کاروان صلح (18)
از قبرستان لاذقیه برمیگردیم. جماعت خارجیها و مسیحیها کمتر به دور و بر قبرها میآیند. آنجا نه توبیاس استرالیایی برای مردم گیتار زد و نه سلومون و پدر اسمیت مشتزنی کردند، فضای حزنانگیز قبرستان شهدا همه را به سکوت کشانده بود.
کد خبر: ۶۷۵۹۴۸ تاریخ انتشار : ۱۳۹۳/۰۲/۳۱
کاروان صلح (17)
لاذقیه، همان روز، خارجیها و داخلیها با هم به زیارت مزار شهدای لاذقیه میرویم. قبرستانی در بیرون شهر و در محیطی آرام و در حاشیه تپههایی نسبتا سرسبز.
کد خبر: ۶۷۵۵۴۹ تاریخ انتشار : ۱۳۹۳/۰۲/۳۰
با کاروان صلح (16)
از پارک لاذقیه که بیرون میآییم مردی عرب را میبینیم که دست دختربچهاش را در دست داشت و به زبان فارسی به ما سلام میکند و میگوید از ایرانی؟ خوبی؟ چه طوری؟ میگویم فارسی را کجا یاد گرفتی؟ میگوید من در دانشگاه اصفهان رشته کشاورزی خواندم و الان در دانشگاه لاذقیه درس میدهم.
کد خبر: ۶۷۵۱۰۹ تاریخ انتشار : ۱۳۹۳/۰۲/۲۹
با کاروان صلح (15)
از خیابانهای مختلف لاذقیه میگذریم و در کنار پارک نسبتا بزرگی ماشینها میایستند و پیاده میشویم. مطابق معمول باز هم همه مقامات شهر دور خانم مایرید مارگارت ماگوایر جمع میشوند و چند نفری هم با دوربینهایشان سراغ مادر اگنس و پدر کشیش میروند.
کد خبر: ۶۷۴۶۸۱ تاریخ انتشار : ۱۳۹۳/۰۲/۲۸
با کاروان صلح (14)
در بین راه به طرطوس از فروشگاه کوچکی در همان حوالی چند آبمیوه و چیپس میخرم برای بچهها. در بین اعضای ایرانی گروه انگار تنها من پول سوری دارم. دیشب روحالله در هتل پولمان را چنج کرد. هر صد دلار 14 هزار و 800 لیر سوری ارزش داشت. یک هزار لیری نو و تانشده میدهم به مغازهدار، پول را برمیگرداند و میگوید حساب شده. از قرار معلوم همان دکتر قلب فلسطینی که از اعضای صلحطلب سوری است، پول ما را حساب میکند.
کد خبر: ۶۷۴۲۸۲ تاریخ انتشار : ۱۳۹۳/۰۲/۲۷
با کاروان صلح (13)
در مسیر لاذقیه مادر اگنس در ماشینی مخصوص نشسته و از میان جماعت ما هم، قرعه فال به نام طالبی افتاده که با قلادههای طلایش داخل سواری شاسیبلند و در جوار مادر اگنس بنشیند.
کد خبر: ۶۷۳۷۸۱ تاریخ انتشار : ۱۳۹۳/۰۲/۲۵
با کاروان صلح (12)
دیشب ساعت 9 شب به دمشق رسیدیم و امروز صبح ساعت 9 راهی لاذقیه شدیم، حالا یکی دو ساعتی است که از دمشق بیرون زدهایم.
کد خبر: ۶۷۳۳۷۸ تاریخ انتشار : ۱۳۹۳/۰۲/۲۴
با کاروان صلح (11)
قبل از رسیدن به یبرود از کنار معلولا گذشتیم. قبلا هم به معلولا رفته بودم. به کلیسای بسیار قدیمی که در دل کوه کنده بودند و طبیعت زیبایی داشت. یکی از بچههای خبرنگار گروه هم مدام از سماقهای معلولا میگفت که من سعادت مکیدنش را پیدا نکرده بودم.
کد خبر: ۶۷۲۸۹۳ تاریخ انتشار : ۱۳۹۳/۰۲/۲۲
با کاروان صلح (10)
داشتم درباره این برادر سیاهپوست - سلومون – میگفتم، او بیش از همه با من رفیق شده بود و من هم هر وقت میدیدمش، یک مشت نثار بازوان صلحطلبش میکردم و مثل همان برادر پاکستانی که مرا با صدای بلند عالی ریضا عالی ریضا خطاب میکرد، من هم سلومون را با صدای بلند سولایمان صدا میکردم.
کد خبر: ۶۷۲۴۹۴ تاریخ انتشار : ۱۳۹۳/۰۲/۲۱
با کاروان صلح (9)
صبح بعد از صبحانه از هتل «دامارز» راه میافتیم. دو مینیبوس و چند سواری و یکی دو ماشین اسکورت بناست ما را از دمشق ببرند تا بندر لاذقیه در شمال سوریه.
کد خبر: ۶۷۲۰۸۳ تاریخ انتشار : ۱۳۹۳/۰۲/۲۰
با کاروان صلح (8)
چراغهای دمشق از دور دیده میشود. فکر میکنم این هشتمین سفر من به دمشق باشد. تقریبا خیابانها و کوچههای دمشق را هم مثل خیابانهای تهران و دوشنبه و دهلی خوب میشناسم. فرودگاه 20 کیلومتری با شهر فاصله دارد و این سالها در مسیر فرودگاه، همیشه اتفاقات و درگیریهایی وجود داشته.
کد خبر: ۶۷۱۶۵۷ تاریخ انتشار : ۱۳۹۳/۰۲/۱۸
با کاروان صلح (7)
در هواپیما و در نزدیکی ما پیرمردی نشسته بود که از استرالیا آمده بود با قدی بلند و مویی سپید و چهرهای شبیه مردمان اسکاندیناوی. دوستان میگفتند این پیرمرد پدر ژولیان آسانژ است، همان برادری که اسرار ویکی لیکس را فاش کرده بود.
کد خبر: ۶۷۱۲۵۲ تاریخ انتشار : ۱۳۹۳/۰۲/۱۷
با کاروان صلح (6)
ما هنوز در هواپیمای تهران به دمشقیم. کمی بعد جعفریان میآید و تعدادی از سوالات شرعیاش را مطرح میکند. عمده بحثهایش راجع به وصیت است و ارث و میراث.
کد خبر: ۶۷۰۸۷۶ تاریخ انتشار : ۱۳۹۳/۰۲/۱۶
با کاروان صلح (5)
یک هفتهای نیستیم و حتی یادم رفته برای اهل خانه خرجی سفر بگذارم، به حاجیخانم زنگ زدم که همه کارتها و دفترچههای حساب و حتی کلیدها را گذاشتهام در فلان جای خانه و فقط با یک دست کت و شلوار و اندکی پول خرج راه دارم میروم.
کد خبر: ۶۷۰۴۴۹ تاریخ انتشار : ۱۳۹۳/۰۲/۱۵
با کاروان صلح (4)
در فرودگاه امام با مومنی دو تا بستنی خوردیم به قیمت 12000 چوب. به یارو گفتم زمان شاه چقدر ارزان بود، همین بستنیها را در همین فرودگاه میخریدیم به ده هزار تومان. الان2000 تومان گران شده است. یارو خیلی جدی برگشت و گفت: زمان شاه که فرودگاه امام نبود. گفتم شما سنات قد نمیدهد. این فرودگاه از زمان رضاشاه بوده!
کد خبر: ۶۶۹۹۹۱ تاریخ انتشار : ۱۳۹۳/۰۲/۱۴
با کاروان صلح (3)
در کاروان صلح همراه ما دو پاکستانی هم بودند که به زبان اردو حرف میزدند. گمان کردم از هندوستاناند. به اردو سلام و خوش و بشی کردیم. از بندر کراچی پاکستان آمده بودند و کارشان لابد همین صلحطلبی بود. یکیشان قد بلندی داشت و جوانتر مینمود و دیگری قدی کوتاه تر و سنی بیشتر با کت و شلوار و کراواتی که نشان میداد صلحطلب واقعی است.
کد خبر: ۶۶۹۵۴۲ تاریخ انتشار : ۱۳۹۳/۰۲/۱۳
با کاروان صلح (2)
به سمت چپ لابی میروم جایی که مومنی، امیرخانی، فیض، سبحانی و شهیدیفرد، مجری تلویزیون و طالبی صاحب قلادههای طلا و افخمی متخلص به میرزاکوچکخان جنگی را هم میبینم، نشستهاند دور میزی در ته لابی و تعداد قابل توجهی هم از جماعت خارجی از سفید و سیاه و بور و عرب و عجم جمعاند.
کد خبر: ۶۶۹۱۴۵ تاریخ انتشار : ۱۳۹۳/۰۲/۱۱
با کاروان صلح (1)
چندی پیش جمعی از اهالی فرهنگ و هنر کشورمان همراه چهرههای برجسته بینالمللی با کاروانی به نام صلح راهی سفری به سوریه شدند.
کد خبر: ۶۶۸۷۲۳ تاریخ انتشار : ۱۳۹۳/۰۲/۱۰
مراسم بزرگداشت محمدحسین جعفریان، شاعر و فیلمساز با سخنرانی علیرضا قزوه ، محمودرضا اکرامیفر، رضا امیرخانی، بهروز افخمی و نادر طالبزاده شنبه شب در مشهد مقدس برگزار شد.
کد خبر: ۶۶۵۲۷۴ تاریخ انتشار : ۱۳۹۳/۰۲/۰۱
وزیر ارشاد در بزرگداشت علیرضا قزوه:
وزیر فرهنگ و ارشاد اسلامی گفت: گاهی برخی در برگزاری بزرگداشت برای اهالی فرهنگ تشکیک می کنند و معتقدند که اگر مثلا به فلان نکته توجه کنیم می توانیم در برگزاری مراسم برای یک فرد تجدیدنظر کنیم اما من می گویم که با این تنگ نظری تنها باید برای انبیاء و معصومین(ع) مراسم بزرگداشت گرفت.
کد خبر: ۵۵۴۳۷۴ تاریخ انتشار : ۱۳۹۲/۰۱/۲۶