با کاروان صلح (15)

فوتبال در لاذقیه

از خیابان‌های مختلف لاذقیه می‌گذریم و در کنار پارک نسبتا بزرگی ماشین‌ها می‌ایستند و پیاده می‌شویم. مطابق معمول باز هم همه مقامات شهر دور خانم مایرید مارگارت ماگوایر جمع می‌شوند و چند نفری هم با دوربین‌هایشان سراغ مادر اگنس و پدر کشیش می‌روند.
کد خبر: ۶۷۴۶۸۱
فوتبال در لاذقیه

انگار نه انگار که ما شاعران و هنرمندان هم صلح طلبیم. خودمانیم، جایزه صلح نوبل داشتن هم، چیز دهن پرکنی است. اما این خانم ماگوایر خیلی خاکی و خودمانی است؛ با اصالتی ایرلندی و سن و سالی حدود 70 سال که در میان فعالان ضدجنگ دنیا، نامش معتبر است.

بچه‌ها می‌گویند در جریان درگیری‌های میان ایرلند و انگلیس خواهرزاده‌هایش را از دست داده و پس از آن وارد فعالیت‌های صلح‌طلبانه شده است.

می‌پرسم چند سال قبل جایزه نوبل گرفته که می‌گویند سه سال قبل از پیروزی انقلاب و از آن زمان تاکنون تمام زندگی‌اش را وقف توقف جنگ‌ها و خونریزی‌ها کرده.

بارها در حمایت از حقوق مردم فلسطین، بر ضد اسرائیل صحبت کرده، بارها سیاست‌های آمریکا را به چالش کشیده و حتی در آمریکا دستگیر هم شده، بارها از حقوق هسته‌ای مردم ایران هم حمایت کرده و بارها دولت انگلیس را به دلیل همراهی با سیاست‌های جنگ‌طلبانه آمریکا مورد انتقاد شدید قرار داده است. دوباره ناصر (فیض) می‌گوید: درد و بلاش بخورد به جگر بعضی‌ها.

در سالن اجتماعات شهر در دو ستون برایمان میز و صندلی چیده‌اند با شیرینی و قهوه تلخ عربی. شهردار لاذقیه به منبر رفته و نیم ساعتی است دارد از مظلومیت مردم سوریه و ظلم تکفیری‌ها و حمایت کشورهای غربی و وابسته به غرب سخن می‌گوید و چه دل پرخونی دارد از دولت همسایه شمالی‌شان.

کمی بعد با رضا امیرخانی و مومنی به بیرون از سالن می‌آییم و می‌رویم میان مردمی که در پارک نشسته‌اند.

بیشتر مشتری‌های پارک زنان و دختران و بچه‌ها هستند و عجیب آن که در کنار هر دسته و گروهی قلیان‌های مخصوص با لوله‌های دراز وجود دارد و انگار تنها تفریح مردم این شهر نشستن در پارک و قلیان کشیدن است.

بچه‌ها هم حسابی سرگرم بازی هستند. کمی آن طرف‌تر بچه‌های نوجوان لاذقیه دارند فوتبال بازی می‌کنند.

با رضا امیرخانی وارد بازی‌شان می‌شویم. می‌پرسند کجایی هستید؟ می‌گوییم ایرانی. خیلی راحت با ما گرم می‌گیرند و به زبان عربی می‌گویند که تیم ملی شما امسال به جام جهانی می‌رود. خدا کند در همه مسابقات برنده شوید.

توپ‌ربایی می‌کنیم و با رضا امیرخانی پاسکاری تا ببینیم چندمرده‌حلاجند. کمی بعد دو دسته می‌شویم و با هم بازی می‌کنیم.

منتخب تیم ملی هنرمندان ایران و منتخب زیر دوازده ساله‌های لاذقیه. نتیجه را چند ساعت بعد در گوگل‌پلاس جناب مومنی می‌بینیم. ما می‌بازیم.

مومنی نوشته است که قزوه و امیرخانی با بچه‌های لاذقیه فوتبال بازی کردند و طبق معمول به آنها باختند. کمی که فکر می‌کنم می‌بینم این بچه‌ها همه چیزشان را باخته‌اند. جنگ بدجور به صورتشان سیلی زده است. اصلا جوانمردی در همین است که به این بچه‌ها ببازیم.

دکتر علیرضا قزوه - شاعر

newsQrCode
ارسال نظرات در انتظار بررسی: ۰ انتشار یافته: ۰

نیازمندی ها