در همین زمینه نشستی در پژوهشکده مطالعات استراتژیک خاورمیانه برگزار شد که به تحلیل وضعیت کنونی این گروهها و شرایط امنیتی منطقه پرداخت. در ابتدای این مراسم دکتر حمید احمدی، استاد علوم سیاسی دانشگاه تهران سخنانی را به عنوان مقدمه بیان کرد و با برشمردن خطرات این گروهها و آبشخور فکریشان گفت: گروههای افراطی تروریستی در غرب آسیا مدت زمانی است که به عنوان تهدیدی بالقوه برای امنیت ملی کشورها تبدیل شده است. این گروهها همچنین به عنوان خطری برای کشورهای پاکستان، افغانستان و منطقه آسیای میانه و هند نیز مطرح میباشند.
سپس در ادامه این نشست دکتر نوذر شفیعی، پژوهشگر ارشد در حوزه گروههای سلفی گفت: بحث گروههای سلفی و تکفیری در چارچوب سه رویکرد قابل طرح میباشد:
1ـ جنگهای نیابتی: وقوع جنگهای نیابتی در جنگ جهانی دوم و همچنین در طول حاکمیت جنگ سرد ریشه دارد. اکنون در قرن بیست و یکم با توجه به اینکه سلاحهای متعارف هم از قدرت ویرانگری بسیار بالایی برخوردار شدهاند کشورها به طور مستقیم تمایل به جنگ رودررو ندارند و به همین سبب گروههای مسلح و تکفیری را برای منافع خود تشکیل میدهند.
2ـ بازیگران اصلی روابط بینالملل دولتها هستند، اما در این بازه زمانی گروههای تکفیری و تروریستی به جای دولتها نقشآفرینی میکنند.
3ـ فعل و انفعالات و تشابهات و تفاوتهای این گروههای تکفیری و تروریستی با یکدیگر زیاد است. از آنجا که محور بحث ما بر سه گروه القاعده، طالبان و داعش است، باید گفت از لحاظ تقدم القاعده جزو اولین گروه از دو مورد بعدی محسوب میشود. القاعده که پیشتر رهبر آن اسامه بنلادن بود، ایجاد حکومت خلافت در منطقه خراسان بزرگ که شامل کشورهای افغانستان، پاکستان، بخشی از ایران و کشورهای آسیای میانه بود را در سر میپروراند، اما با توجه به حمله 11 سپتامبر و تهاجمات شدید بعد از آن از سوی کشورهای غربی و کشته شدن رهبرش، اکنون بشدت تضعیف شده است؛ هرچند هنوز به حیات خود ادامه میدهد.
طالبان از لحاظ زمانی بعد از القاعده قرار میگیرد که سرکرده آن ملاعمر بود. این گروه هم بعد از مرگ سرکرده آن دچار ضعف گردید. طالبان به سه بخش تقسیم میشود: شورای کویته، شورای حقانی که مستقیم با پاکستان در ارتباط است و شورایی به رهبری گلبدین حکمتیار. در شرایط حاضر یک گرایش طالبان با دولت افغانستان در حال جنگ است و گرایشی دیگر در حال مذاکره. سومین گروه از این حلقه و متاخرترین آن را باید «داعش» دانست. درعین حال تفاوتها و تشابهاتی میان طالبان و داعش وجود دارد که در ذیل به بخشی از آنها اشاره میشود.
تفاوت طالبان وداعش:
1ـ داعش حد اعلای چهره تندروی و خشونتطلبی را از خود به نمایش گذاشته است، به طوری که طالبان و القاعده را به عنوان دو گروه محافظهکار، کهنه و ازکارافتاده معرفی میکند و اصرار به بیعت آنها با ابوبکر البغدادی سرکرده خود دارد، اما القاعده و طالبان این بیعت را نپذیرفتهاند.
2ـ طالبان از ماهیتی قومی و مذهبی برخوردار است، به طوری که این گروه عمدتا از بخشی از احزاب پشتون تشکیل یافته و معتقد به تشکیل حکومت اسلامی با رعایت قوانین شرعی و همچنین سنتهای پشتون میباشد، اما داعش خود را یک گروه مذهبی صرف میداند و خواستار تشکیل یک حکومت با رعایت قوانین شرعی است.
3ـ بدنه و ساختار اصلی طالبان از افغانها و پاکستانیها تشکیل شده، اما داعش از ملیتهای مختلف ترکیب یافته است.
4ـ خاستگاه فکری طالبان از «دیوبندیسم» (نوعی تفکر افراطی و بومی در پاکستان و افغانستان) نشأت گرفته، اما داعش از «وهابیزم» تغذیه میشود .
5ـ طالبان شیعه را گروه انحرافی قابل اصلاح میداند، اما داعش شیعه را کافر اعلام کرده و برخورد حذفی را با آنها لازم میداند.
6ـ طالبان قلمرو حاکمیتی محدودی را برای خود ترسیم کرده، اما سرزمینهای داعش دارای ماهیتی گسترش یابنده است .
دکتر شفیعی در پایان بحث خود را این طور جمع کرد که: بعد از تضعیف داعش در سوریه و عراق، این احتمال قریب به وقوع وجود دارد که عناصر عرب این گروه تروریستی به سمت یمن و لیبی حرکت کنند، اما افراد عضو این گروه که از ملیتهای افغانی، پاکستانی و کشورهای آسیای میانه میباشند، به سمت آسیای شرقی حرکت میکنند که در آینده تهدیدی را متوجه افغانستان، پاکستان چین و روسیه خواهند ساخت. به همین جهت است که روسیه و چین مذاکراتی را با طالبان آغاز کردهاند تا دستکم بتوانند از این گروه برای مقابله با داعش استفاده کنند.
محمد انیسی طهرانی
در یادداشتی اختصاصی برای جام جم آنلاین مطرح شد
یک کارشناس روابط بینالملل در گفتگو با جامجمآنلاین مطرح کرد
در گفتگو با جام جم آنلاین مطرح شد
در گفتگو با جام جم آنلاین مطرح شد