از سریال‌های ایرانی تا جُنگ‌های ترکیبی

معرفی برنامه‌های نوروزی شبکه‌های سیما

هنرمندان خاطرات خود از نوروز را ورق زده‌اند؛

بوی عیدی بوی توپ بوی کاغذ رنگی

بهار فصل نو شدن و نوروز، روز از نو و روزی از نو است. در یادداشت‌های جمعی از هنرمندان حال و هوای عید و خاطره‌هایش را مرور کرده‌ایم.
کد خبر: ۱۰۱۰۶۳۹
بوی عیدی بوی توپ بوی کاغذ رنگی

بدون شک همه ما از رسیدن فصلی که رنگش سبز و سرخ است و درختانش شکوفه دارند، از روزگاری که خیابان‌هایش پر از بنفشه می‌شود و عطر سنبل و سنجد سرمستمان می‌کند، شادمان می‌شویم. ماهی‌ها در تنگ آب غلت می‌خورند و این ور و آن ور می‌جهند.

درست مثل رفت و آمدهای شلوغ پایان سال، بستن حساب و کتاب‌ها و پرونده‌های نیمه باز و کارهای ناتمام زندگی و برنامه‌ریزی برای سال جدید.

وقتی برای صحبت از بهار و زیبایی‌هایش با چهره‌هایی آشنا تماس گرفتم، به‌رغم این که همگی‌شان از شرایط کم‌کاری و بیکاری غالب این روزهای دنیای بازیگری گلایه داشتند، زیبایی‌های بهار را پررنگ‌تر وصف و سال نو را همراه با سلامتی و موفقیت برای مردم آرزو کردند. اما یکی از تماس‌هایم با یکی از بازیگران پیشکسوت تئاتر، سینما و تلویزیون بی‌جواب ماند. او گفت که حال جسمانی و روحی اش برای مصاحبه خوش نیست و امیدوارم که همیشه دنیا بر وفق مرادش باشد که سایه هنر با پیشکسوتانش سنگین‌تر و یادش ماناتر است.

مجید مظفری: به یکدیگر کتاب عیدی بدهیم

خدا را شکر می‌کنم که تنمان سالم است، حرف می‌زنیم، راه می‌رویم و می‌خندیم و به زندگی امید داریم و همین سلامتی بزرگ‌ترین دلیل برای این است که بگوییم سال خوبی را گذرانده‌ایم. اما امسال برای من از نظر کاری سال کم کاری بود و در هیچ فیلم یا سریالی بازی نکردم. تنها فعالیت من مدیریت کاخ مردمی سی و پنجمین جشنواره فیلم فجر در بهمن ماه بود که خوشبختانه خوب برگزار شد. همچنین خوشحالم که حال سینما خوب است و فروش فیلم‌ها چند سالی است که همیشه رشد دارد و نسبت به سال قبل آن دو برابر می‌شود. به همین دلیل نسبت به وضعیت سینما در سال آینده هم خوشبین هستم.

یادم است یکی از بازی‌های اصلی‌مان در عید وقتی با همسن و سال‌هایمان دور هم جمع می‌شدیم، چنقل بود. این طور که یک چوب مخروطی‌شکل را با بندی که به آن وصل بود، آنقدر می‌چرخاندیم و اگر از محدوده خود بیرون می‌رفت، یک طرف، بازی را می‌باخت. از نوروز و حال و هوای عید، خاطره تخم‌مرغ‌های رنگی و اسکناس‌های نو و عیدی گرفتن‌ها را هم به یاد دارم. البته حالا دیگر کسی به من عیدی نمی‌دهد و بیشتر عیدی می‌دهم. توصیه می‌کنم که کتاب به هم عیدی بدهیم و اگر قرار است اسکناس هم همراهش باشدآن را لای کتاب بگذاریم و هدیه بدهیم.

برای مردم هم در سال 96 آرزوی سلامتی می‌کنم. برای خانواده‌های آتش‌نشانان شهید در حادثه پلاسکو از خداوند صبر آرزو می‌کنم و امیدوارم که سالی پر از مهر، صمیمیت و بهروزی برای همه ایرانی‌ها رقم بخورد.

زیبا بروفه: عشق را اتفاق پررنگ زندگی‌مان می‌خواهم

این رسم و آیین را که همراه با تحویل سال و شروع بهار همه چیز نو می‌شود و زندگی را نو می‌کنیم، خیلی دوست دارم. حال و هوای عید زودتر از فصل بهار می‌رسد و این بهترین نوستالوژی و خاطره من از نوروزهای کودکی‌ام است. انگار هنوز هم خانه‌تکانی، بوی سیب سفره هفت‌سین و عطر پرتقال در مشامم زنده هست. اساسا بهار همیشه فصل زنده شدن است.

متاسفانه با اپیدمی شدن شبکه‌های اجتماعی انگار مرز بین آدم‌ها کمرنگ شده است و گاهی قضاوت‌ها در فضای مجازی من را اذیت می‌کند. حالا که همه با هم دوست مجازی هستند، انگار بعضی حریم‌ها برداشته شده که اتفاق خوب و دوست‌داشتنی نیست. وقتی از اصالت، روحیه مهربانی و کمک به همنوع در میان ایرانی‌ها حرف می‌زنیم، باید به آن عمل کنیم. در حالی که متاسفانه گاهی حسادت و رقابت‌های غلط و کینه‌توزی جای عشق و علاقه و محبت را می‌گیرد. امیدوارم در سال جدید عشق و عاطفه‌مان بیشتر شود. برای همه مردم آرزوی سلامتی می‌کنم. ایمان دارم اگر بدانیم با دوست داشتن، بخشیدن، محبت و مهربانی چقدر زود راه‌ها برایمان هموار می‌شود، هرگز حتی فکر دشمنی کردن به ذهنمان خطور نخواهد کرد. امیدوارم عشق اتفاق پررنگ زندگی‌مان در سال 96 باشد.

رضا رویگری: آنها که می‌روند...

سال 95 به دلیل درگیری با بیماری، برایم سال خوبی نبود، زیرا این وضعیت باعث شده از فضای بازیگری دور بمانم و درآمدی هم نداشته باشم. از طرف دیگر مسئولان هم انگار نمی‌خواهند بدانند چه اتفاقاتی دور و برشان می‌افتد و بعضی هنرمندان چه شرایط سختی را پشت سر می‌گذارند. متاسفانه در سال 95 هنرمندان زیادی را از دست دادیم و باید قدر یکدیگر را در سال جدید بیشتر بدانیم. آن‌هایی که می‌روند هرگز برنمی‌گردند. این رسم روزگار است و ما باید از این رفتن‌ها درس بگیریم و برداشت درستی داشته باشیم. هر هنرمندی با رفتنش کوله‌باری از تلاش و افتخار را می‌برد. سال‌هایی که زحمت کشیده تا برای کشورش هنر بیافریند. از میان این رفتن‌ها، درگذشت حسن جوهرچی عزیز که یکی از دوستان خوبم بود و کاظم افرند نیا که تجربه همکاری با او را داشتم، برایم بسیار دردناک بود. همچنین رفتن زنده‌یاد عباس کیارستمی که جای خالی‌اش در سینمای ایران و جهان هیچ‌وقت پر نخواهد شد. اما بعد از همه اینها مهم‌ترین اتفاق سال 95 در عالم سینما جایزه اسکاری بود که آقای اصغر فرهادی برای فیلم «فروشنده» کسب و دل مردم را شاد کرد و باعث سرافرازی سینمای ایران شد. آرزوی من در سال 96 برای مردم مثل همیشه، آرزوی شادی و خوشحالی است و امیدوارم کشورمان همیشه در همه عرصه‌ها افتخارآفرین و سرافراز باشد.

عبدالله روا: هر روز می‌تواند عید باشد

نوروز دوران عیدی دادن و عیدی گرفتن است. بهترین عیدی من هم قطعا بیشترین پولی بود که هدیه گرفتم که یک میلیون تومان بود و بابت آن بسیار خوشحال شدم. البته بعد فهمیدم به دلیل بعضی بدهی‌ها به خانواده‌مان، این مبلغ به عنوان عیدی به من داده شد (با خنده). خاطره‌های دیگرم از نوروز معمولا به سفر کردن با اتوبوس یا سواری برمی‌گردد. البته اگر با خانواده ام به مسافرت نمی‌رفتم، در خانه می‌ماندم و گرسنه می‌خوابیدم. به نظرم هر روز می‌تواند عید باشد. به ویژه روزهایی که قلب آدم شاد باشد و به کسی بدی نکند و روزهایی هم که خواسته یا ناخواسته به دیگران بدی و حقشان را ضایع کنیم، به نظرم جهنم است.

معمولا اهل برنامه‌ریزی کردن در زندگی نیستم که اگر این طور بود تا حالا به همه خواسته‌ها و هدف‌هایم می‌رسیدم. اما شاید بهتر باشد قدرت نه گفتن را در خودم تقویت کنم و بعضی وقت‌ها به جای این‌که هر پیشنهاد کاری را قبول کنم، بیکار بمانم. سال‌هاست وقتی کار خاصی در طول روز انجام نمی‌دهم، احساس پوچی می‌کنم. بنابراین معمولا ترجیح داده‌ام حتی اگر کاری نه چندان مورد علاقه‌ام به من پیشنهاد شود، قبول کنم. امیدوارم سال 96 برایم سال کم‌کاری نباشد و بتوانم اتفاق خوبی را رقم بزنم. همچنین آرزو می‌کنم ترافیک و آلودگی هوا هم کم شود.

مژده لواسانی: سالی که در کربلا تحویل شد

سال 95 به دلیل اتفاقات تلخی که در کشورمان افتاد، مثل حادثه برخورد دو قطار، ترور شیعیان ایرانی در کربلا، حادثه پلاسکو و درگذشت بسیاری از هنرمندان عزیز سال چندان خوبی نبود. اصولا وقتی حادثه‌ای جمعی در کشور اتفاق می‌افتد، یک غم عمومی ما را دچار می‌کند که زندگی هر فرد تحت‌الشعاع آن قرار می‌گیرد.

بهترین خاطره‌ام از نوروز به 11 سالگی‌ام برمی‌گردد. زمانی که سال جدید را در حرم امام حسین (ع) و کربلا تحویل کردم. این حضور بهترین عیدی زندگی‌ام بود.

برنامه‌های کاری برای سال 96 دارم که امیدوارم محقق شود. بهار برای من همیشه مصادف با امید تازه و این اندیشه است که همه چیز می‌گذرد. هر خوبی و بدی، تلخی و شیرینی و اتفاق ناگوار ناپایدار است و زمستان در نهایت جای خود را به بهار می‌دهد. بهار امید هر ساله زندگی ماست.

در سال جدید برای همه مردم آرامش در پس توکل به خداوند دارم. امیدوارم همه مردم از زندگی‌شان راضی باشند و زندگی‌شان به گونه‌ای پیش برود که به آرامش برسند، زیرا تشویش‌ها و اتفاقات تلخ به روحیه مردم صدمه زده است و آرزوی من برای همه، رضایتمندی و آرامش است.

رضا فیاضی: نوروز و اضطراب‌های عجیبش

گرچه حال و هوای عید همیشه خوب بوده است، اما خاطره من از نوروز سال‌های گذشته اضطراب‌های عجیبی است که حوالی نوروز در من ایجاد می‌شد و همیشه قبل از رسیدن بهار نگرانی‌هایی داشتم، عضلات بدنم می‌گرفت و فریاد می‌زدم تا رها شوم. اما خوشبختانه اکنون حالم بهتر شده است. حالا منتظر بهار و دخترم می‌مانم که قرار است عید 96 از آلمان بیاید و کنار ما بماند. به نظرم این بهترین عیدی نوروز من است.

سالی که گذشت من را به این تصمیم واداشت که به دلیل ترافیک، شلوغی و آلودگی هوای تهران و علاوه بر آن بیکاری‌های مستمر برای زندگی به جزیره کیش بیایم و چه بسا این دوران از زندگی را به فال نیک می‌گیرم. جزیره زیبا، جذاب و آرام است و موقعیت خوبی برای نوشتن ایجاد می‌کند. مجموعه تحقیقاتی درباره بازیگری دارم که از میان آنها دارم کتابی برای کانون پرورش فکری کودکان و نوجوانان آماده می‌کنم. کتابی با سه بخش درباره آموزش بازیگری به کودکان، نوجوانان و معرفی هنرمندانی که کارشان را از کانون شروع کرده‌اند. همانطور که خودم نیز فعالیتم را از کانون پرورش فکری کودکان و نوجوانان در سال‌های 54 تا 61 دنبال کردم و بعد از آن هم به عنوان مربی در این بخش فعالیت می‌کردم.

من اصالتا از عرب‌زبان‌های استان خوزستان هستم و به همین دلیل عیدهای فطر را نیز در خانواده مان آداب و رسوم نوروز را به‌جا می‌آوردیم. یادم است یکی از روزهای عید، من و پسر خاله‌ام که مادرش را از دست داده بود، به دیدن خاله بزرگمان رفتیم که وضع مالی‌اش از بقیه اقوام بهتر بود. خاله‌ام یک ده ریالی به پسرخاله و یک دو ریالی به من عیدی داد. من از این که عیدی کمتری نسبت به پسرخاله‌ام گرفته بودم بسیار ناراحت شدم و حسرت خوردم. اما عبود به من گفت: «چون من بچه یتیم هستم، خاله این را به من داد.» همان موقع ده ریالی را به من داد تا برویم خوراکی بخریم و با هم بخوریم. هیچ‌وقت این حرف او یادم نمی‌رود و این قصه را در مجموعه «قصه‌های آسیاآباد» هم منتشر کردم.

فخرالدین صدیق‌شریف: همزمان با طبیعت بهاری و نو شویم

بهار فصل نو شدن، طراوت، تازگی و انسانیت است و شاید تلنگری به هرکس که به خصوصیات خوب گذشته خود برگردد و رویشی جدید و دوباره را در درون خود جست و جو کند تا بلکه همزمان با طبیعت، نو شود.

خاطرات من از عید نوروز به دورانی برمی‌گردد که آدم‌ها کنار هم بودند، یکدیگر را دوست داشتند و کنایه، تبعیض و کینه‌ورزی بینشان جایی نداشت. اما وقتی جامعه در موقعیتی قرار می‌گیرد که نگرانی‌های اقتصادی مردم را دچار می‌کند، آن‌ها خود به خود نگاهشان نسبت به یکدیگر تغییر می‌کند. قدیم‌ترها این‌طور نبود. هر خانواده‌ای به اندازه خود توانمندی و استطاعت داشت. سفره هفت‌سینی می‌چید و نوروز به معنای واقعی برپا بود. در حالی که این روزها اختلاف طبقاتی باعث شده است شور و هیجان عید کم و بیش به یک سنت روزمره یا عادت تبدیل شود.

من همیشه می‌گویم از ما که گذشت. اما مهمترین آرزویم در سال جدید برای جوانان ایران است. متاسفانه بیکاری در جامعه بیداد می‌کند و من این مساله را حداقل بین نزدیکان خودم، کاملا حس می‌کنم. امیدوارم بازار کار برای جوانان رونق بگیرد و امکان جذب این نیروها در اقتصاد فراهم شود. آرزو می‌کنم جوانان دغدغه‌ای نداشته باشند. آمار طلاق و مشکلات خانوادگی پایین بیاید. به طور کلی برای همه آرزوی سلامتی، کار و موفقیت در سال 96 دارم و امیدوارم فضای کاری برای خودم هم آنقدر باشد که اگر سال بعد همین زمان‌ها از من پرسیدند امسال در سریال یا فیلمی بازی کردی یا نه، نگویم نه! (با خنده)

لاله صبوری: نوروز و افتادن در حوض آب یخ

بهار بعد از این همه سال برای من هنوز هم خاطره افتادن در حوض آب یخ را تداعی می‌کند. یادم می‌آید هر سال عید نوروز که به خانه مادربزرگمان می‌رفتیم، می‌خواستم ماهی‌های داخل حوض را با استکان، از آب بگیرم و جالب است که همیشه هم موفق می‌شدم و در این کار تخصص داشتم. اگر یادتان باشد هر حوضی یک لبه‌ای داشت که به آن پاشویه می‌گفتند. مرحله اول ماهی گرفتن را خوب جلو می‌رفتم؛ اما زمانی که نوبت به برداشتن ماهی می‌رسید، معمولا درون آب می‌افتادم و لباس‌هایم خیس می‌شد. به همین دلیل مادرم همیشه برای من دو دست لباس نو می‌خرید.

حالا هم بهار باز هم حال و هوای قدیم را برایم دارد. به ویژه این که یک دختر 9 ساله دارم که او بیشتر شور و حال نوروز را در من زنده می‌کند. مثلا چند سالی است که با همدیگر گندم خیس و سبزه درست می‌کنیم و منتظر جوانه زدن دانه‌ها می‌مانیم. در حالی که قبلا سبزه را آماده از بیرون تهیه می‌کردم. همچنین خرید لباس جدید برای عید برایم معنای واقعی‌تری دارد. امیدوارم امسال برای همه مردم در هر شغل و موقعیتی سال آرامش و امنیت اجتماعی باشد. به نظرم بیشترین نگرانی و دغدغه خیلی از مردم هم در سالی که گذشت، نگرانی نسبت به امنیت شغلی‌شان بود و در سال جدید برقرار شدن آن می‌تواند مهم‌ترین آرزو باشد.

رکسانا قهقرایی

ضمیمه قاب کوچک جام جم

newsQrCode
ارسال نظرات در انتظار بررسی: ۰ انتشار یافته: ۰

نیازمندی ها