در یادداشتی اختصاصی برای جام جم آنلاین مطرح شد
درباره تجربه بازیگری در فیلم سینمایی زیر سقف دودی بگویید، این که چطور شد بازی در آن را پذیرفتید؟
اولین نکته که در این فیلم توجهم را جلب کرد، سبک کار خانم درخشنده بود. ایشان کارهای رئال و مردمی میسازند که همیشه به آنها علاقه داشته و دارم. وقتی پیشنهاد بازی در این فیلم را به من دادند حتی قبل از این که فیلمنامه را بخوانم هم میدانستم با کار خوب و متنی باارزش مواجه هستم که البته همینطور هم بود. نقشی که در فیلم زیر سقف دودی دارم کوتاه است که البته هرگز این مسائل برای من مهم نبوده و نیست. چون من در مکتبی پرورش یافتم که کوتاهی و بلندی نقش برایم اهمیتی ندارد؛ زیرا نگاه کلی ام به جامعه پیرامونم است، مثلا رفتگری که محله را تمیز میکند را شاید چند دقیقه در روز بیشتر نبینیم، اما او هم یک انسان شریف و زحمتکش است که در جایگاه خودش عمق زیادی در جامعه دارد. شخصیت من در فیلم خانم درخشنده هم درست است که کوتاه بود، ولی بشدت عمیق و ارزشمند است.
درباره نقشتان در این فیلم بیشتر توضیح میدهید؟
کاراکتر من در زیر سقف دودی از آنجا که عشق را در مراتب خودش درک کرده، عاشقها را هم درک میکند. در نتیجه همیشه درصدد است عاشقها را به هم وصل کند و به آنها در جهت رسیدن به هم کمک کند. چنین کاراکترهایی را ما در این جامعه کم نداریم، اما چون همیشه یکسری با خودنمایی درصدد مطرح کردن خودشان هستند و کمتر به اینگونه آدمها اجازه دیده شدن میدهند.
برای انتخاب نقشها و آثاری که به شما پیشنهاد میشود با کسی هم مشورت میکنید؟
بله، با همسرم که مترجم هستند همیشه مشورت میکنم. مثلا اخیرا یک کار را به پیشنهاد همسرم رد کردم و خاطرم هست زمانی که صحبت از زیر سقف دودی شد همسرم با توجه به شناخت و علاقهای که به خود خانم درخشنده دارند به من گفتند حتما این کار را انجام بده.
در کارنامه کاری شما، علاوه بر بازیگری در آثار خوب و شاخص، خوانندگی، نویسندگی یا نوازندگی هم دیده میشود. این همه فعالیت در حوزههای مختلف هنری شما را در انتخاب نقشها و کارهایتان دستبهعصا نکرده؟
کاملا همین طور است که میگویید. مثلا من در سریال «روشنتر از خاموشی» به کارگردانی حسن فتحی نقش وزیر خل و لوده شاه عباس را بازی میکردم. آنجا بود که خیلی از مردمی که به شعرها و آهنگهای من گوش میدادند و آنها را دوست داشتند، جلوی من را میگرفتند و میگفتند چنین کارها و نقشهایی در شأن شمایی که مثنویخوانی و شاهنامهخوانی میکنی و کارهای عرفانی انجام میدهی، نیست .یا در کار «در حاشیه» به کارگردانی مهران مدیری هم به همین صورت بود و مردم از حضور من در آن نقش گله میکردند. واقعیتش را بخواهید خیلی از نقشهای لوده مآب را به خاطر همین حرفهای مردم دیگر قبول نمیکنم.
پس حضور کمرنگ شما در چند سال اخیر در اجرا و نویسندگی کارهای طنز هم به همین دلیل است؟ حتی من در دورهای شنیدم شما نوشتههایتان را با نام مستعار چاپ میکنید.
بله. ده سال در مجله فیلم، طنز مینوشتم و اصلا تلویزیون را با نام طنزهای چخوف شروع کردم. اما از آنجا که یک سری کارهای پژوهشی مثل تله تئاترسازی از پنج قصه شاهنامه و... انجام دادم دیگر نمیتوانم هر کار طنزی را بنویسم و بازی کنم و ترجیح میدهم بعضی از نوشته هایم با نام مستعار باشد. چون همانطور که گفتم مردم از من هر کاری را نمیپذیرند. من بشدت به رای و نظر مردم احترام میگذارم در صورتی که شاید خودم قلبا اعتقاد چندانی هم به این قضایا نداشته باشم.
اینها همه از تبعات پرکاری و زیاد دانستن است. به نظرتان اگر از اول فقط در یک رشته هنری فعالیت میکردید، بهتر نبود؟
شما که لطف دارید، اما باور کنید نمیشود. من از همان ابتدا در سینما، تلویزیون و تئاتر کارگردانی میکردم و اصلا کار اولم کارگردانی بود و بعد از آن به بازیگری روآوردم. در زمینه موسیقی هم که از کودکی کار میکردم، اما بازتاب عمومی نداشت تا رسید به ترانه «رسم زمونه» که شعرش را خودم گفتم و آهنگش را ساختم. این شعر باعث ورود رسمی من به این حوزه شد و چنان رسوخ و نفوذی در بین مردم کرد که حتی در برخی روستاها که من را به عنوان بازیگر نمیشناسند هم حتما به عنوان خواننده «رسم زمونه» میشناسند. از آن به بعد بود که موسیقیام را بازتاب دادم و پژوهش ها، آلبومهای موسیقی، شاهنامهخوانی و... خودم را به بازار عرضه کردم. منتها راستش را بخواهید خودم دلم میخواست تمرکزم روی کارگردانی سینما باشد، چون به نظرم در سینما تمام هنرها جمع است. اتفاقا بهدلیل همین فعالیتهای مختلف هنری است که همیشه میگویم من جوجه اردک زشت هستم! یعنی مثلا کارگردانها من را قبول ندارند و میگویند او بازیگر و نوازنده است و نوازندهها و خوانندهها هم قبولم ندارند، چون میگویند تئاتریام. در نتیجه من هم میروم و کار خودم را میکنم.
به ترانه «رسم زمونه» اشاره کردید، یکی از ماندگارترین ترانههای ایرانی با شعر تاثیرگذاری که اغلب مردم توانستند با آن ارتباط برقرار کنند. منشأ این شعر چه بود؟
شعر این ترانه را خودم گفتم که برگی بود از خاطراتم. همه ما در دوران کودکی و نوجوانی فکر میکنیم مرگ از ما دور است، اما بعدها میفهمیم این طور نیست. وقتی پدر، مادر و برادرم رفتند و بعد از آن منزل پدریام در میدان حسنآباد خراب شد، این شعر در ذهنم ریشه گرفت.
در حال حاضر به چه کاری مشغول هستید؟
الان در سریال «از یاد رفته» به کارگردانی بهرام بهرامیان بازی میکنم و قرار است بزودی در کاخ موزه نیاوران شاهنامهخوانی هم داشته باشم. از آنطرف یک سریال طنز هم در دست نگارش دارم به نام «ظرفاخند» یعنی خنده عمیق (خنده از روی معنا و فهم) که صد قسمت است.
ساناز قنبری
سینما
در یادداشتی اختصاصی برای جام جم آنلاین مطرح شد
یک کارشناس روابط بینالملل در گفتگو با جامجمآنلاین مطرح کرد
در گفتگو با جام جم آنلاین مطرح شد
در گفتگو با جام جم آنلاین مطرح شد