این مجسمه از جنس طلا و نقره و متعلق به مهندس 70 سالهای بهنام منوچهر بود که در خانه ویلاییاش در شهرک غرب مفقود شده بود. با اینکه درخانه مهندس وسایل قیمتی زیادی وجود داشت، اما فقط این مجسمه با ارزش ناپدید شده بود و کسی هم از آن اطلاعی نداشت.
مالباخته که گویا علاقه بسیاری به اشیای عتیقه و قیمتی داشت، بعد از سه هفته مسافرت وقتی به خانه برگشته متوجه ناپدید شدن مجسمه شده بود. این در حالی بود که دوربینهای مداربسته از کارافتاده و البته هیچ اثری از ورود به زور و جبردیده نمیشد و وضعیت خانه نیز عادی و طبیعی بود و حکایت از یک سرقت داخلی داشت.
منوچهر در بازجویی به سروان گفت: دیشب ساعت حدود 10 بعد از سه هفته از فرانسه برگشتم. همسر و دو پسرم آنجا هستند. البته دخترم که از همسر اول است با همسرش در تهران زندگی میکنند. وقتی به خانه رسیدم آنقدر خسته بودم که زود خوابیدم. حدود ساعت 12 ظهر امروز بعد از بیدار شدن از خواب، یک قهوه خوردم و گشتی در خانه زدم که متوجه ناپدید شدن مجسمه که در داخل ویترین چوبی بود؛ شدم. اولش فکر کردم که شاید یوسف و طاهره که در نظافت خانه به من کمک میکنند، جایش را عوض کردهاند، اما وقتی آنها اظهار بیاطلاعی کردند، بلافاصله موضوع را به کلانتری اطلاع دادم. البته این را هم بگویم که تمام وسایل با ارزش خانه بیمه هستند، اما این مجسمه برای من بسیار ارزش معنوی داشت و برای بهدست آوردنش خیلی تلاش کردم.
منوچهر در اظهارات خود تاکید کرد هیچکس جز مستخدمین خانه و دخترش کلید ساختمان را ندارند.
سروان رضوانی در طول شنیدن صحبتهای مالباخته متوجه تردید و در عین حال مکثهای طولانی در سخنان او شد که برایش سوال برانگیز بود.
سروان رضوانی برای یافتن سرنخی از ناپدید شدن عجیب مجسمه با ارزش، یوسف و همسرش طاهره را احضار و به بازجویی از آنها پرداخت.
یوسف که مرد سادهای به نظر میرسید به سروان گفت من و همسرم بیش از ده سال است در خانه مهندس کار میکنیم و در این مدت هم سعی کردیم، امانتدار خوبی باشیم و البته مهندس هم در طول این مدت نهایت لطف را به ما داشته است. در مورد مجسمه هم ما چیزی نمیدانیم.
وی در ادامه عنوان کرد، روز پنجشنبه هفته پیش با همسرش خانه را برای آمدن مهندس آماده کردند، ولی آنقدر وسیله و اشیای قیمتی در خانه هست که متوجه گمشدن مجسمه نشدهاند. بخصوص اینکه خود مهندس جای وسایل را عوض میکرد. یوسف همچنین گفت، سه روز پیش وقتی سری به خانه زده متوجه حضور شبنمخانم، دختر مهندس و شوهرش در خانه شده که ظاهرا با یک برقکار در خانه حضور داشتند. سروان رضوانی دقایقی از او بازجویی کرد و سپس پای صحبتهای همسرش نشست. طاهره هم اظهارت شوهرش را تائید کرد و گفت: مهندس به ما اعتماد داشت. من و شوهرم هم همواره سعی کردیم از اعتمادش سوءاستفاده نکنیم. حتی چون میدانستیم این اشیا بسیار برای مهندس مهم است در نظافت آنها خیلی دقیق بودیم.
طاهره با تردید گفت: گمان میکنم پنجشنبه که خانه را نظافت کامل کردم، مجسمه را دیدم. ولی ماشاءالله آنقدر اشیا و وسایل قیمتی و عتیقه در خانه هست که دقیق یادم نیست، ولی احتمال میدهم آن روز آنجا بود.
سروان بعد از بازجویی از یوسف و همسرش سراغ شبنم دختر 36 ساله مالباخته و شوهرش افشین که سه سال از خودش کوچکتر بود، رفت و به گفتوگو با آنها پرداخت.
شبنم با خونسردی گفت: مطمئنم پدرم اشتباه میکند یا مجسمه را قبلا فروخته یا آن را جایی گذاشته و یادش نیست. چون پدر مدتی است دچار بیماری آلزایمر شده، البته هنوز مزمن نشده و خفیف است، اما گاهی دچار فراموشی میشود. گمان میکنم در مورد مجسمه هم اشتباه کرده است.
وی افزود: با اینکه پدرم بیشتر به دو پسرش که در فرانسه هستند میرسد و توجه کمتری به من دارد، اما بشدت نگرانش هستم و مدام به او سر میزنم. حتی قرار بود برای استقبالش با افشین به فرودگاه برویم که متاسفانه پدر ساعت را اشتباهی اعلام کرد. البته این موضوع هم برمیگردد به بیماری فراموشیاش که گاهی سراغش میآید.
شبنم در ادامه گفت: سه روز پیش با افشین سری به خانه زدیم. مقداری برای پدر خرید کردیم و چون افاف کار نمیکرد؛ افشین تعمیرکار آورد. چند ساعتی در آنجا بودیم، بعد هم رفتیم. قرار بود امشب برای دیدن پدر بیاییم که با این موضوع روبهرو شدیم.
افشین همسرجوان شبنم هم با تائید صحبتهای همسرش گفت: من هم باشبنم موافقم. احتمالا پدر مجسمه را فروخته یا آن را جایی پنهان کرده یا شاید نزد دوستانش باشد. وگرنه چطور در میان این همه اشیای قیمتی فقط مجسمه گمشده است. ضمن اینکه به قول خودش تازه بیمه هم هست و.......
سروان رضوانی بعد از شنیدن اظهارات افشین یکبار دیگر آنچه اتفاق افتاده بود به دقت از نظر گذراند و سپس گزارش نهایی را روی برگه نوشت.
پاسخ معمای قتل دندانپزشک 73 ساله
سروان با اشاره به این دلیل راز قتل را فاش کرد: قاتل کسی جز اکرم و برادرش ارسلان نبودند. آنها انگیزه لازم برای جنایت را داشتند.
ارسلان برادر اکرم، در اظهارات خود عنوان کرد، خواهرم هیچگونه اطلاعی از خفه شدن دکتر ندارد و این در حالی است که چگونگی و جزئیات قتل اصلا مطرح نشده بود، لذا ارسلان از کجا اطلاع داشت دکتر با طناب خفه شده است. از طرفی اینکه قاتل شخصی تنومند و قوی هیکل بوده و با مشخصات بدنی ارسلان کاملا تطابق داشت.
در مسابقه شماره گذشته 2265 نفر شرکت کرده بودند که 854 نفر پاسخ صحیح داده و از میان پاسخهای صحیح میثم محمدی از تهران و زهرا میرزایی از اراک به قید قرعه برنده شدهاند.
شما خواننده عزیز میتوانید حدس بزنید گزارش نهایی سروان رضوانی حاوی چه نکاتی است. آیا اساسا سرقتی در کار بوده است؟
اگر مجسمه به سرقت رفته، سارق کیست؟ اگر داستان را بهدقت بخوانید حتما متوجه خواهید شد. پاسخ خود را همراه نام و نام خانوادگی به شماره 300011224 پیامک کنید.
حمید موفق - ضمیمه تپش جام جم
در یادداشتی اختصاصی برای جام جم آنلاین مطرح شد
یک کارشناس روابط بینالملل در گفتگو با جامجمآنلاین مطرح کرد
در گفتگو با جام جم آنلاین مطرح شد
در گفتگو با جام جم آنلاین مطرح شد