پای درد دل قربانیان اسیدپاشی

خرید اسید به راحتی آب خوردن

هر چند راه‌های پیشگیری از وقوع جرم اسیدپاشی در جامعه متفاوت است،اما باید ابتدا دلیل اصلی افزایش جرم و ناامنی را در جامعه مورد بررسی قرار دهیم و در مرحله بعد، راه‌های پیشگیری از آن را مشخص کنیم؛ چرا که همیشه تشدید مجازات ‌های قانونی نمی‌تواند باعث کاهش آن جرم شود.
کد خبر: ۱۱۴۱۷۱۳

شاید فرهنگسازی یکی از عواملی باشد که با گسترش آن در جامعه کمتر شاهد چنین جرایم خشنی باشیم. این در حالی است که بیشتر صاحبنظران و جرم شناسان معتقدند شدت مجازات باعث کاهش جرایم نمیشود.

در مورد جرم اسیدپاشی به نظر میرسد از یکسو با افکار و اذهان و سرشت جنایتکارانه و ضداجتماعی روبهرو هستیم و از سوی دیگر، افرادی با این ویژگیها با دقت و زیرکی منفی ابزار انجام جرم را به نحوی انتخاب میکنند که حداقل ضایعه را برای خودشان و حداکثر را برای قربانی در پی داشته باشد؛ لذا شدت مجازات برای این جرم خاص خبیثانه توصیه شده است.

همچنین از نظر روانشناسی جزایی یا کیفری، مرتکبان چنین جرم عمدی که ضایعات دردناکی را به دنبال دارد، باید یک شرایط خاص روحی داشته باشند و نمیتوان عوامل این جرم را فقط فقر مالی یا عوامل عاطفی دانست. مرتکبان چنین جرایمی دارای خشم بسیار عمیقی هستند و باید مطالعات روانشناسی قوی روی مرتکبان این جرم انجام و علتیابی شود و این علتیابی را مورد تجزیه و تحلیل علمی قرار داد. این در حالی است که برای پیشگیری از وقوع اسیدپاشی در جامعه، دولت باید اقدامات پیشگیرانه را برای جلوگیری از دسترسی آسان افراد به اسید انجام دهد.اقداماتی باید به عمل آید که مانند سلاح، دسترسی به اسید و استفاده از آن برای اعمال مجرمانه محدودتر و سخت تر شود تا دیگر فردی برای انتقامگیری به سمت استفاده از اسید پیش نرود .

دکتر محمود آخوندی که پدر علم آیین دادرسی کیفری ایران است اعتقاد دارد باید مجازاتهای متناسب، لازمالاجرا و قطعی برای مرتکبان اسیدپاشی اعمال شود. همچنین دولتها باید به جای اعمال مجازاتهای گوناگون، اقدامات پیشگیرانه و مجازاتهای ترمیمی را در نظر بگیرند.

علی نجفی توانا، استاد دانشگاه و وکیل دادگستری نیز معتقد است جرم اسیدپاشی در کشور ما مهار نشده، بلکه روند رو به رشد دارد.

وی میگوید: برای جلوگیری از جرم اسیدپاشی باید در کنار مجازاتهای اسلامی، مجازاتهای عرفی را هم لحاظ کنیم و همچنین امکان مطالبه خسارت معنوی را فراهم آوریم.

تشدید مجازات تاثیری در کاهش جرم اسیدپاشی ندارد، ولی میتوان در کنار مجازات اسلامی، مجازات عرفی را تعیین کرد. همچنین باید ساز و کاری فراهم آورد که امکان طرح دعوای مطالبه خسارت معنوی نیز فراهم شود.

این حقوقدان یادآور میشود: برای مقابله با جرم اسیدپاشی باید همانند جرایم جنسی، امکان مطالعه جامعهشناختی و جرمشناختی فراهم آید و با شناخت انگیزههای ضداجتماعی، روشهای علمی مورد استفاده قرار گیرد و دست از اعمال مجازات به تنهایی برداریم زیرا مجازات جواب مناسبی نیست.

عروسی که قربانی اسید پاشی شد

مرضیه ابراهیمی 23 مهر 93 فقط 25 بهار از زندگیاش گذشته بود که در خیابان توحید، نبش مهرداد در شهر اصفهان قربانی اسید پاشی از سوی فردی غریبه قرار گرفت. او قبل از این حادثه در بیمارستان ماما بود و برای خود برنامهها داشت. اما یک حادثه او را از دنیای زیبایی که برای خودش ساخته بود، دور کرد. او یکی از چهار زنی بود که در آن سال در شهر اصفهان مورد اسیدپاشی قرارگرفت. هر چند با گذشت بیش از چهارسال از این ماجرای تلخ، متاسفانه هنوز اسیدپاش شناسایی و بازداشت نشده اما این حادثه باعث نشد او با دردهای زندگی نسازد. مرضیه به زندگیاش ادامه داد و حتی سال گذشته با مرد مورد علاقهاش ازدواج کرد و به خانه بخت رفت.

او درباره پدیده اسیدپاشی میگوید: اسیدپاشی دردی نیست که با یک دوره درمان و با چند عمل جراحی به پایان برسد. دردی است که تا پایان عمر با آن درگیریم و علاوه بر آن که زیبایی ظاهر را تحت تاثیر قرار میدهد دردهای جسمی و عوارض فراوانی را برای ما قربانیان ایجاد میکند.

مرضیه امیدوار است در قوانین و مجازاتهای مربوط به اسیدپاشی تجدید نظر شود و مجازاتهای مربوط به آن افزایش یابد. امیدوار است روزی فروش و عرضه اسید ممنوع شود که کسی آن را براحتی تهیه نکند تا با آن رنگ سیاهی به زندگی دیگران بپاشد. همانطور که خرید و فروش مشروبات الکلی و حمل آن مجازات دارد باید حاملان و خریداران و فروشندگان غیرمجاز اسید نیز چنین مجازاتی را تحمل کنند.

این قربانی اسید پاشی میگوید: شرایط قصاص نیز عملا طوری است که امکان اجرای آن وجود ندارد. اگر نگاهی به زندگی قربانیان اسیدپاشی بیندازید، میبینید بسیاری از آنها نتوانستهاند حق خود را آنطور که باید  از قانون بگیرند. بنابراین لازم است در این قوانین بازنگری شود. علاوه بر این که قوانین باید بازدارندهتر شود معتقدم مجازاتهای مربوط به قربانیان اسیدپاشی نیز باید بیشتر در جامعه اطلاعرسانی شود تا افراد از عواقب آن باخبر شوند.

مرضیه ادامه داد: اسید نه سلاح سرد است و نه سلاح گرم، این مایع خطرناک میتواند تمام زندگی یک فرد را نابود کند و حالا من به عنوان یک قربانی و فردی که زندگیاش نابود شده میخواهم قانون از ما حمایت کند. بهانههای اسید پاشها عمدتا دم دستی و زودگذر است. با قربانیان اگر صحبت کنیم بسیاری از آنها به خاطر حسادت همکار، اختلاف نظر با جاری، عقده، کینه، اختلافات خانوادگی و... قربانی اسیدپاشی شدهاند. بنابراین طبیعی است اگر اسید براحتی در دسترس آنها قرار نداشته باشد از این تصمیم منصرف خواهند شد و از سوی دیگر هزینه بالای ارتکاب جرایم نیز میتواند آنان را از تصمیم خود منصرف کند.

مادر و دختر، قربانیان اسیدپاشی

زیور هم یکی دیگر از قربانیان اسیدپاشی است. او سال 90 همراه دختر 18 سالهاش در خانه بودند که توسط برادر همسرش، مورد حمله اسیدپاشی قرار گرفت. دختر 18 ساله زیور، یثری نام داشت که تنها 18 روز پس از حادثه اسیدپاشی براثر صدمات ناشی از حادثه، جان خود را از دست داد؛ اما زیور زنده ماند تا با دردها، رنجها و امیدهایش زندگی را سپری کند.

او به ایسنا میگوید: شنیدن هر خبراسید پاشی مرا به همان روزی میبرد که من و دخترم با اسید سوزانده شدیم.

زیور ادامه داد: حالا که به دردهایی که تحمل کردهام نگاه میکنم معتقدم اگر به آن موقع برمیگشتم و حق انتخاب داشتم حاضر بودم با اسلحه به سرم، شلیک میکردند و زندگی ام تمام میشد اما زجر اسید را نمیکشیدم.در این سالها سر کوچکترین نه گفتن و اختلافات در جامعه ، اسید پاشی اتفاق میافتد و میتوان گفت که این مسأله در جامعه ما شایع شده و محدود شدن فروش اسید یکی از کارهایی است که واقعا میتواند در کم شدن این گونه حوادث تاثیر گذار باشد و آن دسته از مشاغلی که به اسید نیاز دارند هم باید طی سازوکاری با سند و مدرک اسید را خریداری کنند تا این مایع خطرناک براحتی در دسترس همه نباشد.

وی ادامه داد: من و دیگر قربانیان اسیدپاشی آسیب خودمان را دیدیم و کس دیگری جز ما که مورد اسیدپاشی قرار گرفتهایم، نمیتواند این درد را درک کند. عمق این فاجعه را فقط افرادی که خودشان قربانی اسیدپاشی شده اند درک میکنند. از مسئولان میخواهم خریدو فروش اسید را ممنوع کنند. از نمایندگان مجلس و مسئولان درخواست میکنم از دسترس خارج شدن اسید را پیگیری کنند تا چنین حوادث مشابهی رخ ندهند.

وی میگوید:همیشه با خودم میگویم کاش اتفاقی که برای من افتاد برای هیچ فرد دیگری رخ ندهد؛ چراکه هرطوری هم که بشود نباید با یک انسان چنین برخورد کرد و از او انتقام گرفت یا عقدههای شخصی را سرش خالی کرد . اسیدپاشی روشی ناجوانمردانه است و اگر نظر من را بخواهی مرگ بهتر است تا اسیدپاشی.

زیور ادامه داد: بعد از هفت سال هنوز پرونده اسیدپاشی من باز است ، در حالی که چشمها و صورتم را از دست داده ام حکم رأی باز ده ساله برای فردی که رویم اسیدپاشید صادر کردهاند که براساس این حکم، اسیدپاش امتیازهایی گرفته و میتواند از امکان اشتغال و درآمدزایی در پوسته خارجی زندان برخوردار شود و آن طور که من شنیدهام او در هفته سه روز را خارج از زندان به سر میبرد که این بیتوجهی قانون، برای من از درد اسید بدتر است.

این قربانی اسیدپاشی ادامه داد: ما رها شدهایم و کسی نمیپرسد ما حالا چه میکنیم، اگر همواره اینطور باشد که برخوردی صورت نگیرد و ترسی در دل اسیدپاش نیفتد آنوقت هرفردی با کوچکترین مسالهای به سمت اسید پاشی میرود و در واقع فایده جرم را از هزینهاش بیشتر میبیند. وقتی میگوییم قصاص یعنی تکرار همان دردهای ما. بنابراین آن فرد نیز باید چیزهایی که ما از دست دادهایم را از دست بدهد تا هم خودش هم عواقب چنین اقدامی را احساس کند.

اسیدپاشی خواستگار کینه جو

بیست و هشتم اسفند 96 بود. شهروندان خودشان را برای استقبال از بهار و سال نو آماده میکردند. من و مادرم هم شال و کلاه کردیم تا برای خرید عید به بازار شهر تبریز برویم. اشتیاق خرید عید را داشتم. زودتر از مادرم آماده شدم و بیرون رفتم تا او نیزبه من ملحق شود. همین که پایم را جلوی در گذاشتم با صحنه عجیبی روبهرو شدم. محمد، خواستگاری که از من جواب رد شنیده بود مقابلم ایستاده بود. او خواستگار سمجی بود. با دیدن او دلم ریخت. خواستم پا پس بکشم و به خانه بروم که فریاد زد بیا سوار خودرویم شو میخواهم با تو حرف بزنم. خودش داخل خودرو نشست. به گمان اینکه واقعا میخواهد حرف بزند و کاری با من ندارد سمت خودرو رفتم. همین که صورتم را سمت شیشه بردم و به مزاحمتش اعتراض کردم، در را بازکرد و به زور مرا داخل خودرو کشید.

مستقیم به سمت اتوبان حرکت کرد و بعداز طی مسافتی کنار خیابان نگه داشت، قمه بزرگی را درآورد و تهدید کرد سرم را میبرد. دستم را برای محافظت از خودم جلو بردم که قمه را روی انگشتانم قرار داد و مرا زخمی کرد. التماس کردم و فریاد زدم رهایم کند که بی نتیجه بود.

صندلی ماشین را خواباند و روی سینهام نشست و از پشت سرش یک بطری برداشت. اول فکر کردم، آب است و میخواهد مرا بترساند، اما اسید را وحشیانه روی من ریخت و به کنار اتوبان پرتم کرد و گفت "حالا که قبول نکردی، با من ازدواج کنی نباید کسی تو را دوست داشته باشد و با تو ازدواج کند". او مرا در همان حال رها کرد و رفت. چند رهگذر به دادم رسیدند و مرا به بیمارستان بردند. من قربانی عشقی یک طرفه شدم.

حسادت زنانه با اسیدپاشی گره خورد

فاطمه دو ترم مانده بود درس و دانشگاه را تمام کند که پای خواستگاری به خانهشان باز شد. آنها با هم حرف زدند و بعد از چند جلسه رفت و آمد خانوادهها پای سفره عقد نشستند. خوشحال از این بودند که تا یک سال دیگر درس و دانشگاه فاطمه تمام میشود و به خانه بخت میروند، اما غافل از این که یک حسادت زنانه همه چیز را بر هم میزند و توفانی به پا میکند. همه چیز از شبی رقم خورد که فاطمه به مهمانی خانه برادرش در افسریه تهران رفت. شب را آنجا ماند غافل از اینکه صبحی تلخ برایش رقم میخورد. در خواب و بیداری بود که سوزش عجیبی را در سر، چشمانش، صورت و بدنش احساس کرد. از جایش که بلند شد بسختی حرکت میکرد و بدنش میسوخت. تنها چیزی که یک لحظه توجهش را جلب کرد صدای عروس خانواده بود که گفت آخر انتقامم را گرفتم و بعد لباسهای مردانهای که به تن کرده بود را با لباسهای زنانه اش عوض کرد و از خانه بیرون زد تا فرار کند که نتوانست و با آمدن پلیس بازداشت شد. هر چند عروس اسیدپاش بازداشت شد، اما همواره در تحقیقات قضایی ـ پلیسی مدعی بود دست به اسیدپاشی نزده و مردی این کار را کرده است. این در حالی بود که شواهد حاکی از اسیدپاشی عروس کینه جو بود. حالا نزدیک به یک سال از این ماجرای تلخ گذشته است، اما کابوسهای آن شب از ذهن فاطمه دور نمیشود. از نگاه کردن به آینه و دیدن چهره سوختهاش وحشت دارد. امید و آرزوهای زیادی برای خود و شوهرش داشت. درس و دانشگاه را رها کرده است و دیگر دلخوشی در زندگیاش نیست. باورش نمیشود حسادتهای عروس خانواده به زندگی او، این بلا را به سرش آورده است. هروقت دلش میگیرد و بیرون از خانه میرود با توری سیاه چهره اش را میپوشاند تا کسی چهره سوخته او را نبیند و هزاران افسوس به حالش نخورد. دنیای او و آیندهاش پر از ابهام و تاریکی است .

راز سر به مهر اسیدپاشی

همیشه اسیدپاشی با مصدومیت فرد پایان نمیگیرد و چه بسا باعث میشود قربانی اسیدپاشی جانش را بر اثر شدت جراحات از دست بدهد. یکی از قربانیان اسیدپاشی که جانش را از دست داد، مرد 35 سالهای به نام علی اکبر بود.

او در یک شب زمستانی و زمانی که همسرش به ملاقات مادر بیمارش رفته بود ، همراه پسر هفت ساله همسرش و مردصاحبخانه در خانه بودند. آن شب سه نفری با هم شام خوردند و در خانه اجارهای در یکی از محلههای شهر بابل خوابیدند، غافل از اینکه چه سرنوشت تلخی در انتظارشان است. نیمهشب صدایی شنید، همین که بیدار شد تا بفهمد ماجرا از چه قرار است، هدف اسیدپاشی افرادی ناشناس قرار گرفت. مجرمان روی او و پسر همسرش اسید پاشیدند و فرار کردند. با صدای "سوختم سوختم" آنها همسایهها به کمکشان آمدند و آنها را به بیمارستان منتقل کردند. پسر خردسال به دلیل این که سوختگی کمی داشت بعد از چند هفته بستری بودن در بیمارستان مرخص شد، اما سوختگی علیاکبر به حدی بود که باید در بیمارستان دیگری تحت درمان قرار میگرفت. بنابراین خانوادهاش او را برای ادامه درمان به بیمارستان مطهری تهران منتقل کردند. او بعداز 58 روز جدال با مرگ فوت کرد، بیآنکه بتواند بگوید اسیدپاشها را شناخته است یا نه!

newsQrCode
ارسال نظرات در انتظار بررسی: ۰ انتشار یافته: ۰

نیازمندی ها