در یادداشتی اختصاصی برای جام جم آنلاین مطرح شد
ساعت ده دقیقهای به 10 شب مانده بود. ستوان آلفرد افسر گشت ویژه بزرگراه وقتی به شورلت مشکی نزدیک شد تا علت توقف را سوال کند. با صحنه وحشتناکی مواجه شد. جسد خونآلود مردی پشت فرمان قرار داشت. ستوان یک قدم عقب کشید و اسلحهاش را از قلاف بیرون آورد، بلافاصله گروهبان ادوین هم به او اضافه شد. هر دو بادقت به خودرو نزدیک و نزدیکتر شدند. ضمن اینکه اطراف را هم زیر نظر داشتند. در آن شب تاریک تابستانی سکوت مطلقی حکمفرما بود و گاهی صدای غرش موتور خودرویی سکوت را میشکست آنها با جسدی در خودرو روبهرو شدند که باشلیک دو گلوله به سینه و سرش به قتل رسیده بود.
ستوان آلفرد موضوع را به مرکزپلیس اطلاع داد و دقایقی بعد چند خودروی پلیس محل را تحت کنترل درآوردند و کارآگاهان پلیس جنایی به سرپرستی کمیسر جان سیریو تحقیقات خود را پیرامون این جنایت آغاز کردند.
مدارک همراه مقتول نشان میداد وی جوزف لین 35 ساله و مهندس پرواز است.
شواهد اولیه حکایت از آن داشت که مدت زمان زیادی از وقوع قتل نمیگذرد و تیراندازی از فاصله بسیار نزدیک انجام شده است.
در تحقیقات اولیه هیچ ردی از قاتل یا قاتلان به دست نیامد. اما آنچه ذهن کمیسر جان سیریو و همکارانش را به خود مشغول کرد وجود بسته مواد مخدر و یک سلاح کوچک کمری در داخل داشبورد خودرو بود و اینکه هیچ سرقتی در کار نبوده و کیف دستی مقتول دست نخورده در صندلی عقب قرار داشت.
تحقیقات در صحنه جنایت ساعتها به طول انجامید و سپس جسد به پزشکی قانونی انتقال یافت و ادامه تحقیق پیرامون این جنایت مرموز به روز بعد موکول شد.
کمیسر سیریو و همکارانش ابتدا به تحقیق پیرامون شناسایی هویت مقتول پرداختند. با توجه به مدارک همراه او این کار خیلی سخت نبود.
محل کار وی در معاونت فنی کنترل نهایی پرواز فرودگاه و محل سکونت او نیز در یک خانه ویلایی زیبا در خیابان 44 منطقه اوهایر بود. کارآگاهان در قالب دو تیم، تحقیق در محل سکونت و کار جوزف را آغاز کردند. یک اکیپ هم به بررسی سوابق و شناسایی خانواده و دوستان او پرداختند.
تحقیق از محل سکونت وی نشان میداد که جوزف به تنهایی زندگی میکرده، سرش به زندگی خودش گرم بوده و ارتباط خوبی با همسایگان داشته است.
ماریا پیرزنی که در همسایگی جوزف زندگی میکرد به کارآگاهان گفت: جوزف مرد خوبی بود. خیلی کم حرف میزد و سرش به کار خودش بود.آخرهای هفته دخترش را نزد خودش میآورد و در کنار او بسیار خوشحال بود. گاهی هم دوستانش را دعوت میکرد و با یک دختر موطلایی بهنام جینا دوست بود که چند بار او را اینجا دیدم.
ماریا همچنین یادآور شد؛ که جوزف علاقه زیادی به ماشین داشت و خودرویش را را زیاد عوض میکرد، شاید هم در کار خرید و فروش ماشین بود. او هرگز در مورد کارهایش صحبت نمیکرد و ما فقط میدانستیم مهندس است و در فرودگاه کار میکند. وی با اطمینان گفت؛ هرگز جوزف را در حال استعمال مواد مخدر و حتی سیگار ندیده است.
تحقیقات در محل کار جوزف هم حکایت از این داشت که وی بیش از هفت سال سابقه کاری داشته و در این مدت نیز رفتاری غیرطبیعی از او مشاهده نشده است. فقط غیبت غیرموجه، تاخیر در ورود وتعجیل در خروج از مواردی بوده که در پرونده وی ثبت شده است. تحقیق از همکارانش نیز بیانگر این موضوع بود که جوزف در محل کارش کم حرف بوده و در عین حال کارش را بخوبی انجام میداده و حاشیه نداشته است.
مک، همکار نزدیک جوزف درباره اخلاق و رفتار وی در محیط کار گفت: جوزف کمحرف، خودخور و در عین حال عصبی و تندخو بود. او خیلی زود از کوره درمیرفت. او بسیارخوشگذران و ولخرج بود. به خودش خوب میرسید و همیشه لباسهای گرانقیمت و مارکدار میپوشید. شاید هم این کار را برای آرام کردن خودش میکرد.
جوزف خیلی کم در مورد زندگی خصوصیاش حرف میزد. ولی چون سالها با هم همکار و دوست بودیم گاهی که خیلی کلافه میشد، با من درد دل میکرد. با اینکه از همسرش جدا شده بود ولی هنوز هم او را دوست داشت و تلاش میکرد دوباره او را به زندگیاش برگرداند.
بخصوص به خاطر دخترشان الیا. جوزف عاشق الیا بود و وقتی درباره او حرف میزد حالش خوب میشد و چشمانش از خوشحالی برق میزد. او برای آخر هفتهها و دیدن الیا لحظهشماری میکرد و دیوانهوار او را دوست داشت و به قول خودش زندگیاش در او خلاصه میشد.
حمید موفق
در یادداشتی اختصاصی برای جام جم آنلاین مطرح شد
در یادداشتی اختصاصی برای جام جم آنلاین مطرح شد
در یادداشتی اختصاصی برای جام جم آنلاین مطرح شد
نماینده جنبش جهاد اسلامی فلسطین در ایران در گفتگوی تفصیلی با جام جم آنلاین مطرح کرد