شریفی نیا همه فن حریف سینماست و چنان که خودش هم در این گفتوگو یادآور شده، در زندگی پرفراز و نشیبش از استادانی مانند مهندس بازرگان، دکتر سحابی، مهندس رجایی، علی موسوی گرمارودی و مهندس محمدعلی نجفی متاثر بوده.
او سال هاست درحوزه سینما فعالیت دارد، اما هنوز خیلی از مردم، او را با سریال امام علی(ع)، پیامک از دیار باقی و فیلمهای سینمایی لیلا، آدم برفی، دنیا، دایره زنگی، سالاد فصل و نقاب میشناسند.
با او به بهانه فرا رسیدن نوروز گپ زده ایم، از قضاوتهای نابجا گفته ایم و از عیدهای روزگار کودکی.
از سالی که گذشت، راضی بودید؟
از سالش که بله، اما از تمام شدنش نه! وقتی سن آدم بالا میرود، زمان خیلی زود میگذرد. بنابراین باید سعیمان را بر این بگذاریم که درست بگذرد.
چقدر اهل مسافرت و گشت و گذار در نوروز هستید؟
یادم هست در دوران نوجوانی بیشتر میرفتیم سفرهای داخلی بخصوص مشهد و شمال که خیلی هم خوش میگذشت، اما بعدا سفرهای خارجی بیشتر برایم جذاب شد. کشف ناشناختهها و دیدن دنیا فرصتی بود برای شناخت آدمهای مختلف از اقوام و ملل گوناگون.
و بهترین عید زندگی تان در نوجوانی رقم خورد یا جوانی و میانسالی؟
یک سال برای من زیباترین عید زندگیام است که آن هم به عنوان راز در دلم باقی میماند.
و لابد قرار نیست این راز هیچ وقت فاش شود؟
بله، دقیقا.
در نوروز بیشتر به خانواده و دوستان چه هدیه میدهید؟
رسمی هست که میگوید در نوروز، اولین پولی را که میگیری، اگر از کسی باشد که دستش برکت دارد، خیر و برکت به زندگیات میآید. به همین دلیل همه سعی میکنند اول سال این جور آدمها را پیدا کنند و از آنها عیدی بگیرند و اگر آن پول لای قرآن باشد، حس خوبش چند برابر میشود.
پس شما از آن دسته هستید که پول لای قرآن عیدی میدهید؟
بله، من هر سال مقداری پول لای قرآن و کتاب حافظ میگذارم و وقتی با دوستان دورهم جمع میشویم، به حکم قرعه به هر کدام از آنها مقداری از آن پول را همراه با آیهای از قرآن و غزلی از حافظ هدیه میدهم. با مفهوم آیه و شعر حافظ هم که برای هر کسی باز میشود، رهنمودی برای سال جدید پیش روی آنها قرار میگیرد که بسیار جذاب است. این را هم بگویم که مدتی پیش برنامهای آزمایشی دیدم که تحت تاثیر قرار گرفتم. آزمایش به این صورت بود که یک پرتغال را از وسط دو نیم کردند و روی یکی از آنها جملات زیبا و مفاهیم خوب نوشتند و روی دیگری جملات زشت و مفاهیم بد و هر کدام را داخل لیوانی گذاشتند و بعد در لیوانها را بستند. پس از چند روز که در لیوان را برداشتند، آن پرتغالی که رویش جملات خوب نوشته شده بود، سالم مانده بود و آن که جملات زشت و بد روی آن بود، کپک زده و فاسد شده بود. این ماجرا برای من بسیار جالب بود که حتی اجسام در مجاورت با زیبایی و زشتی شکل متفاوتی پیدا میکنند. حالا در نوروز وقتی میخواهی پولی را به عنوان عیدی بدهی، اگر در مجالست با قرآن و حافظ قرار گیرد، حس خوب و انرژی مثبتش چند برابر میشود. در کل، عیدی همیشه برای من جذاب و شادی آور و بابرکت بوده و من هم سعی میکنم همین حس را به فرزندان و دوستانم منتقل کنم.
در روزهای کودکی و نوجوانی چه چیزی از نوروز بیشتر برایتان جذابیت داشت؟
لباس نو، عید دیدنی و رفتن به خانه اقوام، سرخوشی و بیخیالی در تعطیلات و مسافرت، اما اضطرابی همیشه در نوروز کنارم بود و آن تکالیف نوروزی بود که دو سه روز آخر تعطیلات ضربه فنی تمامش میکردم.
چطور وارد عرصه هنر و سینما شدید؟
من معلم مدرسه بودم و تخصصم تدریس در کلاس اول دبستان بود که زیر نظر مرحوم نیرزاده این دوره را گذرانده بودم. در آن دوران برای کودکان کتاب قصه مینوشتم و داستانها را نقاشی میکردم که بسیار مورد توجه قرار گرفت و در تیراژ بسیار بالا هم منتشر شد. بعد از آن به سمت تئاتر آمدم و دوره آموزشی سینمای آزاد را گذراندم و اواخر دهه 60 با فیلم اوینار به کارگردانی شهرام اسدی وارد سینما شدم و بعد، فیلم در افسانه شهر لاجوردی ساخته محمدعلی نجفی و پس از آن در فیلم پری به کارگردانی داریوش مهرجویی بازی کردم. اولین کار تلویزیونی ام هم سریال امام علی (ع) کار آقای میرباقری بود.
از آن زمان که معلم کلاس اول بودید، خاطرهای دارید؟
بچهها را خیلی دوست دارم و سادگی و صداقت آنها روی من تاثیر میگذارد. به نظرم همه چیز آدمها در زمان بچگی شکل میگیرد؛ بخصوص کلاس اول در شکل گیری شخصیت آدمها تاثیر مهمی دارد. اگر در آن سن روی بچه درست کار کنیم، در آینده آدم موفقی خواهد شد. من آن سالها که معلم بودم، به صورت تخصصی به بچهها درس میدادم و آموزشی را که به کلاس اولیها میدادم، خیلی قبول دارم. یکی از روشهای تدریسم هم یاد دادن حروف الفبا به شکل نمایشی بود، این طور که همه دور هم مینشستیم و نمایش را اجرا میکردیم و هر یک از بچهها به نحوی در آن شرکت میکردند. این طور میشد که حتی اگر یکی از بچهها بیمار بود، سعی میکرد خود را به کلاس برساند تا نمایش را از دست ندهد. من آن زمان به بچهها دیکته سال ششم را میگفتم و یادآوری میکردم چون باهوش هستید، نباید کمتر از 20 بگیرید. الان بعضی وقتها با شاگردان آن زمان که همهشان به موفقیت رسیدهاند، دور هم جمع میشویم و همدیگر را میبینیم.
پدر یا مادر، کدام یک بیشتر در زندگی تان تاثیر گذار بودند؟
راهگشای زندگی من پدرم بود. او در دوران کودکی که پایه و اساس آینده من بود، بهترین مدارس و معلمها را برای من برمیگزید. پدرم با مشورت بزرگان و دوستانی که داشت، مسیر آینده مرا در مکانهای تحصیلی سالم و با بار علمی پیشرفته ترسیم کرد و مرا در مجالست و همصحبتی کسانی قرار داد که با علم و آگاهیشان مرا مجذوب خود کردند. من در مدارس ملی آن زمان تحصیل کردم و معلم هایم از شاخصترین معلمان و آدمهای آن دوران بودند که بعدها هر کدام در مملکت دارای موقعیت ویژه شدند. آدمهای زیادی در زندگی من تاثیرگذار بودند که هر کدام در رشته خودشان جزو بهترینهای آن رشته شدند. استادانی مثل مهندس بازرگان، دکتر سحابی، مهندس رجایی، علی موسوی گرمارودی، مهندس محمدعلی نجفی، دکتر پرویز ممنون، ابراهیم حقیقی، جلالالدین فارسی، آیت الله مهدوی کنی و اسداله بادامچیان.
نظرتان راجع به بازیگری چیست؟
من با آسان گرفتن بازیگری مخالفم! کسی میآید پیش من و میگوید خانوادهام گفتهاند، استعداد خوبی در بازیگری داری، برو بازیگر شو! به او میگویم تو دیپلم داری؟ میگوید: میخواستم دیپلم بگیرم، اما نشد! من چه بگویم. مشخص است کسی که حتی برای دیپلم گرفتن خود سعی نکرده در بازیگری هم موفق نمیشود. در بازیگری باید بتوانی درست صحبت کنی و دیالوگها را خوب بیان کنی. از آن طرف مگر میشود با پول بازیگر شد؟ پول کسی را بازیگر نمیکند، بلکه سواد است که برای بازیگر ماندگاری میآورد.
آینده خود را در عالم هنر چطور میبینید؟
هنر نزدیک دارد، اما دور ندارد، زیرا هر چه در هنر غرق میشوی و هر چه در هنر بالا میروی، خود را کوچکتر و حقیرتر احساس میکنی. هر چه دانسته هایت زیادتر میشود، تازه میفهمی که چقدر نمیدانی و آن وقت است که افتادهتر خواهی شد.
نقشهای ماندگار
محمدرضا شریفینیا در سریالهای امام علی(ع) و مختارنامه نقشهایی بازی کرده که در کارنامه او از آنها به عنوان نقشهای برتر یاد میشود.
در سریال امام علی(ع) نقش ولید را بهعهده داشت؛ مردی همیشه مخمور که با دشمنان امام علی(ع) همداستان بود. شریفینیا نقش ولید را در کنار بازیگرانی چون بهزاد فراهانی(معاویه) و زندهیاد مهدی فتحی(عمرعاص) را آنقدر درخشان بازی کرد که در یاد همه ماند.
این بازیگر در سریال مختارنامه اما نقشی کاملا مثبت اما باز هم متفاوت را به عهده گرفت؛ محمد بن حنفیه، برادر امام حسین(ع) که بهدلیل معلولیت جسمی نتوانسته بود در رکاب برادر بجنگد اما به مختار مجوز قیام داد. شریفینیا در مختارنامه گریمی سنگین داشت که شناختن او را سخت میکرد. به گفته خودش گریم او هفت، هشت ساعت طول میکشیده و در این سریال در 10 سکانس بازی کرده، اما باز هم درخشیده و دیده شده است.
دهه 70 را میتوان دهه شریفینیا در سینما و تلویزیون دانست. او در سال 73 برای اولین بار در فیلم پری به کارگردانی داریوش مهرجویی نقش کوتاهی بازی کرد و بعد از آن باز هم نقش کوتاهی در فیلم آدم برفی ساخته داوود میرباقری به عهده گرفت اما در سال 74 در فیلم «برج مینو» که ابراهیم حاتمیکیا آن را مقابل دوربین برد، بازی کرد و بیشتر دیده شد. او در این دهه در سینما نقشهای کوتاه را بازی میکرد. اما در کنار بازیگری، مدیرتولید و گاهی عکاسی کارها را نیز به عهده میگرفت اما در نیمه دوم دهه 70 با بازی در سریال «کیف انگلیسی» به کارگردانی سیدضیاءالدین دری در تلویزیون درخشید آن هم با یک نقش منفی. او که پیش از این در سریال امام علی(ع) نظر مردم را با خود همراه کرده بود با کیف انگلیسی نشان داد که استعداد زیادی در اجرای نقشهای منفی دارد. او در کیف انگلیسی همان مردی بود که باعث بدبختی مستانه (لیلا حاتمی) شد. بعد از کیف انگلیسی، شریفینیا در نقشهای مشابهای که در این سریال داشت، زیاد دیده شد.
ساناز قنبری - گروه فرهنگی
ویژه نامه نوروزی جام جم
در گفتگو با جام جم آنلاین مطرح شد
در گفتگو با جام جم آنلاین مطرح شد
در گفتگو با جام جم آنلاین مطرح شد
در گفتگو با جام جم آنلاین مطرح شد
در گفتگو با جام جم آنلاین مطرح شد