده که پیکرهایشان بعد از سالها به کشور باز میگردد. شعر این ترانه که توسط عبدالجبار کاکایی سروده شده ناظر به بقایایی است که از پیکر شهدا باقی مانده و حالا تحویل خانوادهها میشود. همین الان که دارید این گزارش را میخوانید عبارت «تابوتای یه اندازه تو هر کدوم یه سربازه» را در گوگل سرچ کنید و این قطعه را بشنوید هرچند احتمالا آن را بارها از رادیو و تلویزیون شنیدهاید. در بخشهایی از این ترانه میخوانیم:
تابوتای یه اندازه/ تو هرکدوم یه سربازه
باده که شیون میزنه/ ابره که بر تن میزنه
تابوتا خیسِ آب میشن/ دسته گلا خراب میشن
می پیچه تو شهر و دهات/ عطر سلام و صلوات
مادرا از خدا میخوان/ با گریه و دعا میخوان
تابوتاشونُ باز کنن/ بچه هاشونُ ناز کنن
اما بویی عجیب میاد/ بو کنی بوی سیب میاد
بازگشت بعد از 36 سال
هرچند جنگ 30 سال قبل به پایان رسید، اما هنوز بعد از سه دهه بوی شهید میآید. نمونهاش شهید محمد عزیزی و محمد مهرورز که پیکرهایشان همین هفته گذشته شناسایی شد. خانوادههای این شهدا هفته گذشته بعد از 36 سال چشمانتظاری، پیکر شهدای خود را تحویل گرفته و با آن دیدار کردند. محمد عزیزی فرزند عباسعلی متولد 1340 بود که از خوزستان به جبهه اعزام شده بود. محمد در 21سالگی در سال ۱۳۶۱ در عملیات رمضان و در منطقه عملیاتی شرق بصره به شهادت رسید. با این احتساب پیکر او بعد از 36 سال تحویل خانوادهاش میشود.
شهید محمد مهرورز فرزند مروت علی از دیگر شهدایی بود که خانواده خود را بعد از 36 سال از چشمانتظاری درآورد. او متولد ۱۳۴۳ بود که بهطور داوطلبانه از تهران اعزام شده بود. او هم در 18 سالگی در سال 1361 در عملیات مسلم بن عقیل به شهادت رسید. پیکر این شهید هم بعد از شناسایی هفته گذشته در تهران تشییع و در گلزار شهدای تهران به خاک سپرده شد.
محمدصادق علیزاده
در یادداشتی اختصاصی برای جام جم آنلاین مطرح شد
در یادداشتی اختصاصی برای جام جم آنلاین مطرح شد
سید رضا صدرالحسینی در یادداشتی اختصاصی برای جام جم آنلاین مطرح کرد
در یادداشتی اختصاصی برای جام جم آنلاین مطرح شد
در استودیوی «جامپلاس» میزبان دکتر اسفندیار معتمدی، استاد نامدار فیزیک و مولف کتب درسی بودیم
سیر تا پیاز حواشی کشتی در گفتوگوی اختصاصی «جامجم» با عباس جدیدی مطرح شد
حسن فضلا...، نماینده پارلمان لبنان در گفتوگو با جامجم:
دختر خانواده: اگر مادر نبود، پدرم فرهنگ جولایی نمیشد