گفت‌وگو با امیر توسلی، آهنگساز فیلم‌های پرفروش

به فروش فیلم‌ها کمک می‌کنم

چقدر تا به حال به نقش مهم و تعیین‌کننده آهنگساز در موفقیت یک فیلم و ارتباط تماشاگران با آن فکر کرده‌اید؟ آهنگسازها چقدر می‌توانند در رونق گیشه سینما سهم داشته باشند؟ امیر توسلی که آثاری چون مختارنامه، انقلاب زیبا، شمس‌العماره، شهرزاد، یک عاشقانه ساده، کلاغ پر و چارچنگولی را در کارنامه دارد، یکی از آهنگسازان خلاقی است که میزان اهمیت و نقش تعیین‌کننده موسیقی فیلم را در جلب‌نظر مخاطب به اثر و موفقیت مالی آن نشان می‌دهد.
کد خبر: ۱۰۳۲۶۰۱
به فروش فیلم‌ها کمک می‌کنم
او که این روزها به عنوان آهنگساز، دو فیلم پرفروش «نهنگ عنبر 2: سلکشن رویا» و «گشت 2» را در اکران دارد، در گفت‌وگو با جام‌جم از موسیقی، سینما و آهنگسازی فیلم می‌گوید، ضمنا امروز تولد زبیگنیف پرایزنر، آهنگساز برجسته فیلم‌های کریشتف کیشلوفسکی، کارگردان بزرگ و فقید لهستانی از جمله (آبی، سفید، قرمز) هم است که خود بهانه خوب دیگری است برای حرف زدن از موسیقی فیلم.

در ساخت موسیقی فیلم‌های نهنگ عنبر 2 و گشت 2، چه چیزی برایتان اهمیت داشت؟ به عبارتی استراتژی شما در آهنگسازی برای این دو فیلم چه بود؟

اساسا استراتژی من در همه کارهایم این است که موسیقی در خدمت فیلم باشد، نه بیرون بزند و نه کمرنگ باشد. موسیقی باید به فیلم کمک کند. بعضی وقت‌ها ممکن است من خودم را قربانی کنم، اما صلاح فیلم این است موسیقی آن طور که باید خودش را نشان ندهد. کار موسیقی فیلم هم همین است که در خدمت فیلم باشد. موسیقی دو فیلم نهنگ عنبر 2 و گشت 2 هم از این استراتژی تبعیت کرد. نکته دیگری که برایم اهمیت دارد این است که اگر چیزی از موسیقی شنیده می‌شود، در ذهن بماند. باز هم در هر دوی این فیلم‌ها، این موضوع را لحاظ کردم.

این نکته دوم با آن بخش اول منافات ندارد؟ یعنی اگر موسیقی آنقدر برجسته و ویژه باشد که در ذهن بماند، احتمالا به این علت نیست که از فیلم بیرون زده و فراتر از آن است؟

نه، در هر فیلمی نقطه‌ای است که موسیقی باید به شکل مشخص خودش را نشان دهد. لحظه‌ای که خودش را نشان می‌دهد، باید در ذهن بماند.

دارید از یک موتیف و تم صحبت می‌کنید.

بله، معتقدم بخصوص در فیلم‌های «نهنگ عنبر 2 »و «گشت 2»، موسیقی نباید تماتیک باشد. اما در فیلم‌هایی که لازم است این‌گونه باشد، عملکرد موسیقی فیلم براساس آن تمی است که برای فیلم در نظر می‌گیرم و رفتار موسیقایی‌ام را روی همان تنظیم می‌کنم. هر حسی را بخواهم منتقل کنم، براساس همان تم خواهد بود. این که گفتم موسیقی از فیلم بیرون نزند، به این معنی نیست که آهنگساز اصلا کاری نکند. موسیقی ساکن اصلا موضوعی دیگر است و در این قالب‌ها حداقل در این دو فیلم نیست. درکل استراتژی من این است که موسیقی خیلی از فیلم بیرون نزند، مگر جایی که قرار است موسیقی حرف اول را بزند.

خودتان در ساخت موسیقی فیلم دنبال امضا هستید؟ یعنی می‌توان بدون دانستن نام شما، با شنیدن چند موسیقی فیلم، پی برد که آهنگساز این کارها امیر توسلی است؟

راستش هم دنبالش هستم و هم نیستم. می‌توانم مدعی باشم من تنها آهنگسازی هستم که در همه ژانرها کار کرده‌ام؛ از ژانر تاریخی تا کمدی. برای همین نمی‌توانم بگویم که امضای من کارهای تاریخی است یا کارهای کمدی. چون هر آهنگسازی بیشتر با گونه‌ای از کار شناخته می‌شود. تا الان سعی کرده‌ام اسیر ژانر نباشم. شاید نشود خیلی امضای مشخصی در کار من پیدا کرد؛ اما به هر حال هر موزیسینی در همه کارهایش یک حال و هوایی دارد و اگر به‌طور تخصصی کارهای او را دنبال کرد، شاید بتوان تشخیص داد که اینها کار یک نفر است. اما آن شکلی که شما می‌گویید، دنبال امضا نیستم، بیشتر دنبال این هستم کاری را انجام دهم که خوب باشد.

در کارنامه‌تان کلی کار پرفروش در آن وجود دارد. فکر کنم بتوانیم به شما لقب آهنگساز فیلم‌های پرفروش را بدهیم؛ نمونه‌اش همین دو فیلم پرفروش و رکوردشکن گشت2 و نهنگ عنبر 2: سلکشن رویا. سال قبل هم دو فیلم پرفروش من سالوادور نیستم و 50 کیلو آلبالو را در اکران داشتید.

قبلش را هم ببینید همین‌طور بود. اخراجی‌ها، رسوایی 2 و معراجی‌ها.

به سال‌های قبل‌تر هم بروید، به فیلم‌هایی مثل کافه ستاره، مکس و دایره زنگی می‌رسید که همه آنها پرفروش بودند.

دلیل وجود این همه فیلم‌های پرفروش در کارنامه شما چیست؟

باز هم این استراتژی من است و بین فیلم‌هایی که سراغم می‌آیند، کارهایی را انتخاب می‌کنم که برای مردم و با تکیه بر مولفه‌های فروش ساخته شده باشد. اساسا این‌طوری فکر کنم در سینمای ما و بویژه به‌خاطر شرایطی که وجود دارد، فیلم باید بفروشد. سینما یک صنعت است و اول از همه باید اقتصاد آن بچرخد، برای همین هر کاری بتوانم می‌کنم تا به فیلم کمک کنم که بیشتر بفروشد.

علاوه بر دو فیلمی که الان در اکران دارید، تولد زبیگنیف پرایزنر، یکی از بزرگ‌ترین آهنگسازان فیلم در تاریخ سینمای جهان، هم یکی از دلایل و بهانه‌های دیگری بود که سراغ شما آمدم. کارهای او را دوست دارید؟

در نوجوانی که تازه موسیقی را شروع کرده بودم، یکی از الگوهایم همین آقای پرایزنر بود.

چه می‌شود که یک آهنگساز فیلم، به چنین تعامل، همفکری و هماهنگی با یک فیلمساز می‌رسد که حضور و اثرش به یکی از مشخصه‌های بارز سینمایی آن کارگردان تبدیل می‌شود؟ مثل همین همکاری پرایزنر با کیشلوفسکی، مثل همکاری برنارد هرمن با آلفرد هیچکاک، مثل همکاری گوستاوو سانتائولایا با آلخاندرو گونزالس ایناریتو یا النی کاریندرو با تئو آنجلوپولوس.

یا جان ویلیامز با استیون اسپیلبرگ یا آقای هانس زیمر با کریستوفر نولان. اولین دلیل مهمش این است که دنیا و نگاهشان به موضوع یکی است. آنها دو آدم هستند، اما تقریبا یک‌جور فکر می‌کنند و به همدیگر کمک می‌کنند. این مهم‌ترین چیز است که زبان هم را خوب بفهمند و احساسات همدیگر را درک کنند و بدانند که قرار است چه بگویند. یکی از اشکالات که بین کارگردان‌ها و آهنگسازها به‌وجود می‌آید این است که نمی‌دانند قرار است چه بگویند. یعنی کارگردان یک چیز دیگر می‌خواهد بگوید و آهنگساز چیز دیگری درنتیجه همسو نمی‌شوند. اما وقتی می‌دانند می‌خواهند چه بگویند و هدف مشترک دارند، نتیجه همکاری‌ها خوب می‌شود، مثل همکاری آقای پرایزنر با آقای کیشلوفسکی.

شما هم احتمالا با کارگردان‌هایی که موسیقی نمی‌دانستند یا بدتر مدعی دانستن موسیقی بودند، کار کردید و احیانا خواسته اند شما را به مسیری که دوست ندارید، ببرند. چطور با این قضیه کنار آمدید؟

خب این اتفاق می‌افتد، معمولا سعی می‌کنم چانه بزنم. همان‌طور که گفتم من به صلاح فیلم فکر می‌کنم. بارها به فیلمسازان گفته‌ام به من اطمینان کنید که نتیجه‌اش را هم دیده‌اند. البته یک چیزی در ذهن کارگردان درباره موسیقی فیلم است و دنبال آن می‌گردد، اما موسیقی یک تخصص است و کارگردان‌ها اغلب این تخصص را ندارند، همان‌طور که ممکن و طبیعی است یک آهنگساز، تخصص کارگردانی را نداشته باشد. اما دنیای طرفین باید یکی باشد، یعنی کارگردان باید بداند چه می‌خواهد. آیا قطعه‌ای را که می‌شنود، آن حسی را که می‌خواهد برایش ایجاد می‌کند یا نه. این مهم‌تر است و بیشتر موضوع به نظرم غریزی است و احساسات آنها باید مشترک باشد. خیلی وقت‌ها اتفاق افتاده که من با کارگردانی اختلاف نظر داشتم، اما در نهایت به یک تعاملی رسیدیم.

الان قاعده این است که آهنگساز بعد از تدوین، به فیلم اضافه می‌شود. به نظرتان این روش درست است؟

معمولا این‌طوری است، اما بعضی از کارگردان‌ها که به‌طور مشخص با آنها بیشتر کار کرده‌ام، مثل آقای سامان مقدم، معمولا از اول کار مرا صدا می‌کنند و حتی گاهی روی فیلمنامه تم می‌گذارم. حتی بعضی وقت‌ها سر صحنه هم موسیقی‌ای که به‌صورت الگو ساخته شده برای بازیگرها پخش می‌شود تا ببینیم احساسش چگونه عمل می‌کند.

بعضی کارگردان‌ها بویژه در سینمای مدرن، میانه‌ای با موسیقی متن ندارند و فقط از موسیقی صحنه استفاده می‌کنند یا دست بالا از موسیقی فقط در تیتراژ فیلم بهره می‌برند. نظر و تحلیلتان در این زمینه چیست؟

همه چیز از سناریو می‌آید. به‌نظرم یک چیزی الان مد شده و برخی کارگردان‌ها که می‌خواهند خودشان را در یک قالب سینمایی به اصطلاح روشنفکری قرار دهند، این مساله را در سناریو در نظر نمی‌گیرند. در نتیجه شما احساس می‌کنید این فیلم موسیقی می‌خواهد، اما در آن از موسیقی استفاده نشده. بعضی وقت‌ها هم این‌طوری نیست، مثل آقای فرهادی که فیلم دایره زنگی را در خدمت ایشان و خانم بخت‌آور بودم. گاهی فیلم که ساخته می‌شود، تازه در مرحله مونتاژ به این مساله فکر می‌کنند که موسیقی نگذاریم تا در یک قالبی قرار بگیرد، این به فیلم لطمه می‌زند. فکر می‌کنم اگر از ابتدا فیلمسازی با این دید جلو برود و احساس کند فیلمش به‌دلیل ساختاری که دارد موسیقی نمی‌خواهد اشکالی ندارد، اما وقتی تحمیلی می‌شود، صرفا یک مد سینمایی است.

آهنگسازهای محبوب سینمای جهان

در سینمای جهان، چند آهنگساز هستند که شکل دیگری برایم دارند؛ مثلا آقای هانس زیمر (آهنگساز سرشناس و سازنده موسیقی فیلم‌هایی چون گلادیاتور، شیرشاه و شوالیه تاریکی) که مسترکلاسی هم با ایشان گذرانده‌ام و آهنگساز موردعلاقه ام است. جان پاول (آهنگساز فیلم‌هایی چون من سام هستم و حرفه ایتالیایی) را دوست دارم. جاهایی هم آقای جیمز هورنر (آهنگساز فقید فیلم‌هایی چون تاتیانیک و آواتار) را دوست دارم

علی رستگار

newsQrCode
ارسال نظرات در انتظار بررسی: ۰ انتشار یافته: ۰

نیازمندی ها