«بعد از اولین دعوایمان، همسرم از خانه قهر کرد و رفت و شماره تلفن مرا هم بلاک کرد. سه روز از او خبری نداشتم. برای همین دیگر نمی‌خواهم همسرم را ببینم و درخواست جدایی دارم.»
کد خبر: ۱۰۹۵۶۳۷

اینها صحبت‌های مرد جوانی است که همراه همسرش برای ارائه دادخواست جدایی راهی دادگاه خانواده شده است. او که پنج ماه است با همسرش ازدواج کرده درباره ماجرای زندگی اش به قاضی چنین توضیح می‌دهد: پنج ماه بیشتر نیست که با نازگل ازدواج کرده‌ام. یک سال پیش بود که در فروشگاه با او آشنا شدم. هردو برای خرید به فروشگاه رفته بودیم و برای اولین بار همدیگر را دیدیم. سر صحبت باز شد و آشنایی ما ادامه یافت تا این‌که خیلی زود تصمیم به ازدواج گرفتیم.

نازگل دختر آرام و سر به زیری بود و تصور می‌کردم در کنارش خوشبخت می‌شوم. آشنایی ما تا نامزدی و عروسی خیلی طول نکشید. پنج ماه پیش زندگی مشترک ما آغاز شد. در این مدت با هم مشکل یا اختلافی نداشتیم. سر هرچیزی با هم تفاهم داشتیم. چه در دوران آشنایی و چه بعد از آغاز زندگی مشترک همه چیز خوب بود و من و نازگل حتی با هم بحث هم نمی‌کردیم. هردو به هم احترام می‌گذاشتیم و زندگیمان خیلی خوب بود تا این‌که چند روز پیش سر موضوعی کوچک با هم دعوا کردیم. این اولین دعوای زندگی مشترکمان بود. با هم درگیر شدیم که نازگل وسایلش را جمع کرد و از خانه بیرون رفت. چون روز بود و تصور می‌کردم به خانه مادرش می‌رود، به‌دنبالش نرفتم. با خودم گفتم وقتی آرام شدم او را به خانه برمی گردانم، اما چند ساعت بعد در کمال ناباوری متوجه شدم نازگل به خانه مادرش نرفته؛ با او تماس گرفتم و متوجه شدم که تلفن همراه من و تلفن خانه‌مان را بلاک کرده است، تا نتوانم با او تماس بگیرم. من سه روز تمام از همسرم خبر نداشتم. حتی نمی‌توانستم یک پیام برای او بفرستم. به هرجا که فکر می‌کردم سر زدم اما او را پیدا نکردم. بعد از سه روز نازگل به خانه برگشت و گفت که این سه روز را به شمال رفته بود؛ خیلی تعجب کردم. دیگر به او اعتمادی ندارم. او بعد از اولین دعوای زندگی‌مان چنین برخوردی کرد. حتما هربار که با هم دعوا کنیم می‌خواهد این‌کار را انجام دهد. برای همین دیگر نمی‌خواهم در کنار او زندگی کنم.

در ادامه همسر این مرد نیز به قاضی گفت: آقای قاضی آن روز فربد به شدت اعصابم را خرد کرد. او به من توهین کرد و سرم فریاد کشید. من هم کلی گریه کردم. ولی فربد به گریه‌هایم اهمیتی نداد. انگار نه انگار که مرا ناراحت کرده است. برای همین من هم رفتم تا کمی اعصابم آرام‌تر شود. من هم نمی‌توانم او را ببخشم. حالا که فربد می‌خواهد از من جدا شود، من هم دیگر نمی‌خواهم در کنار او زندگی کنم.

در پایان نیز قاضی سعی کرد این زوج را از جدایی منصرف کند. او به آنها پیشنهاد داد که برای حل اختلافشان به یک مرکز مشاوره بروند. در نهایت نیز این زوج پیشنهاد قاضی را پذیرفتند.

مهارت مقابله با مشکلات را یاد بگیرید

مصطفی تبریزی، روان‌شناس در این باره می‌گوید: به نظر من زنان و مردان پیش از ازدواج در هر سنی که هستند، باید ابتدا راه‌های مقابله با مشکلات را آموزش ببینند. باید کسی باشد که به آنها بگوید ممکن است در زندگی مشترک با چه سختی‌هایی روبه‌رو شوند. زنان و مردان باید در وهله اول بلد باشند چگونه با اختلافات، مشکلات و حتی عدم تفاهمات روبه‌رو شوند و چه عکس العمل‌هایی از خود نشان دهند. آموزش مهارت‌های زندگی نقش بسیار مهمی در زندگی مشترک دارد. ازدواج نیاز به آموزش دارد. برای پیشگیری از دامن زدن به اختلافات و اقدام به طلاق باید با آموزش مهارت‌های لازم، روش‌های ارتباط و برخورد زوج‌ها با یکدیگر را افزایش داد. بهره‌مندی از آموزش‌های مهارتی می‌تواند در کنترل اضطراب، افسردگی، خشم و پرخاشگری تا حدودی موثر باشد. داشتن مهارت‌ها می‌تواند از انتخاب نادرست برای تشکیل زندگی پیشگیری کند، ضمن این‌که زوج‌ها می‌توانند با آموزش این مهارت‌ها و شناخت کافی از یکدیگر به مساله ازدواج بپردازند و راحت‌تر با مشکلات پیش رویشان کنار بیایند. به همین دلیل زنان و مردان در ابتدا باید روحیات خود را بشناسند و خود را برای مقابله با مشکلات و اختلافات آماده کنند بعد از آن در زندگی با فرد دیگری شریک شوند. در غیر این صورت تحمل رویارویی با مشکلات را ندارند و نخستین یا کوچک‌ترین مشکل، زندگی مشترک را به نابودی می‌کشاند.

سیما فراهانی

newsQrCode
ارسال نظرات در انتظار بررسی: ۰ انتشار یافته: ۰

نیازمندی ها