درگیری دو پسرعموی افغان در محل کارشان سرانجام با جنایت پایان گرفت.
کد خبر: ۱۱۱۰۵۴۶

به گزارش جامجم، روز جمعه وقوع درگیری منجر به جنایت در خیابان زمزم به پلیس اعلام شد.

با تشکیل پرونده مقدماتی با موضوع قتل عمـد و به دستور بازپرس شعبه پنجم دادسرای ناحیه 27 تهران، پرونده برای رسیدگی در اختیار اداره دهم پلیس آگاهی تهران بزرگ قرار گرفت.

با حضور کارآگاهان اداره دهم در محل جنایت مشخص شد جوانی افغان به نام اسماعیل 23 ساله به مقابل خانه پسر عمویش به نام علیرضا 24 ساله رفته و با او درگیری لفظی پیدا کرده بود. در ادامه علیرضا به داخل خانه رفته و با برداشتن چاقو به سمت پسر عمویش حملهور شده و او را با ضربهای به قتل رساند.

کارآگاهان اداره دهم در تحقیقات خود دریافتند قاتل و مقتول با یکدیگر در یک شرکت خدماتی به عنوان کارگر مشغول به کار بودند. حدود دو هفته قبل از جنایت، درگیری آنها از محل کارشان آغاز و همچنان ادامه داشت. مقتول روز جنایت با قاتل تماس تلفنی داشته و به او فحاشی کرده و در ادامه به محل سکونت قاتل میرود که همین کشمکشهای چند روز گذشته و فحاشیهای مقتول، انگیزه ارتکاب جنایت توسط پسرعمویش شده بود.

همزمان با آغاز رسیدگی به پرونده، هماهنگیهای لازم با کلانتری ابوذر انجام شد تا در صورت شناسایی علیرضا بلافاصله اقدام به دستگیری وی کنند. محل سکونت متهم تحت مراقبتهای پلیسی قرار گرفته و علیرضا در زمان بازگشت به خانهاش توسط مأموران کلانتری دستگیرشد.

میخواستم پسرعمویم بترسد

اسماعیل همچنان وحشتزده بود و باورش نمیشد دست به جنایت زده است. فکر نمیکرد روزی در اوج عصبانیت دست به کاری بزند که این چنین او را پشیمان کند.

سابقه داری؟

نه. زمانی که افغانستان بودم و در این 12 سالی که در ایران هستم، خطایی نکردهام که پایم به کلانتری باز شود.

پیش از این با هم درگیری داشتید؟

خیر. مقتول پسرعمویم و برادر زن، برادرم بود. او مدتی بود که پشت سر خانوادهام بویژه مادر و خواهرم حرفهای نامناسب و بیربط میزد. مدام بدگویی ما را میکرد. هر کاری کردم از رفتارش دست برنداشت.

بعد چه شد؟

او چند بار از طریق «ایمو» با من حرف زد و برایم پیام فرستاد که باید با من ملاقات کند. حتی یک هفته قبل دوباره از طریق ایمو پیام فرستاد و خواست به بوستان محلهمان بروم که بهانه آوردم جمعه سر کار میروم و نرفتم. میترسیدم بلایی سرم بیاورد. چند روز قبل از جنایت عروسمان با من تماس گرفت و خواست اگر برادرش با من تماس گرفت سر قرار نروم.

از شب جنایت بگو؟

وقتی مقابل در رفتم با رحمان روبهرو شدم. به سمتم آمد و گلویم را گرفت. من چاقویی از آشپزخانه برداشته و در جیبم گذاشته بودم، با آن ضربهای به او زدم تا رهایم کند.

newsQrCode
ارسال نظرات در انتظار بررسی: ۰ انتشار یافته: ۰
فرزند زمانه خود باش

گفت‌وگوی «جام‌جم» با میثم عبدی، کارگردان نمایش رومئو و ژولیت و چند کاراکتر دیگر

فرزند زمانه خود باش

نیازمندی ها