در گفتگو با جام جم آنلاین مطرح شد
فیلمهای جشنواره امسال به لحاظ انتخاب سوژه طیف وسیعی از مضمونهای مختلف را دربرمیگرفت و بیشتر آنها به لحاظ تکنیکی توانسته بودند حداقل توقعات را برآورده کنند. در جشنواره امسال موضوع داعش در فیلمهای به وقت شام، امپراطور جهنم، کامیون و زنانی با گوشوارههای باروتی پرداخته شده بود و سینمای جنگ نیز با فیلمهای سرو زیر آب، تنگه ابوقریب، ماهورا و بمب یک عاشقانه حضور پررنگی داشت. گرچه به نظر میرسد همچنان بخش عمدهای از فیلمهای جشنواره امسال را سینمای اجتماعی تشکیل داده بود. آنچه در پی میآید نگاهی اجمالی به برخی آثاری است که در جشنواره امسال روی پرده رفت.
اتاق تاریک
روحا... حجازی در آخرین ساخته خود سراغ موضوعی رفته که کم و بیش در سینمای ایران داستان بکری دارد: «کودک آزاری». اما فیلم به عمد نمیخواهد خودش را درگیر مسائل ژورنالیستی معمول کند و بنابراین به داستان و آدمهایش سمت و سویی دیگر داده است. حضور ساعد سهیلی و ساره بیات به عنوان زن و شوهر به همان اندازه که در نگاه اول عجیب است به همان اندازه هم در کلیت فیلم باورپذیر درآمده است.
فیلم از هنگامی که کودک به ماجرا اشاره میکند سویه معمایی ـ روانشناسانه در پیش میگیرد و بیش از پیش به تعلیقها میافزاید. بازی کودک خردسال فیلم در یادها خواهد ماند.
امیر
بعضی از فیلمها با وجود آنکه به نظر میرسد از تکنیکهای عجیب و غریب استفاده و تلاش میکنند با این حربه داستانشان را بازگو کنند، اما در واقع هیچ چیز برای گفتن ندارند. فیلم «امیر» نمونه خوبی از فیلمهای حوصلهسربری است که اتفاقا به نظر میرسد برای به نتیجه رسیدن آن بسیار تلاش کردهاند. اما اشکال کار آنجاست که یک داستان لاغر و کممایه را با فرمی به نمایش بگذاریم که برای مخاطب عام کوچکترین جذابیتی ندارد. قهرمانمان کمحرف است و باید نماها را به عمد بهگونهای بگیریم که در مخاطب عام هیچ رغبتی برای درگیر شدن با ماجرای اندک فیلم به وجود نیاورد.
نکته: همه فیلمسازان از کمبود سرمایه برای ساخت فیلم میگویند. اما وقتی هم سرمایهای برای تولید یک اثر فراهم میشود آنچنان روشنفکرانه با آن برخورد میشود که محصول نهایی اساسا خالی از هر نوع گرمی و جذابیت ابتدایی سینمایی است. بعید است فیلم امیر توقعات مخاطب عام را فراهم کند.
بمب یک عاشقانه
اساس فیلمنامه بمب یک عاشقانه برعدم شناخت آدمها از یکدیگر و بسط این موقعیت شکل گرفته است. پیمان معادی بعد از برف روی کاجها تلاش کرد داستانی از دهه 60 را روایت کند، اما مشکل این است که فیلم چیزی بیشتر از خاطره بازی و ور رفتن با نوستالژیهای دهه 60 به دست نمیدهد. حرف اصلی فیلم زیر شعارهای بچهها در صف مدرسه گم میشود و با اینکه میکوشد آدمهای فیلم همه شناسنامه داشته باشند، اما بجز چند شخصیت (سیامک انصاری و حبیب رضایی) دیگران آنگونه که باید شناسانده نمیشوند. ما حتی علت اختلاف زن و شوهر را به روشنی درنمییابیم. «بمب یک عاشقانه» بشدت یادآور سریال محبوب حمید نعمتا... وضعیت سفید است. با این تفاوت که در سریال وضعیت سفید شخصیتها بخوبی پرداخت شده بودند و آن حس نوستالژی مورد نظر کارگردان درآمده بود.
به وقت شام
داعش در این سالها به عنوان یکی از دغدغههای مستندسازان جنگ درآمده است و باید گفت آثار متنوعی چه در قالب کتاب و چه مستند پدید آمدهاند، اما به دلایلیکه برای نگارنده چندان روشن نیست ساخت آثاری که واقعیت این گروه را به تصویر بکشد چندان مورد توجه نبود. ابراهیم حاتمیکیا اما بخوبی توانسته یک اثر داستانگو و بزرگ را به گونهای روایت کند که برای مخاطب جذاب هم باشد. حتی میتوان گفت این اثر بزرگترین اثر جنگی با جلوههای ویژه در سالهای اخیر بوده است. به وقت شام با ترکیب موفقی از بازیگرانی ایرانی و خارجی توانسته نگاهها را به خود مشغول کند.
تنگه ابوقریب
بهرام توکلی بعد از ساخت آثار متنوع اجتماعی این بار دست به کار حیرتانگیزی زده است. تنگه ابوقریب از آن جهت فیلم مهمی است که با حداقل ملات داستانی، شخصیتهایی خلق میکند که بشدت سمپات هستند. از جواد عزتی در یک هیات تازه گرفته تا حمید رضا آذرنگ، علی سلیمانی و امیر جدیدی هر کدام بازیهای متفاوتی را به نمایش میگذارند. از آن گذشته صحنههای جنگی، نحوه دکوپاژ و کارگردانی آن آنچنان با هم همخوان است که مخاطب به یکباره خود را در وسط میدان جنگ میبیند. طراحی صحنه، جلوههای ویژه میدانی و جلوههای ویژه بصری فیلم قطعا مخاطب را غافلگیر خواهد کرد. بازیهای جواد عزتی و امیر جدیدی در این فیلم در یادها خواهد ماند.
چهارراه استانبول
ملغمهای از همه چیز. فیلم از آن دست آثاری است که بسرعت ساخته شده و با وجود اینکه زحمات زیادی برای فیلمنامه آن کشیده شده، اما محصول نهایی به چیزی که باید تبدیل نشده است. به نظر میرسد مصطفی کیایی در مقام نویسنده و کارگردان نمیدانسته میخواهد کمدی بسازد یا بیانیه سیاسی بدهد. همان دو شخصیت بامزه فیلم بارکد این بار سر از چهارراه استانبول درآورده و در میان انبوه مصائب ریز و درشت گرفتار شدهاند. هیچ راه فراری برای آنها متصور نیست، جز اینکه در قماری شرکت کنند و تمام هستی خود را ببازند و بعد به یکباره با مساله پلاسکو روبهرو شوند. مصطفی کیایی با کمی سختگیری در نوشتن فیلمنامه و پالایش آدمها میتوانست اثری بمراتب تاثیرگذارتر روی پرده بیاورد.
خجالت نکش
رضا مقصودی، نویسنده نامآشنای آثار طنز این بار خودش پشت دوربین رفته و تلاش کرده اثری قابلفهم برای مخاطب عام خلق کند و تا حدودی هم موفق میشود این کار را بکند. فیلم تا نیمه موفق میشود فضا، آدمها و روابط بین آنها را بخوبی نمایش دهد، اما مشکل از جایی آغاز میشود که ملات داستانی آنچنان که باید نیست و خیلی زود دست سازنده رو میشود. در واقع فیلم از جایی که نوزاد پشت در گم میشود به ورطهای میافتد که جز اطاله اثر چیز دیگری ندارد. با این وجود به نظر میرسد خجالت نکش از آثار موفق در گیشه سال آینده باشد.
دارکوب
بهروز شعیبی حالا به عنوان کارگردان قابلی شناخته میشود که توانسته آثار متفاوتی را کارگردانی کند. او در دارکوب موفق شده داستانی را روایت کند که پیشتر کمتر گفته شده یا اصلا گفته نشده است. داستان مردی که همسر معتاد سابقش به یکباره او را مییابد و تلاش میکند فرزندش را از او بازپس گیرد. دارکوب در نمایش گوشهای از معضلات اجتماعی زنان جامعه موفق است و سارا بهرامی هم به عنوان زن معتاد بازیاش بسیار چشمگیر است.
سرو زیرآب
محمدعلی باشه آهنگر بعد از ساخت ملکه این بار به سمت پروژه سختتری رفته است. گرچه موضوع سرو زیر آب در ادامه دلمشغولیهای این کارگردان است. شاید بزرگترین ویژگی فیلم سرو زیرآب پرداختن به موضوعی است که کمتر مورد توجه قرار گرفته است؛ آن هم موضوع جابهجایی پیکر دو شهید و مشکلاتی که برای خانوادههای این دو شهید پدید میآورد. فیلم در نمایش احساسات آدمهایش موفق است. همچنین تفاوتهای عقیدتی دو خانواده را بخوبی بازتاب میدهد.
شعلهور
حمید نعمتا... فیلمساز عجیبی است. شاید بتوان او را عجیبترین فیلمساز کشور دانست. موضوعات فیلمهایی که او کارگردانی میکند معمولا آن قدر انتزاعی است که شاید به فکر کمتر کسی برسد، اما همین موضوعات وقتی به فیلم تبدیل میشود مخاطب را حسابی درگیر میکند. شعلهور آخرین ساخته این کارگردان دقیقا اینگونه است. داستان آدم حسودی که به هیچجا نرسید و اکنون میخواهد کسی شود، اما هر چه بیشتر جلو میرود به موجودی تبدیل میشود که شناختش برای خودش هم کارآسانی نیست. امین حیایی بعد از سالها نقش متفاوتی را ایفا کرده که در یادها خواهد ماند. شعلهور از آن دست آثاری است که موافقان و مخالفان بسیاری خواهد داشت.
لاتاری
با اینکه برخی میگویند فیلم حرف تارهای ندارد و یک داستان قدیمی و بارها گفته شده را روایت میکند اما لاتاری فیلم بسیار مهمی در کارنامه سازندهاش و البته برای سینمای ایران است. لاتاری نمونهای خوب از استفاده سوژه امروزی با ساختاری امروزی است. داستان لاتاری هنوز هم برای مخاطب امروزی تازگی دارد و به نظر نمیرسد چیزی باشد که به این زودی کهنه شود. از آن گذشته نحوه روایت محمدحسین مهدویان هم با منطق داستان همخوانی دارد. آدمهای داستان خصوصا نقش موسی کاریزما و جذابیتهای خودش را دارد. حتی نقش مرموز و چندوجهی که حمید فرحنژاد بازی میکند هم آدم را غافلگیر میکند با آن دیالوگ طلایی بعد از کشتن آن مرد واسطه: «این چی گفت؟ گفت تو کشورهای خلیج بزرگ شد. اشتباه گفت. باید میگفت توی کشورهای خلیج فارس بزرگ شد.»
لاتاری به طور قطع هنگام نمایش با واکنشهای مختلفی روبهرو خواهد شد.
مهدی غلامحیدری
در گفتگو با جام جم آنلاین مطرح شد
در واکنش به حمله رژیم صهیونیستی به ایران مطرح شد
در یادداشتی اختصاصی برای جام جم آنلاین مطرح شد
در یادداشتی اختصاصی برای جام جم آنلاین مطرح شد
گفتوگوی «جامجم» با سیده عذرا موسوی، نویسنده کتاب «فصل توتهای سفید»
یک نماینده مجلس:
علی برکه از رهبران حماس در گفتوگو با «جامجم»:
گفتوگوی «جامجم» با میثم عبدی، کارگردان نمایش رومئو و ژولیت و چند کاراکتر دیگر