معمای پلیسی

شلیک به زندگی

معمای پلیسی

قتل پدر معتاد

راننده کامیون هنگام عبور از جاده متوجه شعله‌های آتش از داخل خودروی شاسی‌بلند شد. کامیون را پارک کرد و با کپسول آتش‌نشانی به سمت خودرو رفت و شعله‌های آتش را خاموش کرد.
کد خبر: ۹۹۴۸۸۰
قتل پدر معتاد

قسمت عقب خودرو آتش گرفته و به جسد مردی که پشت فرمان بود آسیبی نرسیده بود. راننده با پلیس تماس گرفت و دقایقی بعد اولین گشت پلیس در محل حاضر شد. بررسی‌های اولیه حکایت از آن داشت که مرگ راننده تصادف نبوده است.

به دلیل مشکوک بودن مرگ، موضوع به بازپرس ویژه قتل گزارش شد و او دستور داد تیم جنایی در محل حاضر شوند.

سروان میری تازه از خواب بیدار شده بود که مرگ مشکوک راننده‌ای در جاده‌ای خارج شهر به او گزارش شد. سریع آماده و راهی محل شد.

ساعت 7 صبح به محل حادثه رسید. افسر کلانتری با دیدن سروان به سمت او آمد و گزارش اولیه را داد.

جسد متعلق به مرد میانسالی است که پشت فرمان قرار داشته و تصادفی انجام نشده و مرگ مشکوک است. البته پزشک جنایی در حال معاینه جسد است. قسمت عقب خودرو آتش گرفته بود که راننده توانسته بود آن را خاموش کند.

کارآگاه سپس سمت خودرو رفت. جسد پشت فرمان بود. مرد میانسال شلوار پارچه‌ای مشکی و پیراهن آبی به تن داشت اما کفش نداشت.

رد کبودی روی گردنش دیده می‌شد. دکتر هم احتمال داد حدود 10 ساعت از مرگ گذشته و مرد میانسال خفه شده است.

با بررسی محل حادثه، سروان از راهنمایی و رانندگی مشخصات مالک خودرو را استعلام گرفت که مشخص شد، خودرو متعلق به مردی به نام سعید است. آدرس خانه‌اش را گرفت و راهی آنجا شد.

وقتی زنگ زد زنی در را باز کرد. کارآگاه خودش را معرفی کرد و با تعارف زن وارد خانه شد.

‌ سروان مشکلی پیش آمده است؟

از همسرتان خبر دارید؟

نه . دیشب خانه را ترک کرده و هنوز بازنگشته است.

کارآگاه از زن خواست عکس شوهرش را برایش بیاورد. با دیدن عکس سعید مطمئن شد جسد کشف شده متعلق به اوست. بعد از مکث کوتاهی گفت: متاسفانه همسرتان به طرز مشکوکی کشته شده است. برای حل معمای مرگ او به کمک شما نیاز داریم .

زن با شنیدن خبر مرگ همسرش شروع به گریه و زاری کرد. بعد از آرام شدن زن، سروان به تحقیق از او پرداخت.

آخرین بار چه زمانی با شوهرتان در ارتباط بودید؟

حدود ساعت 9 شب یکی از دوستان شوهرم تماس گرفت و او خانه را ترک کرد. دیگر هم بازنگشت.

کجا رفت؟

سعید معتاد بود و شب‌ها با دوستانش مواد می‌کشیدند. دیشب هم یکی از همان دوستانش تماس گرفت و رفت.

وقتی برنگشت نگران نشدید؟

عادت داشتم که شب‌ها به خانه نیاید. تا صبح با دوستانش مواد می‌کشید و بعد می‌آمد تا ظهر می‌خوابید.

با هم اختلاف داشتید؟

مگر می‌شود با یک معتاد زندگی کنی و اختلاف نداشته باشی. من فقط به خاطر دختر و پسرم تحمل کردم. البته وضع مالی‌مان بد نبود و او همیشه به من و فرزندانمان می‌رسید. فقط اگر مواد گیرش نمی‌آمد به جان من و بچه‌ها می‌افتاد. با این وجود ما دوستش داشتیم و خیلی تلاش کردیم ترکش دهیم اما دوستانش
اجازه نمی‌دادند.

شوهرتان با کسی اختلاف نداشت؟

نه. با کسی اختلاف نداشت. مرگ او برایم سخت است و نمی‌توانم باور کنم.

سروان در حال تحقیق بود که پسر نوجوانی وارد خانه شد و با دیدن سروان تعجب کرد. زن میانسال به سمتش رفت و در حالی که او را در آغوش کشید، خبر مرگ پدر را به پسرش داد.

پسر نوجوان خونسرد بود و ناراحتی در صورتش دیده نمی‌شد. سروان به تحقیق از او پرداخت .

‌ مثل این‌که از مرگ پدرت ناراحت نیستی؟

باید ناراحت باشم. او هیچ وقت در حق من پدری نکرد. از وقتی به یاد دارم یا خمار بود یا نشئه. هیچ‌وقت به ما محبت نمی‌کرد. فکر می‌کرد تمام نیاز ما پول است.

با او اختلاف داشتی؟

اختلاف که نه اما از او خوشم نمی‌آمد. هیچ احساسی نسبت به پدرم نداشتم. خسته‌ام کرده بود.

نمی‌دانی چرا کشته شد؟

نه اما حقش بود. چند بار می‌خواست مادرم را خفه کند. آخرش هم خودش به همین صورت کشته شد. او تاوان کارهایش را پس داد. این را باید از دوستان معتادش بپرسی. او همه وقتش را با آنها
می‌گذراند.

سروان پس از تحقیق از مادر و پسر، آنها را بازداشت کرد تا در اداره آگاهی درباره انگیزه‌شان از قتل تحقیق کند.

پاسخ معمای قتل در آشپزخانه

سروان میری با اشاره به 2 دلیل راز قتل را فاش کرد:

1- کسی نمی‌تواند اسلحه 3 را به سمت خود بگیرد و شلیک
کند.

2- در حرف‌های دو سربازی که در آشپزخانه بودند تناقض وجود داشت. یکی از آنها مدعی بود پسر جوان را هنگام شلیک دیده اما دیگری منکر این بود.

در مسابقه شماره گذشته 3044 نفر شرکت کرده بودند که 395 نفر پاسخ صحیح داده و از میان پاسخ‌های صحیح محسن ساعی از مشهد و عباس کریم از خاش به قید قرعه
برنده شده‌اند.

وحید شکری - ضمیمه تپش

newsQrCode
ارسال نظرات در انتظار بررسی: ۰ انتشار یافته: ۳
جوادحسینی
Iran, Islamic Republic of
۲۳:۴۸ - ۱۳۹۵/۱۱/۰۷
۰
۰
چون پسره میگه میخواست مادرم را خفه كنه آخرش هم خودش همونجوری كشته شد
m.rahimi
Iran, Islamic Republic of
۰۸:۳۴ - ۱۳۹۵/۱۱/۰۹
۰
۰
چند بار می‌خواست مادرم را خفه كند. آخرش هم خودش به همین صورت كشته شد.(پسر از نحوه ی كشته شدن پدرش اطلاع داشت)
الند
Iraq
۰۱:۳۵ - ۱۳۹۵/۱۱/۱۰
۰
۰
ساعت ٧ صبح به محل حدثه میرسد كه دكتر میگه ١٠ ساعات از مرگش میگذره
یعنی ٩ شب كشته شده
از زن میپرسه اخرین بار كی شوهرتان را دیدی میگه ٩ شب یعنی همان موقع كشته شده
چند بار می‌خواست مادرم را خفه كند. آخرش هم خودش به همین صورت كشته شد.(پسر از نحوه ی كشته شدن پدرش اطلاع داشت)

نیازمندی ها