اگر بکن باوئر شیک و مقتدر و مسلط بر امور باقی ماند، مارادونا به روشهای متری و توام با برخورد و انتقادی خود از دیگران ادامه داد و با فیفا و سران آن جنگید و آنها را متهم به مبارزه و مخالف خوانی با خود کرد و این در حالی روی داد که این نهاد او را به خاطر رویکردش به مواد مخدر دوبار و هر مرتبه به مدت 15 ماه از شرکت در مسابقه ها محروم کرده بود.
فرار او از باشگاه ناپولی ایتالیا، جایی که برای اولین بار ماجرای اعتیاد او به طور رسمی و وسیع به سال 1991افشا و بیان شد، حالت گریز یک خلافکار را از محیط کار و زندگی اش داشت و به گونه ای بود که وی انگار سالهاست به کارهای خلاف مشغول بوده و حالا به چنگ قانون افتاده و بازداشت شدن و سپس دستبند زدن ماموران پلیس به دست وی تصاویر بسیار بدی را از وی ساخت و در سطح جهان جلوه گر ساخت.
فرانتس بکن باوئر در عالم بازیگری و مربیگری به بالاترین حد رسید و سپس در کارهای تشکیلاتی و اداری نیز اوج گرفت ، اما مارادونا هم هواداران خاص و پرشمار خود را دارد |
او با لغو یک طرفه باقی مانده مدت قراردادش با ناپولی راهی آرژانتین شد و تا دو سه سال پیش از بازگشت به ایتالیا ابا داشت.
همین امروز هم او بابت مالیات های نپرداخته اش در ایتالیا 38 میلیون دلار به مقامهای ایتالیایی بدهکار و تحت تعقیب قرار دارد و پرونده اش در این کشور مفتوح است. بدتر از آن ، قیافه و حالتی است که مارادونا طی سالهای بعد از آن واقعه برای خود درست کرد.
او بشدت چاق شد و موهایش را رنگ کرد و به کلی متفاوت با چیزی شد که از سالهای اوج وی در خاطره ها بود و از وی یکی از بهترین و فنی ترین فوتبالیست های دوران معاصر را می ساخت.
این وضعیت برای مارادونا تا یکی دو سال پیش ادامه یافت ، تا این که او قدری به وضعیت خود سر و سامان داد، وزنش را کم کرد و شکمش را عمل جراحی و کوچک کرد و در یک شوی تلویزیونی که در یکی از شبکه های تلویزیونی بوئنس آیرس برای او ترتیب یافت ، حضوری خوش و موفق یافت و به اجرای خوب برنامه های موردنظرش در این نمایش پرداخت و با این و آن مصاحبه کرد و حتی با چهره های معروف سیاسی نیز به گفتگو پرداخت که فیدل کاسترو رهبر کوبا را نیز در بر می گرفت.
شاید مارادونا از طریق آن مصاحبه می خواست جواب لطف رهبر کوبا را بدهد که با خرج وی مارادونا در تمام سالهای اخیر از امکانات مختلف زندگی در هاوانا به رایگان برخوردار شده و هر چه را که می خواسته ، در اختیار داشته است.
تا مرز مرگ تصویر و خاطره ای که از مارادونا از سال نخست بازنشستگی (1997) تا احیای وی (از 2004به بعد) در دست است ، تصویری تاسف برانگیز می نماید و او حتی دو بار با تحمل یک سکته قلبی تا مرز و یک قدمی مرگ پیش رفت و کمترین فاصله را با آن داشت.
یک بار این قضیه در اروگوئه و حین تعطیلات زمستانی برای مارادونا روی داد و مرتبه دوم در بوئنس آیرس و زنده ماندن وی در مرتبه دوم از مسائل عجیبی بود که هنوز هم توصیف و تشریح نشده است و کار به جایی کشیده بود که مردم در دور و بر بیمارستان محل بستری شدن وی در بوئنس آیرس اجتماع کرده بودند و برای سلامت هر چه سریع تر وی دعا می خواندند و شمع روشن کرده بودند.
به رغم تمام لغزشهای فوق ، مردم آرژانتین دوست داشته اند فقط نقاط قوت کار مارادونا طی دوران بازیگری اش را به یاد بیاورند و تنها به آن بیندیشند و برای ملی پوشان فعلی آرژانتین او همچنان ستاره ای دست نیافتنی و کسی است که نمی توان با او برابری کرد. کافی است دیه گو به یکی از جلسات تمرینی تیم ملی آرژانتین برود و آن گاه همه چیز به هم می ریزد و بازیکنان تمام هوش و حواس خود را به وی می سپرند و از دیدن ستاره محبوبشان به وجد می آیند.
کارلوس تروز یکی از بازیگران تیم اعزامی آرژانتین به جام جهانی آلمان است که مثل دیه گو در حومه فقیرنشین و زاغه های شهر بوئنس آیرس به دنیا آمد و فوتبال را وسیله کسب شهرت و ثروت و اعتبار کاری قرار داد. او می گوید: «دیه گو هنوز قلب و روح ماست و تیم ملی و فوتبال ما به او وابسته بوده است و همیشه نیز چنین خواهد بود و تغییری در این روند به وجود نخواهد آمد. وقتی او سر تمرینات ما می آید، حرفهای زیادی برای گفتن به ما دارد و این کار را چه در قالب اظهارات جدی و چه شوخی مطرح می کند و به ما راههای زیادی را برای کسب نتیجه یاد می دهد و زمانی که می رود، ما روحیه و احساس و فکر بسیار بهتری داریم.»
مربی بعدی آرژانتین؛
تروز 23 ساله که مدتی است از بوکاجوینورز تیم محبوب مارادونا به کورین تیانس برزیل کوچ کرده ، حرفی را می زند که شاید تمام بازیگران دیگر نسل فعلی فوتبال ملی آرژانتین نیز بزنند و شکست در برابر ژرمن ها یعنی هموطنان قیصر در مرحله یک چهارم پایانی جام جهانی بعد هم نیز تغییری را در این روند و طرز باور ایجاد نکرده است.
شاید قیصر همچنان در سلسله مراتب تاثیرگذاری و سیاست ها و کارهای تشکیلاتی و البته شخصیت و ابعاد مختلف آن بر مارادونا بچربد و همین که بر خلاف او معتاد نبوده و به الگویی بد برای نوجوان ها تبدیل نشده و به عنصر اول اجرایی جام جهانی و نامزد ریاست یوفا بدل گشته ، نیز امتیازی بزرگ و چشمگیر برای اوست ولی مارادونا هم طرفداران خاص و فراوان خود را دارد. اینها به ما می گوید اگر واقعه جام 2006 را مایه برتری 2 بر یک قیصر بر مارادونا در جنگهای 2 کشور در جامهای جهانی بدانیم (هر چند کاپیتان سابق آرژانتین این بار فقط نظاره گر بازی بود)، این را نیز می توانیم حس کنیم که این ستیز ادامه دارد و شاید به جامهای جهانی بعدی هم بکشد.
قیصر همانطور که خودش می گوید، از معدود چهره های تاریخ است که جام جهانی را هم به عنوان بازیگر (کاپیتان) فتح کرده است (1974) و هم در هیات مربی (90)کارنامه مارادونا در زمینه مربیگری خالی است ، اما حالا که خوزه پکرمن تمایلی به ادامه رهبری تیم ملی آرژانتین ندارد، شاید پرونده او در این خصوص نیز به آرامی بهتر و پربار شود ؛ بخصوص که از ماهها پیش از جام جهانی 2006 گفته شده بود مارادونا برای چنین پستی مدنظر قرار دارد.