اگر وضعیت بخش خصوصی را به دو بخش قبل و بعد از ابلاغ سیاستهای اقتصاد مقاومتی تقسیم کنیم چه تفاوتی در این دو مقطع میبینید؟
البته به تفکیک نیاز نیست و اقتصاد مقاومتی را بیشتر میتوان یک نقشه راه خواند. آن چیزی که به عنوان بندهای اقتصاد مقاومتی منتشر شده اصول عمومی مدیریت اقتصادی است. البته برخی میگویند تجربیات جهانی است، اما تطابق تجربیات با شرایط فعلی اقتصاد کشور ایران و همچنین در نظر گرفتن محدودیتها و موضوعاتی از این قبیل کار مشکلی است. میتوان این برنامه را جدا از تجربیات جهانی دانست و بهتر است آن را کاملتر تلقی کنیم. بنابراین باید همه بخشهای اقتصادی کشور از این تجربه جهانی بهترین بهره را ببریم و آن را به مرحله اجرا در بیاوریم. مشخص است در مباحث اقتصادی درآمد و هزینه باید مشخص باشد. در این زمینه باید توجه داشت برنامهها طوری تدوین شود که در این خصوص باشد تا منابع صرف کارهای غیراقتصادی و غیر اصولی نشود. به همین دلیل دولت از زمان ابلاغ سیاست اقتصاد مقاومتی موظف شد برنامههای پولی و مالی خود را بر اساس اقتصاد مقاومتی تنظیم کند.
به نظر شما کدام بند اقتصاد مقاومتی برای بخش خصوصی از اهمیت بالاتری برخوردار است؟
بندی که به درونزایی و برونگرایی اشاره دارد. به نظر من این بند به نوآوری و خلاقیت در بنگاهها اشاره دارد و باید نسبت به اجرای کامل آن در این بخش اقدام کرد تا شاهد تولیدات داخلی باشیم و از طرف دیگر بازارهای خود را باید بتوانیم در جهان پیدا کنیم. در این بند تاکید شده صادرات و تولید باید مورد توجه باشد و از تولیداتی حمایت شود که میتوانند در بازارهای جهانی خودی نشان دهند. ایندوموضوع برای صنعت کشور مفید و کارگشاست و کشورهای مختلف جهان این راه را رفتهاند و ما میتوانیم در بخشهایی از تجربیات آنها بهره ببریم و آنجا که با فرهنگ ما مغایرت ندارد، استفاده نکنیم.
چه کشورهایی اقتصاد مقاومتی را اجرا کردند و اکنون موفق شدند؟ کدام بندهای اقتصاد مقاومتی بیشتر مورد توجه آنها بود؟
کشورهای در حال توسعه مانند کرهجنوبی، تایوان و مالزی همین برنامهها را در پیش گرفتند و توانستند موقعیت خود را تثبیت کنند. اگر نگاهی به روند صادرات کشور کره جنوبی بیندازید، متوجه خواهید شد تراز تجاری آنها مثبت بوده و توانستند محصولات صنعتی و مصرفی خود را به کشورهای دیگر صادر کنند و از آن بازارها بهره ببرند. اما در کشور ما به موضوع برونگرایی خیلی توجه نشده و موضوع صادراتی بودن و رقابتی بودن کمتر دغدغه مسئولان و دولتمردان بوده است. حتی زمینههای این کار هم فراهم نیست که بخش خصوصی بتواند به تنهایی آن را اجرا کند. اکنون در بخش بازرگانی ما رابطه خوبی با کشورهای همسایه نداریم. در بخش مراودات بازرگانی نسبت به چیزی که بالقوه میتوانیم باشیم خیلی فاصله داریم. در بسیاری از سخنرانیها میشنویم ایران دارای بازار 80 میلیونی و با محاسبه بازارهای اطراف یک بازار 400 میلیونی در اختیار دارد و میتوانیم از آن بهره ببریم، اما واقعیت اینجاست که نقش بزرگ و قابل توجهی در این بازار بزرگ ایفا نمیکنیم.
اکنون رویه چطور است؟ موضوعاتی که به آن اشاره دارید در زمان حال هم صادق است؟
نرخ ارز مدتی است به واقعیت نزدیک شده و در این خصوص توجه مسئولان دولتی نیز به بخش خصوصی کمی تغییر یافته است. تا قبل از واقعی شدن نرخ ارز ما یک کشور واردکننده بودیم و آن نگاه برونگرایی وجود نداشت، اما طی چند سال اخیر توجه به این مقوله بیشتر شده بهطوری که میزان صادرات از میزان واردات بیشتر و تراز تجاری کشور مثبت شد و این موضوع بیانگر اجرای اقتصاد مقاومتی و تاثیرات آن در کشور است.
چرا تا وقتی نسخهای مانند اقتصاد مقاومتی نداشتیم، نتوانستیم تراز تجاری کشور را مثبت کنیم؟
دلیل آن روشن است. نبود نقشه راه در مسیر اقتصادی کشور باعث شد منابع زیادی در طول سالهای بعد از انقلاب در جایگاه اصلی خودش هزینه نشود، اما از زمان ابلاغ اقتصاد مقاومتی رویه کمی تغییر کرده است. مثبت شدن تراز تجاری کشور نشان میدهد در این راستا در حال حرکت هستیم و از زاویه برونگرایی به نظر میرسد توجه مسئولان بیشتر شده است. در بنگاههای بخش خصوصی هم لازم است به این موضوع بیشتر توجه شود. البته این موضوع هم وجود دارد که اقتصاد مقاومتی بهطور عمومی در حال اجراست و باید به طور مستمر مورد پایش قرار بگیرد تا به هدف کشور که کاهش بیکاری و رشد اقتصادی است، دست بیابیم.
راهکار شما برای ادامه راه اقتصادی کشور از نگاه بخش خصوصی چیست؟
ما راهبرد توسعه و تولید اقتصادی نداریم. اکنون سیاستی وجود ندارد که همه بخشهای مختلف اقتصادی را بتواند با هم هماهنگ کند و نسبت به اجرای اقتصاد مقاومتی اقدامات لازم را انجام دهد. ستاد اقتصاد مقاومتی تشکیل شده، اما هنوز هماهنگی میان دستگاهها وجود ندارد. اگر همه توان و ظرفیت کشور در راستای تولید و صادرات انجام شود قطعا میتوانیم مشکلاتی مانند اشتغال و رفاه را حل کنیم. از سوی دیگر میتواند عامل اصلی رشد اقتصادی تلقی شود. مسئولان دولتی هم باید رویه خود را برای اداره اقتصاد کشور تغییر دهند. به عنوان مثال در بودجهریزی مواردی را که غیراقتصادی است و اکنون به عنوان هزینه از آن یاد میشود، حذف کند و به مواردی بیشتر بها دهد که بتواند خروجی مناسبی برای اقتصاد کشور داشته باشد. قطعا نبود چنین سیاستی ایران را با مشکلاتی مواجه خواهد کرد. وقتی قرار است آزادسازی قیمتها صورت بگیرد و هدفمندی یارانهها به صورت کامل اجرا شود، اگر استراتژی تولید و توسعه وجود نداشته باشد قطعاً طرحهای پیاده شده با شکست همراه خواهد شد و رقابت معنایی نخواهد داشت. البته شرایط فعلی کشور به این سمت و سو حرکت نخواهد کرد.
مورد دیگری که دولت باید در نظر داشته باشد ایجاد عدالت اقتصادی و دریافت مالیات از همه بخشهای تولید است. وقتی یک شرکت مالیات بپردازد و شرکت دیگری از پرداخت مالیات خودداری کند شرایط رقابت را سخت میکند و بخش خصوصی واقعی از اقتصاد کنار زده میشود. به نظر میرسد باید مشوقها برای تولید و صادرات در نظر گرفته شود. با اجرای اقتصاد مقاومتی و مواردی که به آن اشاره کردم بعد از یکسال تحولات زیادی را شاهد خواهیم بود و قطعا در بخشهای سیاسی نیز قدرت بیشتری پیدا میکنیم. اکنون قدرت سیاسی کشور بالاست، اما از ظرفیتهای اقتصادی استفاده نمیشود و کشورهای دیگر نیز از این موضوع برای محدود کردن ایران استفاده میکنند. اگر اقتصاد ایران مانند بخش سیاست قدرتمند باشد دیگر تحریمها تأثیر نخواهد داشت.
سید رضا صدرالحسینی در یادداشتی اختصاصی برای جام جم آنلاین مطرح کرد
در گفتگو با جام جم آنلاین مطرح شد
سید رضا صدرالحسینی در یادداشتی اختصاصی برای جام جم آنلاین مطرح کرد