درباره سریال‌ها و بازیگرانی که مرام پهلوانی را به تماشا گذاشته‌اند

پهلوانـان در تلویزیون نمی‌میـرند

پهلوانان و هم عیاران و فتیان، مولود مرام و مسلکی هستند که آبشخورش جوانمردی است؛ صفتی که نه در قاب زمانه محدود می‌شود و نه غبار کهنگی به خود می‌گیرد. چند دهه سریال‌سازی در تلویزیون ایران توانسته بخشی از این آیین و مسلک را در قالب روایت‌ها و شخصیت‌های دیروزی و امروزی به نمایش بگذارد و نکته قابل توجه این‌که سریال‌های ویژه ماه محرم، سهم قابل توجهی در نمایش پهلوانی‌ها داشته‌اند. در این مطلب چند نمونه از پهلوانان سریال‌های تلویزیونی را ذکر کرده‌ایم.
کد خبر: ۱۰۵۷۸۰۷
پهلوانـان در تلویزیون نمی‌میـرند

اسطوره جوانمردی

پهلوانان نمی‌میرند 1376 / حسن فتحی

از بین کارگردان‌های تلویزیون، بی‌شک آن‌که بیش از دیگران به پهلوانی و آیینش توجه داشته، حسن فتحی است که «پهلوانان نمی‌میرند»، «شب دهم» و «در مسیر زاینده‌رود» را در کارنامه دارد. پهلوان خلیل اما نمونه‌ای بارز و برجسته از پهلوان‌هایی است که در تلویزیون دیده‌ایم؛ مرشد و مراد مردم شهر که با هنرمندی جمشید مشایخی شمایلی اسطوره‌ای از یک پهلوان را در خاطر تماشاگران «پهلوانان نمی‌میرند» به یادگار گذاشت؛ بخصوص در صحنه مرگ، آنجا که در شبی مه‌آلود پشت قاتل را به خاک می‌رساند و روی سینه‌اش می‌نشیند اما هم از کشتن قاتل صرف‌نظر می‌کند، هم از کنار زدن روبنده‌اش! اما قاتل که رها شده از پشت خنجر می‌زند.

درایت و بزرگ‌منشی

زیر تیغ 1385 / محمدرضا هنرمند

هوشنگ توکلی در نقش دایی به شمایل کلیشه‌ای که از پهلوان‌ها در ذهن همه ما شکل گرفته، شباهتی ندارد اما اوست که با جوانمردی توام با درایت و پختگی با میان‌داری‌ها، سکوت‌ها و سخن‌ گفتن‌های بموقع و سنجیده، زمینه آشتی خانواده محمود و جعفر را فراهم می‌کند. دایی در صحنه دادگاه برمی‌خیزد و برگ برنده‌ای رو می‌کند که به آبروی‌داری و شرافت محمود مهر تائید می‌زند و مسیر بخشش را برای رضا، پسر جعفرآقا که از اولیای دم است، هموار می‌کند. توکلی در این نقش، پیرمردی است با لباس‌های تیره، عصا و کلاه شاپو که حرفه‌اش نانوایی است و مرامش پهلوانی.

پهلوانی در کسب و کار

برادر 1395/ جواد افشار

حاج‌کاظم پهلوان با بازی حسن پورشیرازی در سریال «برادر» فقط نام فامیلش پهلوان نبود؛ او در راه و رسم زندگی نیز پهلوانی می‌کرد و به زورخانه هم آمد و شدهایی داشت. حاج‌کاظم پهلوانی خیر بود و از تجار سرشناس برنج ایران که برای حمایت از تولید ملی، درد بی‌اخلاقی‌ها، تهمت‌ها و پاپوش‌های زیادی را به جان خرید و در این راه از نزدیک‌ترین کسانش نامردی و نامرادی دید. او با قلب شکسته و دردمند، بر سر اعتقاداتش تا آنجا ایستادگی کرد که قاچاقچیان برنج‌های تاریخ گذشته و مسموم رسوا شوند. او تصویری است از یک پهلوان امروزی در دنیای کسب و کار و تجارت که تداوم مرام پهلوانی تا دنیای امروز را نمایش می‌دهد.

پهلوان دلشکسته

کهنه‌سوار 1377 / اکبر خواجویی

حاج‌عزیزالله، کشتی‌گیری معروف و مشهور بود وقتی روزهای جوانی را پشت سر می‌گذاشت اما آن‌قدر ناجوانمردی و نادرستی دید که قسم خورد هرگز اجازه ندهد پسرش وارد دنیای کشتی شود. «کهنه سوار» قصه کشمکش‌های بین حاج‌عزیزالله و پسری است که عاشق کشتی شده و به دور از چشم پدر باشگاه رفته و فنون را یاد گرفته است. محمدعلی کشاورز در نقش حاج عزیزالله همان مرد جدی اما مهربانی است که در سریال «پدر سالار» دیده بودیم اما این بار کمی شوخ‌تر و شادتر. بد نیست یادی کنیم از مرحوم جعفر بزرگی که در این سریال با ضرب محسن زهتاب میل زد و هنرش را در ورزش زورخانه‌ای نیز به نمایش گذاشت.

صلح و سکوت در هیاهو

در مسیر زاینده‌رود 1389/ حسن فتحی

وقتی علیرضا نادری به عنوان یک کارگردان تئاتری، فیلمنامه‌ای چون «در مسیر زاینده‌رود» را می‌نویسد، عجیب نیست که بازیگر قدرتمندی چون مهدی سلطانی که در تئاتر مشغول به کار بود در آن بدرخشد و نقش ماندگار و زیبای پهلوان بهزاد مسیب را به نمایش بگذارد. پهلوان بهزاد با صبر و سکوت عارفانه، همچون یک صلح‌طلب در جنگ بزرگ دو خانواده ظاهر می‌شود و گاه اگر با لهجه‌ شیرین اصفهانی سخنی‌ می‌گوید جز دعوت به مهر و سازش نیست. او خسته از مناسبات غیراخلاقی و ابتذال و سطحی‌نگری‌ برخی قهرمانان ورزشی، درد و اندوه یک پهلوان را با نگاه‌ها و سکوت‌ها و تیرکشیدن‌های قلبی فریاد می‌کرد که از این همه هیاهو برای هیچ به تنگ آمده است.

رفاقت ناب

شب دهم 1380 / حسن فتحی

در کنار حیدر خوش‌مرام که عاشق می‌شود و قصه دلباختگی‌هایش زبانزد خاص و عام، «یاور»ی هست که تا پایان راه در کنارش می‌ماند و حمایتش می‌کند. یاور با بازی پرویز فلاحی‌پور اوج مردانگی و رفاقت را به نمایش می‌گذارد؛ چه آنجا که بعد از فوت پدر و مادرش، سرپرستی برادرش را برعهده گرفته، چه آن زمان که به احترام برادر رفعت به حق‌طلبی برمی‌خیزد و با نقص عضو شوهر معتاد او، راهی زندان می‌شود و البته زمانی که دست یاری به حیدرخوش‌مرام می‌دهد برای اجرای تعزیه. او پوشیده از چشم ماموران حکومت رضاخانی، در کنار حیدر می‌ماند و تعزیه می‌‌خواند و شب دهم در کنار رفیق قدیمی به دست ماموران حکومتی کشته می‌شود.

نفوذ و اقتدار

پریدخت 1386/ سامان مقدم

یه تیکه زمین 1391 / مهدی کرم‌پور

به سوی افتخار 1377/ سیروس مقدم

چه کسی مناسب‌تر از داریوش ارجمند برای بازی در نقش یک پهلوان که هم صدا و چهره‌ای مقتدر و پرنفوذ دارد و هم عشق و علاقه به آیین پهلوانی، جوانمردی و مردانگی.

این تناسب و هماهنگی، دست‌کم سه بار ردای پهلوانی را در سه سریال بر قامت ارجمند پوشانده است؛ یک بار در سریال به سوی افتخار که به عنوان مربی فوتبال، پرچمدار درستی، راستی، جوانمردی و اخلاق بود و اگر چه از اسم پهلوانی در این سریال سخنی نبود اما راه و رسمش را می‌شد در شخصیت هادی خضوعی با بازی ارجمند دید و حتی در فحوای اسمی که برای این نقش انتخاب شده بود.

داریوش ارجمند در سریال «پریدخت» یک پهلوان با اسم و رسم بود و مرشد شهر که در حکومت رضاشاهی و پس از واقعه تلخ مسجد گوهرشاد دست به روشنگری زد و سرانجام نیز به دست عاملان حکومت وقت به شهادت رسید.

حاج‌حیدر در سریال «یه تیکه زمین» تصویر مدرن‌تری از یک پهلوان بود که با بازی ارجمند به نمایش درآمد؛ پهلوانی که در دنیای امروز زندگی‌ می‌کرد، حرفه‌اش نانوایی بود و شیوه‌اش پرهیزکاری و تقوا.

بازیگر زورخانه‌های سریالی

در سریال‌های تلویزیونی کم نبوده‌اند بازیگرانی که برای لحظاتی کوتاه یا بلند میل و کباده به دست گرفته‌اند و در قامت یک پهلوان ظاهر شده‌اند اما بی‌شک عنایت بخشی به لحاظ کمیت در مرتبه اول این فهرست جای می‌گیرد. او علاوه بر این‌که در سریال‌های زیادی نقش پهلوان و ریش‌سفید محله را بازی کرده، در ورزش باستانی نیز دستی بر آتش دارد و در دنیای واقعی هم زیاد گذرش به زورخانه افتاده است.

بخشی از «سایه همسایه» که سال 1364 به کارگردانی اسماعیل خلج ساخته شد تا «یه تیکه زمین» که محصول سال 1391 بود در سریال‌های زیادی مانند «پهلوانان نمی‌میرند»، «علمدار» و «رخصت» نقش پهلوان، ریش سفید و بزرگ محله را بازی کرده و بارها در لوکیشن زورخانه مقابل دوربین حضور داشته است.

از آهنگری تا امیری

سربداران 1362 / محمدعلی نجفی

پهلوان کلو اسفندیار با بازی مرحوم جهانگیر صمیمی‌فر یکی از قدیمی‌ترین پهلوان‌های تلویزیونی است که البته ریشه در تاریخ دارد و قهرمانی به همین نام را بازنمایی کرده است.

کلو اسفندیار که چهارمین امیر سربداران بود، آهنگری می‌کرد و در کنار یاران و همفکران شیخ حسن‌‌جوری قدم در راه نابودی حکومت مغول‌ها گذاشته بود. آنچه سریال «سربداران» از کلو اسفندیار به نمایش می‌گذارد، زندگی او در دوره مبارزه و زندان است و آزادی‌اش به همراه دیگر زندانیان بعد از شورش مردم باشتین آخرین روایت از زندگی این پهلوان است و از زندگی او در دوره امیری چیزی در این سریال نمی‌بینیم.

ایستادگی و پایمردی

کوچک جنگلی 1366 / بهروز افخمی

پهلوان شیریدالله با بازی رضا گرشاسبی، تصویری از یک جوانمرد است که تا آخرین لحظه دست از مبارزه برنمی‌دارد و یک تنه در مسیر عبور نیروهای قزاق، با آنها می‌جنگد با علم به این‌که کشته خواهد شد؛ فقط با این هدف که قزاق‌ها به قدری معطل شوند که نیروهای میرزا کوچک‌خان به کوهستان برسند. صحنه اعدام پهلوان شیریدالله یکی از تاثیرگذارترین بخش‌های سریال «کوچک جنگلی» است.

او را در حالی به جوخه اعدام می‌برند که به زانوی چپش تیر خورده و پهلوان به استخوان زانویش التماس می‌کند که تاب بیاورد. او می‌خواهد ایستاده بمیرد اما قبل از تیراندازی، زانویش خم می‌شود و در حالی تیربارانش می‌کنند که در تلاش است تا دوباره روی پاهایش بایستد.

از دل تاریخ معاصر

معمای شاه 1395/ محمدرضا ورزی

پهلوان طیب حاج‌رضایی گرچه به زورخانه می‌رفت و از لوطی‌های تهران قدیم بود اما شر و شور کم نداشت و دور و برش آدم‌هایی مثل شعبان جعفری کم نبودند اما طیب در همان دوره لاتی و گردن‌کلفتی هم دلباخته امام حسین(ع) بود و هیاتی بزرگ را اداره می‌کرد. احتمالا به همین دلیل بود که از چاقوکش بازار به یکی از مبارزان علیه رژیم ستم‌شاهی بدل شد و در نهایت عاملان رژیم اعدامش کردند. نقش طیب را محمود اردلان در سریال «معمای شاه» برعهده گرفت که طراح صحنه‌های جنگی و پرتحرک فیلم‌ها و سریال‌های تلویزیونی از جمله «مختارنامه» بود. اردلان از نظر ظاهری شباهت‌هایی با پهلوان طیب داشت و به این ترتیب جامه طیب «معمای شاه» را بر تن کرد.

آذر مهاجر

newsQrCode
ارسال نظرات در انتظار بررسی: ۰ انتشار یافته: ۰

نیازمندی ها