به عبارت دیگر، درون کودک و نوجوان خداجویی، ارزشطلبی و نیکاندیشی است و این فرآیند اگر خوب مدیریت شود همه ملکات انسانی در آنان رشد و تعالی مییابد. ازاین رو همه توجیهها ناظر به مراقبت و ملاحظه ظرفیتهای بالقوه روان کودک و نوجوان است .
نظام تربیتی باید این باور را داشته و به این اصل فطری که روان کودک و نوجوان به دور از زنگار است توجه اکید ورزیده و با این نگرش، برنامههای تربیتی را سامان دهد. مقصود از تربیت معکوس آن است که باید به جوششها و ذوق و علاقههای معنوی بچهها توجه داشته و براساس آن تولید برنامه شود.
به دیگر سخن باید مراقب بود نسخههای تزریقی با نیاز، خواست و ضرورت آنها همخوان باشد تا صلاحدید و سلیقهها!
همچنین باید فعالیتهای تربیتی در مسیر شدن و ناظر به ساحتهای فردی و اجتماعی شده و با اقبال و کششهای نظری ایشان همسو شود. در مهندسی معکوس، کار تربیتی بیش از هر فعالیتی مبتنی بر خودیابی و کشف خویشتن است. در این رویکرد دانشآموز نهتنها خود را در معرض شدن قرار میدهد بلکه خود برای شدن و فعلیت، ظرفیت سازی میکند.اگر این قالب در راستای واقعیتهای تربیتی شناخته شود باید:
نخست: برنامههای تربیتی جاری ما با نیازسنجی از کف کلاس و مدرسه سامان یابد.
دوم: سامانههای افکارسنجی، نیازها، ضرورتها و شأن و شخصیت آنها را گزارش دهد و توسط کارشناسان تربیتی و مشاوره تحلیل، ارزیابی و نظاممند شود.
سوم: آنچه فرآیند شدن را در دانشآموزان شتاب میبخشد، سازوکار مشارکت فکری و میدانی آنها با برنامههاست. در این طرح باید دانشآموز اصلیترین مؤلفه در اجرای فعالیتها باشد و به آنان این فرصت و موقعیت داده شود تا ضمن مشارکت جدی در فعالیتها به برآیندهای میدانی و مشاهدهای برنامهها دست یابند.
به دیگر سخن باید تلاش کنیم مداخلات را کاهش دهیم و مشارکت و حضور مؤثر را تقویت و زمینههای اکتشافی را در مسیر شدن تسهیل کنیم.
محمدابراهیم محمدی
مدیرکل پیشین فرهنگی وهنری آموزش و پرورش
یک کارشناس روابط بینالملل در گفتگو با جامجمآنلاین مطرح کرد
در گفتگو با جام جم آنلاین مطرح شد
در گفتگو با جام جم آنلاین مطرح شد
در گفتگو با جام جم آنلاین مطرح شد