رضا برجی از معدود عکاسانی است که ملامحمد عمر، رهبر طالبان افغانستان را از نزدیک دیده و سه هفته با اسامه بن لادن، رهبر گروه القاعده زندگی کرده است.
برجی از 19 سالگی عکاسی را در جبههها آغاز کرد و ابتدا برای سپاه پاسداران عکاسی میکرد و از اواخر سال 1365 به گروه «روایت فتح» پیوست.
در طول همین سالها در جریان یکی از بمبارانهای شیمیایی دشمن آسیب دید و زخمهای این آسیب، هنوز بر جسم و جان اوست و نیاز به مداواهای مداوم و دشوار دارد.
با این عکاس و فیلمساز همصحبت شدیم تا کمی برایمان از 35 سال فعالیتاش بگوید.
این روزها چه میکنید، آیا همچنان فیلم میسازید و عکاسی میکنید؟
دو سال است مشغول ساخت سریالی مستند درباره عراق هستیم.حدود 80 درصد از فیلمبرداری کار تمام شده و احتمالا تا یکی، دو ماه آینده تصویربرداری تمام میشود و بعد تدوین و بقیه مراحل فنی و آمادهسازی را شروع میکنیم.
مستندی که میسازید درباره مناطقی است که داعش اشغال کرده است؟
بله. مستند، «عراق سرزمین زخمی» نام دارد. از سال گذشته کار را شروع کردیم و تصویربرداری همچنان ادامه دارد.
شما از سال 59 که عراق به ایران حمله کرد وارد جبهه شدید و بعد از آن به کشورهای زیادی که درگیر جنگ بودند رفتید، این یک جور ماجراجویی بود یا ریشه در دغدغههای شما داشت؟
در زمان جنگ نظر شهید آوینی این بود که باید به کشورهای مسلمانی که درگیر جنگ هستند، برویم و اتفاقات آنجا را ثبت کنیم ؛ برای همین من به افغانستان رفتم و عکسهای زیادی تهیه کردم اما دستگیر شدم و همه نگاتیوها را از من گرفتند.اما سال بعد باز هم رفتم و عکاسی کردم.رفتم چون تا آن زمان رسانهها هیچ کاری برای جنگ افغانستان نکرده بودند. وقتی به چچن رفتم باز هم به همین دلیل بود، چند ماه از جنگ در این کشور میگذشت اما هیچ خبری از آن نبود در حالی که اتفاقات بزرگی در آنجا در حال رخ دادن بود.
یعنی تصمیم داشتید درباره اتفاقات این کشورها اطلاعرسانی کنید؟
بخشی از آن اطلاعرسانی بود اما آنچه برایم مهم بود، مظلومیت مسلمانان بود که صدایشان به جایی نمیرسید. دنباله انقلاب اسلامی ایران را در کشورهای مختلف میتوانستی ردیابی کنی اما رسانهها پیگیر آن نبودند. زمانی که به کشمیر رفتم باز هم کسی درباره مسلمانان این کشور عکس و فیلم تهیه نکرده بود. رساندن صدای مسلمانان کشورها به گوش مردم دنیا دغدغهام بود.همیشه برایم سوال بود که چرا رسانههای ایرانی در چچن یا قرهباغ حضور ندارند.
اما ریشه بخشی از این حضور را میتوان در ماجراجوییهای دوران کودکی ردیابی کرد که وقتی بزرگ شدید ایدئولوژی و تفکر آن را تقویت کرد؟
نه اصلا ماجراجویی نبود. فقط دغدغه این بود که مظلومیت مسلمانان را نشان دهم. تمام این سالها که جنگها و قتلعام مسلمانان را به چشم دیدهام فقط از دو یا سه جنازه عکس گرفتهام. هیچوقت ابعاد یک اتفاق بزرگ را با ثبت جنازه نشان ندادهام. تلاش کردهام تصاویری که ثبت میکنم، مستند باشد و بتوان از آن به عنوان مدرک جنایت، جنگ و ستم به مسلمانان استفاده کرد. همیشه در زمان مستندسازی دوربین عکاسی همراهم هست و هر جا لازم باشد، عکس هم میگیرم.
چند سال قبل مقدار زیادی از نگاتیوهایی را که عکاسی کرده بودید به یک سازمان دولتی فروختید؟
بله به سازمان فرهنگی، هنری شهرداری تهران فروختم. آن زمان یکی از کشورهای اروپایی به من مبلغ کلانی پیشنهاد کرد که به آن کشور بروم و عکسهایم را به آنها واگذار کنم. اواخر دوره اصلاحات بود که به رئیسجمهور نامه نوشتم و مشکلاتم را بیان کردم و ایشان هم دستور دادند نگاتیوها از من خریداری و حفظ و مشکلات مالیام نیز حل شود. آن زمان نگاتیوهایم که حدود 20 هزار فریم بود، 200 میلیون تومان قیمتگذاری شد که تصمیم داشتم با آن پول، یک خانه، آتلیه و دفتر کار بخرم. اما پنج سال بعد که پول را به من دادند فقط توانستم با آن یک خانه بخرم! آن زمان آقای مشایی، رئیس سازمان فرهنگی، هنری شهرداری بود و قولهایی به من داد که هیچکدام عملی نشد. گفتند بنیاد رضا برجی را راهاندازی میکنند که من بتوانم آنجا نمایشگاه و کارگاه داشته باشم، اما حرفشان را عملی نکردند. سالها از این اتفاق گذشته و نگاتیوها در سازمان فرهنگی، هنری شهرداری مانده است بدون اینکه از آنها استفاده کنند. نگرانم که نگاتیوها از بین برود آنها باید اسکن شده و در رایانه آرشیو شود، وگرنه از بین میرود.
در همه سالهایی که در زمینه عکاسی و فیلمسازی فعالیت کردهاید و برخی اوقات مشکلات مالی هم داشتهاید، خانواده چگونه شما را همراهی کردند؟
همسرم فرشتهای است که خدا به من عطا کرده است. 18 سال است که بدنم به مواد شیمیایی دوران جنگ واکنش نشان میدهد. سالی یک بار بدنم تاول میزند که بسیار دردناک است. معمولا این تاولها پاییز پیدا میشوند، اما امسال درست وسط تابستان به سراغم آمدند، تقریبا یک ماه طول میکشد که خوب شوند. در این شرایط خانوادهام خیلی سختی میبینند، اما از من حمایت و کمکم میکنند تا این دوره را سپری کنم. اما از سال گذشته مشکلات مالی خیلی طاقتفرسا شده است و خیلی به خانوادهام سخت میگذرد. پرداختیهای تلویزیون برای مستندی که میسازیم، اصلا مناسب نیست. من درآمد دیگری بجز فیلمسازی ندارم و زمانی که پرداختیها سرموقع نیست و مبلغ هم براساس قرارداد نیست، شرایط خیلی دشوار میشود.
مستندی که میسازیم همه ابعاد حضور داعش در عراق را نشان میدهد و کار پرزحمتی است. من در 16 جنگ حضور داشتهام فقط به این دلیل که مظلومیت مسلمانان را نشان دهم. وقتی به لبنان رفتم و جنگ 33 روزه را به تصویر کشیدم برای این بود که به مردم دنیا نشان بدهم که حزبالله چگونه از موقعیت مسلمانان دفاع میکند. ما باید درباره همه کشورهای اسلامی که درگیر جنگ هستند، اطلاعرسانی کنیم تا مردم بدانند چرا ما مثلا در سوریه و عراق حضور داریم و چگونه در آنجا از کشورمان دفاع میکنیم. واقعیت این است که رسانههای ما درباره سوریه و اتفاقاتی که در این کشور رخ میدهد، کمکاری کردهاند. برای همین است که بسیاری از مردم هنوز نمیدانند چرا نیروهای ایرانی در سوریه با مخالفان دولت این کشور و داعش مبارزه میکنند.
طاهره آشیانی - جامجم
یک کارشناس روابط بینالملل در گفتگو با جامجمآنلاین مطرح کرد
در گفتگو با جام جم آنلاین مطرح شد
در گفتگو با جام جم آنلاین مطرح شد
در گفتگو با جام جم آنلاین مطرح شد