مجموعه‌ای از سیاست‌ها و تصمیمات به وسیله رهبران سیاسی ضرورتا به احتمال نابودی حکومت و جامعه منجر می‌شود. اقدامات و خط‌مشی‌هایی نیز در قلمرو سیاست خارجی هستند که پیگیری آنها به تضعیف جایگاه، از دست دادن متحدین و از میان رفتن منزلت جهانی منجر می‌گردد.
کد خبر: ۱۰۶۲۷۷۳

این نکته‌ای کلیدی و تفاوتی آشکار و فاحش میان خط مشی‌هایی است که در قلمرو سیاست خارجی توجه مبسوط باید به آن شود. گزافه‌گویی در سیاست خارجی و صحبت از اقداماتی که می‌توان انجام داد محققا جای تعجب و حیرت ندارد، چراکه روزمرگی فراوان آن در تعاملات بین‌المللی از زمره بدیهیات است، اما بعضی از کشورها بدون توجه به ظرفیت‌ها، توانمندی‌ها و میزان اعتباری که از آن در صحنه جهانی برخوردارند، صحبت از اقدامات و اولویت‌هایی می‌کنند که برایشان خطر موجودیتی به بار می‌آورد در حالی‌که برای طرف مقابل حتی در صورت عملیاتی شدن تهدیدات تنها هزینه‌های قابل مدیریت در وسیع‌ترین شکل آن را ممکن می‌گرداند. هدف از شکل دادن به هر تصمیم و سیاستی محققا با این منطق شکل می‌گیرد که حداکثر بهره را ممکن سازد یا احتمال ناکامی و کثرت هزینه‌ها را بشدت فراوان قلت ببخشد.

بنابراین تصمیمی که برخاسته از تفکر و تعقل است به این روی اساسا پا می‌گیرد و به صحنه می‌آید که فرصت‌ها را فزون‌تر سازد، چراکه در بطن فرصت‌هاست که همیشه احتمال توفیق به صحنه می‌آید. کیم جونگ اون، رهبر کره شمالی به نظر می‌رسد تفاوت روشن و فاحشی را که میان تهدید کشوری دیگر که نهایت آن ممکن است به نابودی منجر گردد و تهدیدی که حداکثر هزینه آن از دست دادن جایگاه، موقعیت، زیرساخت‌ها و رفاه است را در نظر نگرفته است. زمانی‌که تصمیم‌گیری ماهیتی، فردی را به صحنه می‌آورد و در سرزمین‌هایی که مراکز متعدد پردازش نظرات، گزینه‌ها و اولویت‌ها وجود خارجی ندارد، پرواضح است که فرصت و جسارتی برای آگاه کردن درخصوص این تفاوت فاحش به تصمیم‌گیرنده از رویت پذیری برخوردار نیست. کره شمالی سرزمینی فقیر و عقب‌افتاده در وسیع‌ترین شکل آن در تمام زمینه‌های فرهنگی، اقتصادی، سیاسی، اجتماعی و مدنی است.

به دنبال پایان جنگ دوم و تقسیم شبه‌جزیره کره به دو سرزمین جدا از یکدیگر که جنگ کره آن را نهادینه ساخت تا دهه 90 تنها زمانی که جرقه‌ای از احترام و توجه برای کره شمالی متجلی شد، مسابقات قهرمانی فوتبال 1966 بود. در طول این دهه‌ها در حالی‌که نیمه‌جنوبی جهش بزرگ از دیکتاتوری سیاسی به توسعه پر دامنه و متوازن اقتصادی را در برابر جهانیان به صحنه آورد، پیونگ یانگ در چارچوب یک نظام سیاسی بشدت غیراخلاقی و غیرانسانی در تمام زمینه‌های حیات اجتماعی، گسترده‌ترین سطح عقب ماندگی و حقارت را برای جامعه رقم زده است. این حجم وسیع از کاستی در تمام قلمروهای نظام حاکم بر این کشور در جهت این‌که حداقل‌ها را برای مردم فراهم کند بشدت وابسته به چین کرده است. در صحنه بین‌المللی آنچه تاکنون کره شمالی را مصون از انزوای مطلق و الزامات عملی نظم بین‌الملل ساخته، همانا احترام به معادلات رهبران پکن در رابطه با آینده شبه‌جزیره کره بوده است.

از دهه 90 و پایان رسمی تعارضات برخاسته از نظام دو‌قطبی کره شمالی به یکی از محورهای توجه جهانی تبدیل شد. برنامه‌های هسته‌ای و بعد از آن ظرفیت‌های موشکی که کره شمالی به صحنه آورد، آمریکا را به عنوان ناظم نظم جهانی با چالش مواجه کرد. حال در ماه‌های آخرین سال 2017 تهدید به آزمایش موشک در نزدیکی پایگاه‌های آمریکا در جزیره گوام و این ‌که آمریکا به خاکستر تبدیل خواهد شد سطح منازعه را حداقل از نظر کلامی بشدت افزایش داده است. کره شمالی تحت هیچ شرایطی از ظرفیت‌ها و توانمندی‌های لازم برای حمله به خاک اصلی آمریکا برخوردار نیست. کره شمالی از این توان بالقوه بهره‌مند است که متحد استراتژیک آمریکا، کره جنوبی را مورد حمله قرار دهد و سئول با جمعیت ده میلیونی آن را به آتش بکشد. کیم جونگ اون از این ظرفیت نظامی برخوردار است که تهدید ژاپن، متحد دیگر استراتژیک آمریکا را به یک واقعیت تلخ تبدیل کند.

اما آنچه انکار ناپذیر است این که آمریکا از ظرفیت، توانمندی و قابلیتی بهره‌مند است که پایتخت کره شمالی را با حجم وسیعی از تخریب مواجه سازد. محققا این معادله ساده سرنوشت متفاوت واشنگتن و پیونگ یانگ، در صورت وقوع یک نزاع هسته‌ای، بحران شبه‌جزیره را در سطح همان نزاع کلامی تداوم خواهد داد تا زمانی‌که رهبران چین یکپارچگی کره را اجازه دهند.

دکتر حسین دهشیار

استاد دانشگاه علامه طباطبایی

newsQrCode
ارسال نظرات در انتظار بررسی: ۰ انتشار یافته: ۰

نیازمندی ها